فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: greets, greeting, greeted
مشتقات: greeter (n.)
حالات: greets, greeting, greeted
مشتقات: greeter (n.)
• (1) تعریف: to meet or address with friendly or respectful words.
• مترادف: hail
• مشابه: address, meet, receive, salute, welcome
• مترادف: hail
• مشابه: address, meet, receive, salute, welcome
• (2) تعریف: to react to or meet in a particular way.
• مترادف: meet, welcome
• مشابه: accept, confront, deal with, face, receive
• مترادف: meet, welcome
• مشابه: accept, confront, deal with, face, receive
- He greeted this news with a frown.
[ترجمه یسنا] او این خبر را با ترش رویی تبریک گفت|
[ترجمه سید عباس حسینی] ترجمه گوگل درسته؛ یعنی واکنش او به این خبر اخم و ترشرویی بود. ترجمه یسنا اشتباهه.|
[ترجمه گوگل] او با اخم از این خبر استقبال کرد[ترجمه ترگمان] با اخم به این خبر خوشامد گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to make itself seen or heard by.
• مشابه: confront, face, meet, welcome
• مشابه: confront, face, meet, welcome
- A beautiful sunrise greeted me as I awoke.
[ترجمه محمد حیدری] تا بیدار شدم طلوع خورشیدی به من خوش آمد گویی کرد.|
[ترجمه زهرا حیدری] وقتی صبح از خواب بیدار شدم، خورشید زیبا با طلوعش به من خوش آمدگویی گفت|
[ترجمه محمد جواد] با بیدار شدنم طلوع زیبایی به پیشوازم آمد|
[ترجمه گوگل] وقتی از خواب بیدار شدم، طلوع زیبای خورشید به من خوشامد گفت[ترجمه ترگمان] وقتی بیدار شدم، یک طلوع خورشید زیبا به من خوش آمد گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید