gird

/ˈɡɜːrd//ɡɜːd/

معنی: حلقه، اظهار نظر شدید و تند، محاصره کردن، اماده کردن، نیرومند کردن، کمربند بستن
معانی دیگر: مجهز کردن، ملبس کردن، آماده ی عمل شدن، کمر همت بستن، طناب یا تسمه ی آهنی دور چیزی بستن (مثل تسمه ی دور بشکه ی چوبی)، با تسمه محکم کردن، احاطه کردن، (حلقه دار) در میان گرفتن، شمشیر بستن، تمسخر، استهزا، ضربه شدید، بستن، احاطه کرده، محکم کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: girds, girding, girded, girt
(1) تعریف: to surround, bind, or encircle, as with a belt.
مترادف: encircle, girdle, surround
متضاد: ungird
مشابه: belt, bind, cincture, encompass, girth, hem in, ring, secure, strap, tie

- A wide sash girded her waist.
[ترجمه گوگل] ارسی پهن به کمرش بسته بود
[ترجمه ترگمان] یک کمربند عریض به کمرش بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The area was girded by barbed wire fences.
[ترجمه گوگل] این منطقه با نرده های سیم خاردار احاطه شده بود
[ترجمه ترگمان] این ناحیه را سیم خاردار پوشانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make (oneself) ready, as for a situation requiring skill, courage, or energy.
مترادف: brace, steel
مشابه: buttress, fortify, prepare, strengthen, sustain

- The soldiers girded themselves for action.
[ترجمه گوگل] سربازان خود را برای عمل بستند
[ترجمه ترگمان] سربازان خود را به دنبال کار می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to supply or equip, as with force or ammunition.
مترادف: equip, supply
مشابه: furnish, provide, purvey

- The regiment was girded with cannon.
[ترجمه گوگل] هنگ با توپ بسته شده بود
[ترجمه ترگمان] این هنگ با توپ پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He faced his enemies girded only with the truth.
[ترجمه گوگل] او با دشمنانش روبرو شد که فقط کمربند حقیقت را بسته بودند
[ترجمه ترگمان] اون تنها با حقیقت رو به رو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. gird (up) one's loins
(برای انجام کار دشوار یا پرتقلا) آماده شدن

2. to gird oneself for a difficult task
برای انجام کاری دشوار کمرهمت بستن

3. The climber girded himself with a rope.
[ترجمه گوگل]کوهنورد خود را با طناب بست
[ترجمه ترگمان]The خود را با طناب girded
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He girded his sword on.
[ترجمه گوگل]شمشیرش را بست
[ترجمه ترگمان]شمشیرش را به کمر بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Europe's finest golfers are girding their loins for the challenge of the Ryder Cup.
[ترجمه گوگل]بهترین گلف بازان اروپا کمر خود را برای چالش جام رایدر بسته اند
[ترجمه ترگمان]بهترین گلف بازان اروپا در حال آماده کردن کمر خود برای به چالش کشیدن بازی Ryder Cup هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He girded for a rough fight.
[ترجمه گوگل]او برای یک دعوای خشن کمربند بسته بود
[ترجمه ترگمان] اون یه دعوای خشن درست کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The company is girding its loins for a plunge into the overseas market.
[ترجمه گوگل]این شرکت کمر خود را برای ورود به بازار خارج از کشور بسته است
[ترجمه ترگمان]این شرکت در حال آماده کردن کمر خود برای شیرجه زدن در بازار خارجی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. By midsummer both police and protesters were girding for confrontation.
[ترجمه گوگل]در اواسط تابستان هم پلیس و هم معترضان برای درگیری کمربند بسته بودند
[ترجمه ترگمان]در نیمه تابستان هم پلیس و هم معترضان برای مقابله آماده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He girded himself with armour for the battle.
[ترجمه گوگل]او برای جنگ زره پوشید
[ترجمه ترگمان]خود را در جامه رزم برتن کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The soldiers girded themselves for battle.
[ترجمه گوگل]سربازان خود را برای جنگ بستند
[ترجمه ترگمان]سربازان خود را به جهت جنگ می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Trees girded the dark lake.
[ترجمه گوگل]درختان دریاچه تاریک را بسته بودند
[ترجمه ترگمان]درختان بر روی دریاچه تاریک قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He girded on his sword.
[ترجمه گوگل]شمشیر خود را بست
[ترجمه ترگمان]شمشیرش را به دور کمرش حلقه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The romantic picture of the plucky David girding himself against the brutish Goliath is dangerously misleading.
[ترجمه گوگل]تصویر عاشقانه دیوید خوش دست که خود را در برابر جالوت وحشی کمر بسته است به طرز خطرناکی گمراه کننده است
[ترجمه ترگمان]تصویر رمانتیک داود که خود را در برابر جالوت حیوانی مهار می کند به طور خطرناکی گمراه کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Both the defenders and opponents of the Constitution girded for a tough fight.
[ترجمه گوگل]هم مدافعان و هم مخالفان مشروطه برای مبارزه ای سخت کمربند بسته بودند
[ترجمه ترگمان]هم مدافعان و هم مخالفان قانون اساسی، به عنوان یک مبارزه سخت، به پا شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Nevertheless, the government is girding for possible trouble.
[ترجمه گوگل]با این وجود، دولت برای مشکلات احتمالی کمربند می بندد
[ترجمه ترگمان]با این وجود، دولت برای دردسر ممکن آماده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حلقه (اسم)
loop, ring, segment, annulus, reel, chain, hoop, vortex, wicket, gird, girdle, hank, volute, wisp, curl, cincture, convolution, earring, gyre, eyelet, facia, fascia, ferrule, grummet, handfast, whorl

اظهار نظر شدید و تند (اسم)
gird

محاصره کردن (فعل)
begird, girt, surround, besiege, gird, blockade, beleaguer, encompass, environ, seal off

اماده کردن (فعل)
ready, prime, provide, draft, gird, belay, prepare, list, confect, unlimber

نیرومند کردن (فعل)
power, fortify, strengthen, gird

کمربند بستن (فعل)
gird

انگلیسی به انگلیسی

• put on a belt, encircle (i.e. with a strap); surround; prepare, equip; jeer, taunt
if someone is girding their loins or girding up their loins, they are preparing to do something difficult or dangerous; a literary expression.

پیشنهاد کاربران

gird ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: گیرماند 1
تعریف: وضعیت یدک کشی که به علت عمود شدن طناب بر محور طولی امکان کژینگی یا واژگونی آن وجود دارد

بپرس