gib

/ˈɡɪb//ˈɡɪb/

معنی: قلاب، گوه، پیر زن، گربه نر، با قلاب محکم کردن، گربه صفت بودن
معانی دیگر: قطعه ی فلزی یا چوبی (که جهت جلوگیری از تاب برداشتن و سایش چرخ ها و قسمت های متحرک موتور به کار می رود)، پشتبند، میخ چرخ، گربه ی نر (به ویژه گربه ی اخته شده)، باپشت بند و می  یا گوه محکم کردن

جمله های نمونه

1. Gib Sparling had his ham and eggs, and Scruffy the pleasure of watching somebody else peel spuds.
[ترجمه گوگل]گیب اسپارلینگ ژامبون و تخم‌مرغ‌هایش را می‌خورد، و اسکرافی از تماشای کسی که پوست کنده‌ها را می‌کند لذت می‌برد
[ترجمه ترگمان]Gib گوشت خوک و تخم مرغ او را داشت و لذت نگاه کردن به یکی دیگر از پوست گوسفند را لذت می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Today his usually gib tongue has brought him catastrophe.
[ترجمه گوگل]امروز زبان معمولاً غبغب او برای او فاجعه به بار آورده است
[ترجمه ترگمان]امروزه زبان his او را به فاجعه کشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Gib: Do you think she's still a virgin?
[ترجمه گوگل]گیب: فکر می کنی هنوز باکره است؟
[ترجمه ترگمان]فکر می کنی هنوز باکره اس؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gib - head keys are tapered keys with a projection on one end to facilitate removal.
[ترجمه گوگل]کلیدهای Gib - هد کلیدهای مخروطی هستند که در یک انتها برآمدگی دارند تا برداشتن آسان شود
[ترجمه ترگمان]کلیدهای سری با طرحی در یک طرف به منظور تسهیل حذف، کلیدهای tapered هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This was a judgment upon the earth god, Gib.
[ترجمه گوگل]این حکمی بود بر خدای زمین، گیب
[ترجمه ترگمان]این یک قضاوت در مورد خدای زمین بود، Gib
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Elevation view of a tapered key with optional gib head.
[ترجمه گوگل]نمای ارتفاعی یک کلید مخروطی با سر گاب اختیاری
[ترجمه ترگمان]ارتفاع ارتفاع یک کلید باریک با هد gib اختیاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gib: Yeah, and her lowercase hormones are soured same a automobile alarm.
[ترجمه گوگل]گیب: آره، و هورمون های حروف کوچکش هم مثل دزدگیر ماشین ترش می شود
[ترجمه ترگمان]آره، و هورمون هاش هم شبیه یه آژیر ماشین - ه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Schau, hier kommt wird ein ( gegnerischen ) Angriff ! Gib den Ball ab! Slam dunk!
[ترجمه گوگل]Schau, hier kommt wird ein ( gegnerischen ) Angriff ! Gib den Ball ab! اسلم دانک!
[ترجمه ترگمان]Schau، hier kommt ein آب دهن Gib رو بزن! ضربه محکمی زدی تو خال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Drag onto the page. Right - click to edit dimensions, taper, or remove gib head.
[ترجمه گوگل]روی صفحه بکشید برای ویرایش ابعاد، مخروطی کردن، یا حذف سر گیب، کلیک راست کنید
[ترجمه ترگمان]روی صفحه بکشید راست کلیک کنید تا ابعاد ویرایش شده، شمع و یا سر gib را حذف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قلاب (اسم)
link, grapnel, grappling, fish hook, hank, bracket, hook, clasp, pullback, buckle, tach, tache, gib, staple, creel, crampon, hamulus, grapple, frog, trigger, holdfast, pennant

گوه (اسم)
slice, quoin, gad, cleat, chock, wedge, gib, sprag

پیر زن (اسم)
grandam, grimalkin, gib, gammer, old women

گربه نر (اسم)
tom, gib, tomcat

با قلاب محکم کردن (فعل)
gib

گربه صفت بودن (فعل)
gib

انگلیسی به انگلیسی

• slang nickname for the navigator/bomber or radar operators
long growth on the lower jaw of trout and salmon during spawning season; male cat; castrated cat

پیشنهاد کاربران

بپرس