gifted

/ˈɡɪftəd//ˈɡɪftɪd/

معنی: خوش طبع، خوش ذوق، پیشکشی، خوش قریحه
معانی دیگر: با استعداد، پر استعداد، با ذوق، با هوش، تیز هوش، دارای بخشش یانعمت خداداده، موید

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: giftedly (adv.), giftedness (n.)
• : تعریف: endowed with a special quality, talent, or ability.
متضاد: inept, untalented
مشابه: able, talented

- We could see that he was a gifted singer.even as a child.
[ترجمه زینب سرآمد] ما تونستیم ببینیم که او خواننده با استعدادی بود حتی بعنوان یک بچه.
|
[ترجمه گوگل] حتی در کودکی می توانستیم ببینیم که او خواننده ای با استعداد بود
[ترجمه ترگمان] می توانستیم ببینیم که او به اندازه یک بچه با استعداد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- With the right training, it became clear that Seabiscuit was a gifted racehorse.
[ترجمه گوگل] با آموزش صحیح، مشخص شد که Seabiscuit یک اسب مسابقه با استعداد است
[ترجمه ترگمان] با آموزش درست، مشخص شد که Seabiscuit یک اسب مسابقه با استعداد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a gifted child
بچه ی با هوش و پر استعداد

2. a gifted poet
شاعر خوش قریحه

3. she gifted her lands to the church
او زمین های خود را به کلیسا بخشید.

4. ferdowsi was a gifted poet
فردوسی شاعر پر استعدادی بود.

5. julie is artistically gifted
جولی از نظر هنری مستعد است.

6. it was agreed to bus students from all neighborhoods to the school for the gifted
قرار شد دانش آموزان را از محلات مختلف شهر با اتوبوس به مدرسه ی تیزهوشان ببرند.

7. She was a gifted teacher who never talked down to her students.
[ترجمه N] او معلمی با استعداد بود که اصلا با دانش اموزان صحبت نمی کرد
|
[ترجمه گوگل]او یک معلم با استعداد بود که هرگز با دانش آموزانش صحبت نمی کرد
[ترجمه ترگمان]او یک معلم با استعداد بود که هرگز با دانش آموزان او صحبت نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was an extremely gifted poet.
[ترجمه گوگل]او شاعری فوق العاده با استعداد بود
[ترجمه ترگمان] اون یه شاعر فوق العاده با استعداد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mary is a gifted but erratic player .
[ترجمه گوگل]مری بازیکنی با استعداد اما نامنظم است
[ترجمه ترگمان]مری یک بازیکن با استعداد اما غیر منطقی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I don't know why such new gifted people have sprung up in my life.
[ترجمه گوگل]نمی دانم چرا چنین افراد مستعد جدیدی در زندگی من ظاهر شده اند
[ترجمه ترگمان]نمی دانم چرا این افراد با استعداد تازه در زندگی من رشد کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was gifted with a charming smile.
[ترجمه گوگل]لبخندی جذاب به او هدیه داده شد
[ترجمه ترگمان]لبخندی ملیح بر لب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ellington's band was a launching pad for many gifted jazz musicians.
[ترجمه گوگل]گروه الینگتون سکوی پرتاب بسیاری از نوازندگان مستعد جاز بود
[ترجمه ترگمان]گروه Ellington یک سکوی پرتاب برای بسیاری از نوازندگان موسیقی جاز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Gifted with a superb voice, she became the Opera's leading soprano.
[ترجمه گوگل]او که از صدایی عالی برخوردار بود، سوپرانوی اصلی اپرا شد
[ترجمه ترگمان]او با صدای بسیار عالی از نظر برخوردار شد و صدای بلند s اپرا به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A gifted teacher can really bring literature to life for his or her students.
[ترجمه گوگل]یک معلم با استعداد واقعا می تواند ادبیات را برای دانش آموزان خود زنده کند
[ترجمه ترگمان]یک معلم با استعداد می تواند ادبیات را برای دانش آموزان خود به زندگی بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She counts among the most gifted of the current generation of composers.
[ترجمه گوگل]او یکی از با استعدادترین آهنگسازان نسل کنونی است
[ترجمه ترگمان]او در زمره the نسل آهنگسازان قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She was a distinguished scientist and a gifted painter into the bargain.
[ترجمه گوگل]او یک دانشمند برجسته و یک نقاش با استعداد در معامله بود
[ترجمه ترگمان]او یک دانشمند برجسته و یک نقاش با استعداد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. There is no reason why a gifted aircraft designer should also be a capable pilot. In the same way, a brilliant pilot can be a menace behind the wheel of a car.
[ترجمه گوگل]دلیلی وجود ندارد که یک طراح هواپیمای با استعداد نیز خلبانی توانا باشد به همین ترتیب، یک خلبان باهوش می تواند یک تهدید پشت فرمان یک ماشین باشد
[ترجمه ترگمان]هیچ دلیلی وجود ندارد که یک طراح هواپیمای با استعداد نیز باید یک خلبان توانا باشد به همین شکل، یک خلبان باهوش می تواند یک تهدید پشت فرمان اتومبیل باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوش طبع (صفت)
talented, debonair, gaysome, sanguine, canty, chirpy, gifted

خوش ذوق (صفت)
talented, gifted, tasteful

پیشکشی (صفت)
gifted, presented

خوش قریحه (صفت)
talented, gifted

انگلیسی به انگلیسی

• talented, skilled, having great natural ability
a gifted person has a natural ability for a particular activity.
a gifted child is very intelligent or talented.

پیشنهاد کاربران

نخبه در یک کاری
۱. با استعداد ۲. با ذوق. خوش ذوق. خوش قریحه. خوش طبع ۳. ( کودک ) تیزهوش. استثنایی
"با موهبت" نزدیک ترین معادل این کلمه در زبان فارسی است. موهبت به معنای بخشش و دهش هست و به کلمه gift مرتبطه.
موهبت ، خدا داده
با استعداد
مثال: She was recognized as a gifted musician at a young age.
او به عنوان یک موسیقیدان با استعداد در سن کم شناخته شد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
با استعداد.
Talented
با موهبت ، با استعداد
باذوق، با استعداد، تیزهوش، خوش ذوق، نخبه
بااستعداد
Intelligent
نخبه
تیزهوش
با استعداد=skilful
Having a natural ability to do one or more things extremely well
Some one pro in some things
Talented
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس