funk

/ˈfəŋk//fʌŋk/

معنی: خوف، بیم، عبوسی، کج خلقی، ادم ترسو، بوی بد، وحشت، هراس، عصبانی کردن، دود ایجاد کردن، رم کردن، بدبو کردن
معانی دیگر: اندوه، حزن، دلتنگی، افسردگی (blue funk هم می گویند)، نگرانی، (از شدت ترس) دوری کردن از، خودداری کردن از، چندش گرفتن، (عامیانه) مخمصه، مهلکه، هچل، اکراه، امتناع، (عامیانه) ترسو، (عامیانه) هراسیدن، ترسیدن (از)، واهمه داشتن، دلهره داشتن، (مهجور) بوی نم، بوی کپک زدگی، نا، طفره زدن، رم کردن بدبو کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: (informal) a state or mood of dejection; depression.
متضاد: spunk
مشابه: mood, sulk

(2) تعریف: a cowardly or fearful mood; fright.
متضاد: spunk
مشابه: fright
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: funks, funking, funked
(1) تعریف: to generate fear in; frighten.
مشابه: frighten

(2) تعریف: to shrink in fright from; attempt to evade or shirk.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: funker (n.)
• : تعریف: to shrink away in fear; cower.
اسم ( noun )
• : تعریف: music with an earthy feeling like that of the blues.

جمله های نمونه

1. she was in a funk about getting married
او برای ازدواج دلهره داشت.

2. to be in a funk
نگران بودن

3. She was in a funk about changing jobs.
[ترجمه Edi.nozari] او در مورد تغییر شغلش نگرانی داشت.
|
[ترجمه گوگل]او در حال تغییر شغل بود
[ترجمه ترگمان]او در حال تغییر شغل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Out of sheer funk he had not gone to the party.
[ترجمه گوگل]از روی شوخی محض او به مهمانی نرفته بود
[ترجمه ترگمان]از ای نرو بیرون رفته بود که به مهمانی نرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She's in a funk about giving her talk on Sunday.
[ترجمه Edi.nozari] او در مورد سخنرانی در روز یکشنبه دلهره داشت
|
[ترجمه گوگل]او در حال سخنرانی در روز یکشنبه است
[ترجمه ترگمان]دلش می خواهد یک روز یکشنبه با او حرف بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Their version of jazz funk is a pale imitation of the real thing.
[ترجمه گوگل]نسخه آنها از جاز فانک تقلیدی کم رنگ از چیز واقعی است
[ترجمه ترگمان]روایت آن ها از جاز، تقلیدی رنگ پریده از واقعیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's been in a real funk since she left him.
[ترجمه Edi.nozari] از وقتی که ترکش کرده در یک مخمصه واقعی افتاده
|
[ترجمه گوگل]او از زمانی که او را ترک کرد در یک فانک واقعی بود
[ترجمه ترگمان]از وقتی که او را ترک کرده خیلی حال کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Davis began incorporating funk, rock and electric instrumentation with a vengeance.
[ترجمه گوگل]دیویس شروع به ترکیب فانک، راک و سازهای الکتریکی با انتقام گرفت
[ترجمه ترگمان]دیویس با شروع دوباره شروع به نفس کشیدن کرد و شروع به نفس کشیدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These guys are an energetic amalgam of jazz, funk and something a little harder.
[ترجمه گوگل]این بچه‌ها ملغمه‌ای پرانرژی از جاز، فانک و چیزی کمی سخت‌تر هستند
[ترجمه ترگمان]این افراد یک مخلوط پر انرژی از جاز، فانک و چیزی کمی سخت تر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Well, that explains the strange funk in your room.
[ترجمه Edi.nozari] خب، آن توضیح میدهد بوی عجیب و غریب توی اتاق شما را
|
[ترجمه گوگل]خوب، این فانک عجیب و غریب در اتاق شما را توضیح می دهد
[ترجمه ترگمان]خب، این چیزای عجیب و غریب توی اتاقت رو توضیح میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They clearly adore the multi-layered foundations of instrumental funk, and profoundly project this soulful hipster-cool attitude on All Night Burner.
[ترجمه گوگل]آنها به وضوح پایه های چند لایه فانک ابزاری را می ستایند و عمیقاً این نگرش هیجان انگیز هیپستر را در All Night Burner نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها به وضوح the چند لایه ای از فانک instrumental را ستایش می کنند، و عمیقا این نگرش را نو و نو گرایانه را در تمام طول شب طراحی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They mixed funk and punk; they sang nasty songs; they took drugs; they seemed to party all the time.
[ترجمه گوگل]آنها فانک و پانک را با هم مخلوط کردند آنها آهنگ های زننده می خواندند آنها مواد مخدر مصرف کردند به نظر می رسید آنها همیشه در حال مهمانی بودند
[ترجمه ترگمان]funk و پانک را با هم مخلوط می کردند؛ ترانه های عامیانه را می خواندند؛ به نظر می رسید که در تمام مدت جشن می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Heavy rock with a tinge of funk that still sounds fresh and exciting today.
[ترجمه گوگل]راک سنگین با رنگی از فانک که هنوز هم امروز تازه و هیجان انگیز به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]یک صخره سنگین با یک رنگ از فانک که امروز هم تازه و هیجان انگیز به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Sam drove off in a funk.
[ترجمه گوگل]سام با یک فانک رانندگی کرد
[ترجمه ترگمان] سام \"با یه\" فانک \"رفت\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Funk, which in the late seventies was enjoying great popularity in the South and Midwest, was rarely on their playlists.
[ترجمه گوگل]فانک که در اواخر دهه هفتاد از محبوبیت زیادی در جنوب و غرب میانه برخوردار بود، به ندرت در لیست پخش آنها قرار داشت
[ترجمه ترگمان]فانکی که در اواخر دهه هفتاد در آمریکای جنوبی و میدوست از محبوبیت زیاد برخوردار بود، بندرت روی playlists خود می نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوف (اسم)
scare, fear, dread, phobia, terror, horror, apprehension, funk, anxiety, awe, windup, boggle, trepidity

بیم (اسم)
scare, fear, dread, phobia, care, apprehension, funk, awe, misgiving, scrupulosity, qualm, scruple

عبوسی (اسم)
austerity, funk, sternness

کج خلقی (اسم)
tiff, funk, belligerence, irritability, distemper, tantrum, petulance, petulancy

ادم ترسو (اسم)
funk, coward, poltroon, quitter

بوی بد (اسم)
funk, fetor, malodor, stench, mephitis

وحشت (اسم)
fear, dread, abhorrence, panic, terror, horror, fray, fright, funk, awe, jitters, trepidation

هراس (اسم)
fear, panic, feeze, alarm, alarum, apprehension, fright, funk

عصبانی کردن (فعل)
fluster, annoy, flurry, funk, irritate, enrage, blow up, madden, unnerve, steam up

دود ایجاد کردن (فعل)
funk

رم کردن، بد بو کردن (فعل)
funk

انگلیسی به انگلیسی

• fear, terror (slang); coward (slang); type of jazz
be afraid; cower in fear; frighten; escape; avoid
funk is a style of music based on jazz and blues, with a strong, repeated bass part.

پیشنهاد کاربران

یه نوع سبک موسیقی هم هست
I'm in a funk
وقتی بدون دلیل ناراحت هستی به جای I'm sad استفاده می شود
ترس - وحشت - دهشت -

بپرس