• (1)تعریف: the length around something, esp. the waist or abdomen; circumference. • مترادف: circumference • مشابه: circuit, perimeter
- He eats what he wants and doesn't seem to be concerned about his increasing girth.
[ترجمه مسعود احمدی] او هر چه را که بخواهد می خورد و به نظر نمی رسد که نگران قطر شکم در حال افزایشش باشد.
|
[ترجمه گوگل] او آنچه را که می خواهد می خورد و به نظر نمی رسد نگران افزایش دور خود باشد [ترجمه ترگمان] او چیزی را که می خواهد می خورد و به نظر نمی رسد که نگران ابعاد بیشتری باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The male elephant was an animal of tremendous girth.
[ترجمه مسعود احمدی] فیل نر یک حیوان با ابعاد بسیار بزرگ بود.
|
[ترجمه گوگل] فیل نر حیوانی بود که دورش بسیار زیاد بود [ترجمه ترگمان] فیل نر یک حیوان بسیار قوی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: something that goes around or encompasses an object, esp. a strap that circles the back and abdomen to hold a saddle on a horse or other animal. • مترادف: cinch, surcingle • مشابه: belt, girdle, strap
فعل گذرا ( transitive verb )حالات: girths, girthing, girthed
• (1)تعریف: to tie or bind with a girth. • مشابه: bind, gird, tie
• (2)تعریف: to go around; encompass; encircle. • مترادف: encircle, encompass, gird, girdle • مشابه: circle, compass, ring, surround
جمله های نمونه
1. the horse's girth is loose
تنگ زین اسب شل است.
2. a man of big girth
مرد شکم گنده
3. The oak was 2 metres in girth.
[ترجمه گوگل]بلوط 2 متر ضخامت داشت [ترجمه ترگمان]چوب بلوط دو متر قطر داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He was a tall man, of considerable girth .
[ترجمه گوگل]او مردی قد بلند بود، با قد قابل توجهی [ترجمه ترگمان]او مرد بلند قامتی بود که به اندازه کافی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]دستانش را روی دور پهنش گذاشت [ترجمه ترگمان]دستش را روی شکم پهن او گذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She is a woman of substantial girth.
[ترجمه گوگل]او زنی است که دور کمر قابل توجهی دارد [ترجمه ترگمان] اون یه زن ابعاد زیادیه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Sylvie noticed that despite his short legs, his girth, he had a grace about him and a power.
[ترجمه گوگل]سیلوی متوجه شد که علیرغم پاهای کوتاه و دور کمرش، از لطف و قدرتی برخوردار است [ترجمه ترگمان]سیلوی متوجه شد که او با وجود پاهای کوتاهش، به او لطف دارد و قدرت دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Sadly girth doesn't come into play in Bully's, nor does pint supping.
[ترجمه گوگل]متأسفانه در Bully's نه تناسب اندام به کار می آید و نه خوردن پینت [ترجمه ترگمان]با توجه به این که قدش به اندازه کافی زیاد است و به شام هم شام نخورده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Results: The pubic stage, the length and girth of the penis, the volume of the testis and T decreased, but FSH and LH increased significantly in 18 adolescents who had undergone bilateral orchiopexy.
[ترجمه گوگل]یافته ها: مرحله شرمگاهی، طول و دور آلت تناسلی، حجم بیضه و T کاهش یافت، اما FSH و LH در 18 نوجوانی که تحت اورکیوپکسی دوطرفه قرار گرفته بودند به طور معنی داری افزایش یافت [ترجمه ترگمان]نتایج: مرحله عمومی، طول و قطر آلت، حجم بیضه و T کاهش یافت، اما FSH و LH در ۱۸ نوجوان که orchiopexy دوجانبه را تجربه کرده بودند، به طور قابل توجهی افزایش یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. By the graph representation, we discuss the girth and diameter of a bipartite graph, and their roles in improving the efficiency of decoding algorithms and the performance of the code.
[ترجمه گوگل]با نمایش گراف، دور و قطر یک نمودار دوبخشی و نقش آنها در بهبود کارایی الگوریتمهای رمزگشایی و عملکرد کد را مورد بحث قرار میدهیم [ترجمه ترگمان]با نمایش نموداری، قطر و قطر یک گراف دو بخشی را مورد بحث قرار می دهیم و نقش آن ها در بهبود کارایی الگوریتم های رمزگشایی و اجرای کد مورد بحث قرار می گیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A crawler, device of girth welds testing outside pipeline is developed successfully.
[ترجمه گوگل]یک دستگاه خزنده برای آزمایش جوش های دور در خارج از خط لوله با موفقیت توسعه یافته است [ترجمه ترگمان]کاوشگر جوش ها و testing در خارج از خط لوله با موفقیت توسعه یافت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Trunk girth growth of the fruit tree was studied by means of Logistic equation, Mitscherlich equation.
[ترجمه گوگل]رشد دور تنه درخت میوه با استفاده از معادله لجستیک معادله میچرلیخ مورد بررسی قرار گرفت [ترجمه ترگمان]رشد تنگ و تنگ درخت میوه با استفاده از معادله لجستیک و معادله Mitscherlich مورد مطالعه قرار گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Girth Measurement: The measurement is taken around different position in the bodice.
[ترجمه گوگل]اندازه گیری دور: اندازه گیری در اطراف موقعیت های مختلف در بدن انجام می شود [ترجمه ترگمان]اندازه گیری girth: اندازه گیری حول یک موقعیت متفاوت در بالاتنه انجام می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. For instance, it may foster lateral growth in girth, instead of longitudinal growth.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، ممکن است به جای رشد طولی، رشد جانبی در دور را تقویت کند [ترجمه ترگمان]برای مثال، ممکن است رشد جانبی را به جای رشد طولی افزایش دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• length around something, circumference; strap which holds a saddle in place; belt, girdle the girth of something is the measurement around it; a formal word.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: The circumference or width of something large ⭕️ 🔍 مترادف: Perimeter ✅ مثال: The massive tree's girth required several people to encircle it with their arms.
a man of big girth - مرد شکم گنده
محیط یا دورتادور یه چیز یا به اصطلاح خودمون کلفتی یا چاقی 70%of women prefer girth to lenght ۷۰ درصد زنان کلفتی رو به درازی ترجیح میدن ( روم به دیوار )
girth ( ریاضی ) واژه مصوب: دور کمر 1 تعریف: طول کوتاه ترین دور در گراف |||متـ . کمر