greet

/ˈɡriːt//ɡriːt/

معنی: تبریک گفتن، سلام دادن، درود گفتن
معانی دیگر: سلام کردن، سلام و تعارف به جا آوردن، ملاقات کردن، پیشواز رفتن، خوش آمد گفتن، احوال پرسی کردن، ادای احترام کردن، (اسکاتلند) گریستن، مویه کردن، برخورد، تلافی، weep گریه، داد، فریاد، تاسف، تاثر

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: greets, greeting, greeted
مشتقات: greeter (n.)
(1) تعریف: to meet or address with friendly or respectful words.
مترادف: hail
مشابه: address, meet, receive, salute, welcome

(2) تعریف: to react to or meet in a particular way.
مترادف: meet, welcome
مشابه: accept, confront, deal with, face, receive

- He greeted this news with a frown.
[ترجمه یسنا] او این خبر را با ترش رویی تبریک گفت
|
[ترجمه سید عباس حسینی] ترجمه گوگل درسته؛ یعنی واکنش او به این خبر اخم و ترشرویی بود. ترجمه یسنا اشتباهه.
|
[ترجمه گوگل] او با اخم از این خبر استقبال کرد
[ترجمه ترگمان] با اخم به این خبر خوشامد گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to make itself seen or heard by.
مشابه: confront, face, meet, welcome

- A beautiful sunrise greeted me as I awoke.
[ترجمه محمد حیدری] تا بیدار شدم طلوع خورشیدی به من خوش آمد گویی کرد.
|
[ترجمه زهرا حیدری] وقتی صبح از خواب بیدار شدم، خورشید زیبا با طلوعش به من خوش آمدگویی گفت
|
[ترجمه محمد جواد] با بیدار شدنم طلوع زیبایی به پیشوازم آمد
|
[ترجمه گوگل] وقتی از خواب بیدار شدم، طلوع زیبای خورشید به من خوشامد گفت
[ترجمه ترگمان] وقتی بیدار شدم، یک طلوع خورشید زیبا به من خوش آمد گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to greet someone in a mechanical way
ماشین وار به کسی سلام و تعارف کردن

2. hossein arose to greet the professor
حسین بلند شد که به استاد ادای احترام کند.

3. i wish to greet them personally
دلم می خواهد شخصا به آنها خوش آمد بگویم.

4. our fine neighbors who don't greet us back
همسایه های از ما بهترون که جواب سلام ما را نمی دهند

5. while quarreling, he saw his teacher but was ashamed to greet him
حین دعوا معلمش را دید ولی رویش نشد به او سلام کند.

6. Friends may meet, but mountains never greet.
[ترجمه A.A] کوه به کوه نمیرسه ، آدم به آدم میرسه
|
[ترجمه گوگل]دوستان ممکن است ملاقات کنند، اما کوه ها هرگز سلام نمی کنند
[ترجمه ترگمان]ممکن است دوستان یکدیگر را ملاقات کنند اما کوه ها هرگز به آن ها خوشامد می گویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I will greet this day with love in my heart.
[ترجمه گوگل]من این روز را با عشق در قلبم تبریک می گویم
[ترجمه ترگمان]من این روز را با عشق در قلب خود ملاقات خواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He always got up to greet the dawn.
[ترجمه گوگل]همیشه به استقبال سحر برمی خاست
[ترجمه ترگمان]همیشه از خواب بیدار می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She sprang out of her chair to greet her father.
[ترجمه گوگل]از روی صندلی بلند شد تا به پدرش سلام کند
[ترجمه ترگمان]از روی صندلی اش بلند شد تا به پدرش خوش آمد بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A crowd was waiting at the dock to greet them.
[ترجمه گوگل]جمعیتی در اسکله منتظر بودند تا از آنها استقبال کنند
[ترجمه ترگمان]جمعیت در کنار اسکله منتظر آن ها بود تا به آن ها خوش آمد بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. People flocked in their thousands to greet their new princess.
[ترجمه گوگل]مردم هزاران نفر برای استقبال از شاهزاده خانم جدید خود جمع شدند
[ترجمه ترگمان]مردم هزاران نفری جمع می شدند تا به شاهزاده خانم جدید خوشامد بگویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She rose slowly from her chair to greet us.
[ترجمه گوگل]به آرامی از روی صندلی بلند شد تا به ما سلام کند
[ترجمه ترگمان]او آهسته از روی صندلی اش بلند شد تا به ما خوشامد بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You must be there to greet your guests.
[ترجمه گوگل]شما باید برای خوشامدگویی به مهمانانتان آنجا باشید
[ترجمه ترگمان]تو باید اونجا باشی تا به guests احترام بزاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My parents were waiting to greet us at the door.
[ترجمه گوگل]پدر و مادرم دم در منتظر بودند تا به ما سلام کنند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرم منتظر بودند که در خانه به ما خوشامد بگویند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A reception party of soldiers was there to greet the visiting head of state.
[ترجمه رهام] یک حزب از سربازان اونجا بودن تا تا به ملاقات رئیس ایالت بروند
|
[ترجمه گوگل]مهمانی پذیرایی از سربازان برای خوشامدگویی به رئیس دولت در آنجا بود
[ترجمه ترگمان]چند سرباز از سربازان در آنجا حضور داشتند تا سر و کله شان پیدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تبریک گفتن (فعل)
congratulate, greet

