مثال
He grabbed her bag and run outside
اون کیفش رو گرفت و به بیرون دوید
در زبان انگلیسی، "capture" و "grab" هر دو به معنای "گرفتن" هستند، اما تفاوت هایی در میزان دقت، شدت، هدفمندی، و بار احساسی یا تصویری دارند. در ادامه تفاوت ها را با مثال توضیح می دهم:
1. Capture🔹 دقیق، هدفمند، و گاهی با ظرافت یا تلاش
... [مشاهده متن کامل]
🔹 می تواند معنی �به دام انداختن�، �ضبط کردن�، یا �در اختیار گرفتن� بدهد
🔹 رسمی تر از "grab" است
معانی و مثال ها:
گرفتن دشمن یا حیوان:
The army captured the enemy soldier.
گرفتن عکس یا لحظه:
She captured a beautiful sunset with her camera.
تسخیر توجه یا احساس:
The book captured my imagination.
در تکنولوژی:
The software captures screen activity.
2. Grab
🔹 سریع، ناگهانی، غیررسمی، و فیزیکی تر
🔹 بار احساسی عجولانه یا خشونت آمیز هم دارد
معانی و مثال ها:
گرفتن چیزی با دست ( ناگهانی ) :
He grabbed the ball before it hit the ground.
فرصت را غنیمت شمردن:
Grab the chance while you can.
گرفتن چیزی برای خوردن:
Let’s grab a coffee.
تفاوت در یک جمله مشابه:
He grabbed her arm. ( او ناگهان و با دست بازوی او را گرفت. )
He captured her image. ( او تصویر او را با دوربین ثبت کرد. )
خلاصه:
واژه معنی کلی شدت/احساس کاربرد
Capture ثبت، به دام انداختن، تسخیر هدفمند، دقیق، گاهی آرام نظامی، تصویربرداری، ادبی
Grab چنگ زدن، قاپیدن، گرفتن سریع ناگهانی، فیزیکی، غیررسمی مکالمه روزمره، لحظه ای
[چیزی ( دست کسی/دستگیره ) ] را چسبیدن
مثلا میگیم میخواد بارون بباره، با خودت چتر بردار
Rain is coming, grab an umbrella
بیار یا آمادن کن
مثلا
grab the tools
Let's grab a cup of coffee and chat.
بیا یه فنجان قهوه بنوشیم و گپ بزنیم
❗️تفاوت Take و Grab:
To take is to acquire from someone or something ( ex. I'm going to take it from you. )
To grab is to acquire something from an unknown source. ( Ex. I'm going to go and grab some lunch. )
در معنی قاپیدن میتونه snap هم معنیش باشه
گرفتن
مثال: She grabbed her coat and ran out the door.
او پالتویش را گرفت و به سرعت از در بیرون دوید.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
ناگهانی گرفتن، استفاده کردن
Let's grab some grab = بریم یکم غذا بخوریم
Grab attention : آوردن توجه سمت خود
Grab an apple
یک سیب خوردن
به معنای "برداشتن و با خود آوردن" هم هست مثلا:
Could you grab my purse?
معنای دوستمون
✅ برداشتن/گرفتن ( چیزی یا کسی ناگهانی و یا با خشونت )
✅ برداشتن - قاپیدن
Tell me about your typical . weekday and your typical weekend. . .
On the contrary, during my weekend, I wake up late in the morning, ⭐grab the newspaper⭐ and look at the headlines and in some interesting news sections. Then I take a shower and eat my breakfast. I watch some TV programmes and then go outside to meet my colleagues/ friends who live nearby. I spend some time outside and then return home before lunch. In the noon I take a nap and in the evening I either go to a shopping mall to buy necessary things or visit a theatre to enjoy a movie with friends/ family members or go to a park to walk. In the evening I either play video games or spend time reading books or browsing the internet. I usually take my dinner at around 10. 30 pm during my days off and go to bed after 1. 30 am
... [مشاهده متن کامل] Grab اسم یک اپلیکیشن هست مثله اسنپ
I don't want to take a grab everymorning
من نمیخام هرروز صبح گرب ( تاکسی ) بگیرم
( محاوره ) غذابه بدن زدن، قاپیدن، تصرف کردن، ربودن،
بدست آوردن، توجه راجلب کردن، تحت تاثیرقراردادن
قلاب، چنگک، سبقت گرفتن
Take something quickly
برای زدن ( تزریق کردن ) مواد مخدر به بدن از موارد پایین استفاده میکنم
نام ماده مخدر use=take=grab
Do you want to grab a drink tomorrow night?
میخواین فرداشب بریم یه نوشیدنی بزنیم؟
احتمالا واژه ای آریایی است که با واژه پارسی ( گرفت ) همریشه است.
grab ( حملونقل دریایی )
واژه مصوب: کاسچنگ
تعریف: وسیلۀ بلند کردن و جابه جایی بار متشکل از دو نیم کاسۀ بزرگ که از آن برای بارگیری و تخلیۀ بارهای فله ای استفاده می شود
قاپیدن، گرفتن چیزی، چنگ زدن
یا همان تصرف کردن چیزی. . .
grab ( the ) headlines:
to be given much attention in the news =
. A new cancer treatment grabbed ( the ) headlines this week
یک درمان جدید سرطان در این هفته، در صدر خبرها نشسته است ( توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. )
جوشیدن از فعل جوشماق از تورکی وارد زبان فارسی شده است. جوشماق. و جوشار. جوشیدن. جونب جوش تورکی است. ( سماور جوشدی. علم جوشدی. آدام جوشدی )
کَندن مثل grap a pear
معنای گرفتن یقه هم میده
مثلا
Someone grabs me
کسی یقه ام را گرفت
seize
برداشتن
grasp
( محاوره، غذا ) به بدن /زدن
?Wanna go grab a few beers
میخوای بریم یک چند تا آب جو بزنیم؟
محکم گرفتن
قاپیدن she grabs his sandwich
واژه، لغت یا کلمه ی جَلب یک واژه ی پارسی_آریایی ست که در لغتنامه ی اوستایی به شکل grab گرب و به مانای گرفتن، برداشتن، اخذ و به دیسه ی gr�fa گراَف در چَمِ زندان، بازداشتگاه، بند، سلول، حبس آمده است و در انگلیسی به شکل grab به چَمارِ گرفتن، توقیف کردن، تصرف کردن و ربودن است. این واژه در ترکیب جلب نَزَر ( نظر ) ، جلب توجه، حکم جلب و. . . به کار می رود. . .
... [مشاهده متن کامل]
1 - برداشتن/گرفتن ( چیزی یا کسی ناگهانی و با خشونت ) ، قاپیدن، زدن=snatch
i grabbed his collar, i grabbed my bagthey grabbed him and pushed him to the groundhe grabbed jewels and ran2 - to quickly get some food or sleep because you are busy=snatch
... [مشاهده متن کامل]
grab some food یچی بزن
grab some sleep یکم بخواب
3 - to get sth for yourself sometimes unfairly
get there early and grab good seats زود برو جاهای خوب و بگیر
he grabbed all the money کل پولارو بالا کشید
4 - رو هوا زدن موقعیت، شانس و . . .
she grabbed her chance to go to America
5 - جلب کردن ( توجه )
The controversy grabbed the headlines
Get quickly
بقول خودمون غذا زدن به بدن ( خوردن )
با نوشیدنی زدن به بدن
Do you wana grab dinner
میخوای یه شام بزنیم؟
گرفتن
قاپیدن
He grabbed my mobile and ran off.
او موبایل من را قاپید و در رفت.
بازدید کردن
رفتن به جایی برای خودرن چیزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤١)