glisten

/ˈɡlɪsn̩//ˈɡlɪsn̩/

معنی: پرتلالوء، جسته جسته برق زدن، ساطع شدن، برق زدن، درخشیدن
معانی دیگر: (در مورد سطوح صیقل شده یا خیس) برق زدن، باز تابیدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: glistens, glistening, glistened
• : تعریف: to shine with reflected light, sometimes sparkling and sometimes softly lustrous.
مترادف: glitter, shine, sparkle
مشابه: coruscate, glimmer, glint, glow, shimmer, twinkle

- The tinsel glistened on the Christmas tree.
[ترجمه گوگل] زینل روی درخت کریسمس می درخشید
[ترجمه ترگمان] The روی درخت کریسمس می درخشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: glisteningly (adv.)
• : تعریف: a sparkle or sheen.
مترادف: sheen, sparkle
مشابه: flicker, glimmer, glint, glitter, glow, luster, shimmer, shine, twinkle

- Our eyes were dazzled by the glisten of the snow.
[ترجمه گوگل] چشمانمان از درخشش برف خیره شده بود
[ترجمه ترگمان] چشمه ای ما از درخشش برف خیره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Hadn't it seemed to glisten like a skinned tomato?
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسید مثل یک گوجه فرنگی پوست کنده برق بزند؟
[ترجمه ترگمان]آیا چنین به نظر نمی رسید که چیزی شبیه به یک گوجه فرنگی پوست باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As he hung the pants, he saw something glisten on top of the sweat-beaded toilet tank.
[ترجمه گوگل]همانطور که شلوار را آویزان می کرد، دید که چیزی در بالای مخزن توالت پر از عرق می درخشد
[ترجمه ترگمان]وقتی شلوارش را اویزان کرد، چیزی درخشید، روی مخزن توالت منجوق دوزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Glisten breastpin, no matter you fasten it on collar or hair, can have the effect that make the finishing point.
[ترجمه گوگل]سنجاق سینه براق، مهم نیست که آن را روی یقه یا مو ببندید، می تواند تأثیری داشته باشد که نقطه پایان را ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]glisten breastpin، مهم نیست که آن را به یقه یا مو ببندی، می توانی تاثیر را به آخر برسانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The tree tops glisten and children, Listen to the sleigh - bells in the snow.
[ترجمه گوگل]بالای درختان می درخشد و بچه ها، به سورتمه گوش دهید - زنگ ها در برف
[ترجمه ترگمان]درختان برق می زنند و بچه ها، به زنگوله سورتمه در برف گوش کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I watched the moonlight glisten on the waters of Laguna Beach.
[ترجمه گوگل]من نور ماه را تماشا کردم که بر روی آب های ساحل لاگونا می درخشید
[ترجمه ترگمان]من درخشش مهتاب را بر آب های ساحل Laguna تماشا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her eyes began to glisten, and her lids to twinkle.
[ترجمه گوگل]چشمانش شروع به برق زدن کردند و پلک هایش برق زدند
[ترجمه ترگمان]برقی زد و پلک هایش شروع به چشمک زدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dewdrops sparkle [ glisten ] in the morning sun.
[ترجمه گوگل]قطرات شبنم در آفتاب صبح می درخشند [ می درخشند ]
[ترجمه ترگمان]درخشش نور خورشید در آفتاب صبحگاهی برق می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Why does my hair glisten a shiny silver?
[ترجمه گوگل]چرا موهای من نقره ای براق می شود؟
[ترجمه ترگمان]چرا موهای من برق می زند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The glisten glazes possess glistening effect only when they are applied on a proper under - glaze.
[ترجمه گوگل]لعاب های براق فقط زمانی که بر روی زیر لعاب مناسب اعمال شوند، دارای اثر درخشان هستند
[ترجمه ترگمان]درخشش درخشش برقی تنها زمانی که بر روی یک لعاب زیر لعاب به کار می رود، دارای اثر درخشان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Due to its profound themes and delicate design, Break Down looks like a "monocle", in whose "glisten" readers can see various phenomena and catch abundant meanings.
[ترجمه گوگل]به دلیل مضامین عمیق و طراحی ظریف، Break Down شبیه یک "مونوکل" است که خوانندگان "درخشش" آن می توانند پدیده های مختلف را ببینند و معانی فراوانی را دریافت کنند
[ترجمه ترگمان]به خاطر مضامین عمیق و طراحی ظریف آن، تفکیک پایین مانند یک \"عینک تک چشمی\" است، که خوانندگان \"درخشش\" آن ها می تواند پدیده های مختلف را ببیند و معانی فراوان داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Where the tree tops glisten and children listen to hear sleigh bell in the snow.
[ترجمه گوگل]جایی که بالای درختان می درخشد و کودکان به شنیدن صدای زنگ سورتمه در برف گوش می دهند
[ترجمه ترگمان]در آنجا درختان برق می زنند و بچه ها به شنیدن صدای سورتمه در برف گوش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The leaves glisten with dew.
[ترجمه گوگل]برگها با شبنم می درخشند
[ترجمه ترگمان]برگ ها برق می زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were grey with dimness and moisture, and seemed to glisten like snails.
[ترجمه گوگل]آنها از تیرگی و رطوبت خاکستری بودند و به نظر می رسید مانند حلزون می درخشند
[ترجمه ترگمان]آن ها در تاریکی و رطوبت خاکستری بودند و به نظر می رسید که چیزی شبیه به حلزون دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You are yellow, you are red, you are golden Yours is the color of gold; you glisten like gold.
[ترجمه گوگل]تو زرد، تو قرمز، تو طلایی رنگ تو طلاست تو مثل طلا می درخشی
[ترجمه ترگمان]تو زرد، تو سرخ هستی، تو طلایی و طلایی، مثل طلا برق می زنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرتلالوء (اسم)
shine, glisten, glare

جسته جسته برق زدن (فعل)
glisten

ساطع شدن (فعل)
glisten, glitter, glister, scintillate

برق زدن (فعل)
light, wink, ray, luster, flash, coruscate, glisten, glitter, fulgurate, glister, scintillate

درخشیدن (فعل)
lighten, glory, star, ray, shine, sheen, luster, coruscate, glint, glisten, glitter, glister, scintillate, lamp

انگلیسی به انگلیسی

• glitter, sparkle, shine
glitter, sparkle, shine
if something glistens, it shines, because it is smooth, wet, or oily.

پیشنهاد کاربران

🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این کلمه {گلیسن} می باشد ( حرف t سایلنت است )
درخشان بودن و برق زدن ( سطح خیس یا روغنی )

بپرس