اسم ( noun )
حالات: gases, gasses
حالات: gases, gasses
• (1) تعریف: matter that is neither liquid nor solid and expands or contracts rapidly and uniformly with temperature changes.
• (2) تعریف: a flammable gas or mixture of gases, esp. when used for heating, cooking, or lighting.
• (3) تعریف: gasoline.
• (4) تعریف: the accelerator of an automobile.
• (5) تعریف: anaesthetic gas.
• (6) تعریف: poisonous gas.
• (7) تعریف: (slang) idle talk.
• مشابه: gab
• مشابه: gab
• (8) تعریف: (slang) something amusing or astonishing.
• مشابه: ball
• مشابه: ball
- Those acrobats were a gas.
[ترجمه محبوبه امیر] بندباز ها سرگرم کننده بودند|
[ترجمه گوگل] آن آکروبات ها گاز بودند[ترجمه ترگمان] اون آکروبات گاز یه گاز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gases, gasses, gassing, gassed
حالات: gases, gasses, gassing, gassed
• (1) تعریف: to provide with gas.
• (2) تعریف: to treat or mix with gas.
• مشابه: fume
• مشابه: fume
• (3) تعریف: to poison with gas.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: gasless (adj.)
مشتقات: gasless (adj.)
• (1) تعریف: to emit gas or fumes.
• مشابه: fume
• مشابه: fume
• (2) تعریف: (informal) to fill the tank of a vehicle with gasoline (fol. by up).
- They gassed up before starting the trip.
[ترجمه گوگل] آنها قبل از شروع سفر گاز زدند
[ترجمه ترگمان] قبل از شروع سفر با گاز شیمیایی بنزین زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قبل از شروع سفر با گاز شیمیایی بنزین زده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (slang) to talk idly or boastfully.
• مشابه: gab
• مشابه: gab