اسم ( noun )
• (1) تعریف: a mechanical part that transmits, and may change, motion from another part by means of interlocking teeth on the two moving parts.
- Adjacent gears turn in opposite directions.
[ترجمه گوگل] چرخ دنده های مجاور در جهت مخالف می چرخند
[ترجمه ترگمان] دنده ها در جهت مخالف حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دنده ها در جهت مخالف حرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a collection of such gears that acts as a unit in a machine.
• (3) تعریف: a standard or functional arrangement of a collection of such gears, esp. in a vehicle.
- She put the truck in low gear going down the hill.
[ترجمه گوگل] او کامیون را در دنده کم قرار داد که از تپه پایین می رفت
[ترجمه ترگمان] کامیون را با دنده پایین آورد و از تپه پایین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کامیون را با دنده پایین آورد و از تپه پایین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He shifted into second gear.
[ترجمه گوگل] به دنده دوم رفت
[ترجمه ترگمان] دنده دوم را جا به جا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دنده دوم را جا به جا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: any equipment, clothes, or the like used for some particular purpose.
• مشابه: equipment, outfit, paraphernalia, rig
• مشابه: equipment, outfit, paraphernalia, rig
- This closet is for his hunting gear.
[ترجمه سارا] این کمد برای لوازم شکارشه|
[ترجمه گوگل] این کمد مخصوص وسایل شکار اوست[ترجمه ترگمان] این کمد لباس شکار اونه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: the ropes, blocks, and the like that constitute a sailing ship's rigging.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gears, gearing, geared
حالات: gears, gearing, geared
• (1) تعریف: to suit or adapt to particular people or conditions.
• مشابه: key, orient
• مشابه: key, orient
- The author geared the novel to teenagers.
[ترجمه گوگل] نویسنده این رمان را برای نوجوانان آماده کرده است
[ترجمه ترگمان] نویسنده رمان را برای نوجوانان ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نویسنده رمان را برای نوجوانان ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to furnish with or connect by gears.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: gearless (adj.)
عبارات: gear up
مشتقات: gearless (adj.)
عبارات: gear up
• : تعریف: to be or come to be in an optimal or functional state, as gears.