geocentric

/ˌdʒiːoʊˈsentrɪk//ˌdʒiːəʊˈsentrɪk/

معنی: زمینی، دارای مرکزی در زمین
معانی دیگر: (نجوم قدیم - اعتقاد به اینکه کره ی زمین مرکز منظومه ی شمسی و کائنات است) زمین مداری، زمین مرکزی، معتقد باینکه خداوندزمین رامرکز عالم وجودقرارداده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: geocentrically (adv.)
(1) تعریف: of, concerning, or measured from the center of the earth.

(2) تعریف: designating the earth as the center, as of the universe or solar system.

جمله های نمونه

1. The center of the geocentric cosmos had not been salubrious.
[ترجمه گوگل]مرکز کیهان ژئوسنتریک سالم نبوده است
[ترجمه ترگمان]مرکز \"geocentric geocentric\" هنوز ساخته نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Accuracy of the measurements of the geocentric vector is affected by earth oblateness.
[ترجمه گوگل]دقت اندازه‌گیری‌های بردار زمین‌مرکزی تحت‌تاثیر سفتی زمین قرار دارد
[ترجمه ترگمان]دقت اندازه گیری بردار زمین مرکزی تحت تاثیر oblateness زمین قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The orbits of planets in the once popular geocentric Ptolemaic system are epitrochoids.
[ترجمه گوگل]مدار سیارات در منظومه ژئوسنتریک بطلمیوسی که زمانی محبوب بود، اپی تروکوئیدها هستند
[ترجمه ترگمان]مدارهای سیارات در زمانی که نظریه ملی \"geocentric Ptolemaic\" نامیده می شود، در مدار زمین قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. GEOCENTRIC MAPS MOVEMENTS from low prices on Coffee.
[ترجمه گوگل]حرکت نقشه های جغرافیایی از قیمت های پایین در قهوه
[ترجمه ترگمان]geocentric MAPS از قیمت های پایین به قهوه جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Q . What is a geocentric orbit?
[ترجمه گوگل]س مدار زمین مرکزی چیست؟
[ترجمه ترگمان]سوال مدار زمین مرکزی چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. From Aristotle - Ptolemy's geocentric said Copernicus - Galileo said that the heart of the evolution spent time in 2000.
[ترجمه گوگل]از ارسطو - زمین مرکزی بطلمیوس گفت کوپرنیک - گالیله گفت که قلب تکامل زمان را در سال 2000 سپری کرد
[ترجمه ترگمان]از \"ارسطو\" (Ptolemy)، \"کوپرنیک -\" گفت که قلب تکامل در سال ۲۰۰۰ وقت صرف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Also the Geocentric and Heliocentric average of the five major planets with Mars left out, is of great importance and should be watched.
[ترجمه گوگل]همچنین میانگین زمین‌مرکزی و هلیومرکزی پنج سیاره اصلی که مریخ کنار گذاشته شده‌اند، از اهمیت بالایی برخوردار است و باید مورد توجه قرار گیرد
[ترجمه ترگمان]همچنین میانگین و میانگین پنج سیاره بزرگ با مریخ از اهمیت زیادی برخوردار است و باید تحت نظر گرفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This paper has made a qualitative analysis and discussion for the cause of the variation of geocentric gravitational constant.
[ترجمه گوگل]این مقاله به تحلیل کیفی و بحث در مورد علت تغییرات ثابت گرانشی زمین مرکزی پرداخته است
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک تحلیل کیفی و بحث در مورد علت تغییر ثابت گرانش زمین مرکزی انجام داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Greek astronomer who mapped the position of 850 stars in the earliest known star chart. His observations of the heavens form the basis of Ptolemy's geocentric cosmology.
[ترجمه گوگل]ستاره شناس یونانی که موقعیت 850 ستاره را در اولین نمودار ستاره ای شناخته شده ترسیم کرد مشاهدات او از آسمان ها اساس کیهان شناسی زمین مرکزی بطلمیوس را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]ستاره شناس یونانی که موقعیت ۸۵۰ ستاره را در اولین نمودار ستاره ای شناخته شده ترسیم کرد مشاهدات او از آسمان، اساس کیهان شناسی Ptolemy s را شکل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زمینی (صفت)
agrarian, earthly, terrestrial, territorial, earthy, geocentric, geomorphic, sublunar, sublunary, tellurian, telluric, tellurous, terrene

دارای مرکزی در زمین (صفت)
geocentric

تخصصی

[زمین شناسی] دوران زمین مرکزی ،دارای مرکزی در زمین،‏ زمینی،‏ معتقد به اینکه خداوند زمین را مرکز عالم وجود قرار داده.

انگلیسی به انگلیسی

• considering the earth to be the center of the universe (astronomy)

پیشنهاد کاربران

زامکانونیک
( Zāmkānunic )
واژه ی �زامکانون� و جداشدگانِ اون، در نوشتارهای دانشیک و فنی بارها بکار رفتند.
• سایِن ها ( nuances ) رو باهم جابجا نشناسیم.
🇮🇷 همتای پارسی: زامکانونیک 🇮🇷
زمین مرکز
جغرافیا محوری

بپرس