سلام دادن (فعل)
salute, greet

درود گفتن (فعل)
greet

انگلیسی به انگلیسی

• welcome; salute; meet, receive
when you greet someone, you express friendliness or pleasure when you meet them, or when they arrive somewhere, for example by saying `hello' or by shaking their hand.
if you greet something in a particular way, you react to it in that way.
if something greets you, it is the first thing you notice in a place; used in written english.
see also greeting.

پیشنهاد کاربران

سلام علیک کردن
سلام کردن یا دادن - خوش آمد گفتن - پیشواز رفتن و ملاقات کردن
💠 On the witness stand, Stormy Daniels details alleged sex with Trump
. . . She said Trump greeted her at his hotel suite wearing satin pyjamas. She said she grew annoyed by his frequent interruptions and asked him: Are you always this arrogant and pompous?
...
[مشاهده متن کامل]

کلمه "great" به معنی عالی، بزرگ، عظیم، و فوق العاده می باشد و به عنوان صفت استفاده می شود. به عنوان مثال: "He is a great person. " به معنای "او یک فرد عالی است. "
از طرفی، کلمه "greet" به معنی سلام کردن، استقبال کردن، یا به شکل دیگر پذیرفتن است. به عنوان مثال: "I greeted my friend at the door. " به معنای "دوستمان را در درب سلام کردم. "
...
[مشاهده متن کامل]

greet: سلام کردن
خوشآمد گویی
سلام و احوال پرسی
خوش و بش کردن
سلام و احوال پرسی کردن
معنای دوستان:
⁦✔️⁩مواجه شدن،
به چشم کسی خوردن
Miles - long traffic delay ⭕greets⭕ drivers trying to get into the US from Mexico hours before Covid travel restrictions are relaxed for the FIRST TIME in 20 months
DailyMail. co. uk@
to say hello to someone or welcome them
اگه دوست داشتید لایک کنید 🌌💎
Say hello / welcome
عرض ادب
استقبال کردن
به پیشواز کسی رفتن
درود گفتن
یک معنی دیگر آن: واکنش نشان دادن به چیزی
میشه تبریک گفتن

غیر از معانی بالا :
به چشم کسی خوردن، به گوش کسی رسیدن، به مشام کسی رسیدن
خوش آمد گویی
Jim kissed John on the cheek as a way of greeting
استقبال کردن
احوالپرسی کردن, معرفی کردن ( خیلی کم )
خوشآمد گفتن
مواجه شدن
احوال پرسی
ادای احترام کردن
تبریک گفتن
به کسی تبریک گفتن
احوال پرسی کردن
سلام کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس