fundamentally

/ˌfəndəˈmentəli//ˌfʌndəˈmentəli/

اساسا، اصلا

بررسی کلمه

قید ( adverb )
• : تعریف: in central or important ways.

- Although there are some obvious similarities, the two approaches to teaching are fundamentally different.
[ترجمه موسی] اگرچه چند شباهت مشهود وجود دارد ، اما دو رویکرد آموزش اساساً متفاوت است.
|
[ترجمه گوگل] اگرچه برخی شباهت‌های آشکار وجود دارد، اما این دو رویکرد در آموزش اساساً متفاوت هستند
[ترجمه ترگمان] اگرچه شباهت های زیادی وجود دارد، دو رویکرد برای آموزش اساسا متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His religious beliefs made him fundamentally opposed to fighting, even during wartime.
[ترجمه موسی] اعتقادات مذهبی وی باعث شد وی اساساً مخالف جنگ حتی در طول زمان جنگ باشد.
|
[ترجمه گوگل] اعتقادات مذهبی او باعث شد که اساساً با جنگیدن مخالف باشد، حتی در زمان جنگ
[ترجمه ترگمان] اعتقادات مذهبی او او را به طور اساسی با جنگ، حتی در زمان جنگ، مخالف ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. plants and animals are fundamentally different
گیاهان و جانوران اساسا با هم فرق دارند.

2. Fundamentally, women like him for his sensitivity and charming vulnerability.
[ترجمه هدی] اساسا زنان او را به خاطر حساس بودن و آسیب پزیری اش دوست داشتند
|
[ترجمه گوگل]اساساً، زنان او را به دلیل حساسیت و آسیب پذیری جذابش دوست دارند
[ترجمه ترگمان]اساسا، زنانی که او را به خاطر حساسیت و آسیب پذیری charming دوست دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The book presents a fundamentally distorted picture.
[ترجمه گوگل]کتاب تصویری اساساً تحریف شده ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این کتاب یک تصویر اساسا تحریف شده را ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The conclusions of the report are fundamentally wrong .
[ترجمه گوگل]نتایج این گزارش اساساً اشتباه است
[ترجمه ترگمان]نتایج گزارش اساسا اشتباه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But fundamentally the situation remained unchanged.
[ترجمه گوگل]اما اساساً وضعیت بدون تغییر باقی ماند
[ترجمه ترگمان]اما اساسا وضعیت بدون تغییر باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Language is something which fundamentally distinguishes humans from animals.
[ترجمه گوگل]زبان چیزی است که اساساً انسان را از حیوانات متمایز می کند
[ترجمه ترگمان]زبان چیزی است که اساسا انسان ها را از حیوانات متمایز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their approach to the problem is fundamentally misguided.
[ترجمه گوگل]رویکرد آنها به این مشکل اساساً اشتباه است
[ترجمه ترگمان]رویکرد آن ها نسبت به این مساله اساسا اشتباه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Your idea is fundamentally wrong.
[ترجمه گوگل]ایده شما اساساً اشتباه است
[ترجمه ترگمان]ایده شما اساسا اشتباه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Environmentalists say the treaty is fundamentally flawed.
[ترجمه گوگل]کارشناسان محیط زیست می گویند این معاهده اساساً ناقص است
[ترجمه ترگمان]متخصصان محیط زیست می گویند که این معاهده اساسا معیوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He can be very charming, but he is fundamentally a bully.
[ترجمه گوگل]او می تواند بسیار جذاب باشد، اما اساساً یک قلدر است
[ترجمه ترگمان]او می تواند خیلی جذاب باشد، اما اساسا یک زورگو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His opponents still say he's a fundamentally untrustworthy figure.
[ترجمه گوگل]مخالفان او هنوز می گویند که او اساساً شخصیتی غیرقابل اعتماد است
[ترجمه ترگمان]مخالفان او هنوز می گویند او یک رقم اساسا غیرقابل اطمینان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The political culture of the US is fundamentally different .
[ترجمه گوگل]فرهنگ سیاسی ایالات متحده اساساً متفاوت است
[ترجمه ترگمان]فرهنگ سیاسی ایالات متحده اساسا متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Gen. de Gaulle sensed that nuclear weapons would fundamentally change the nature of international relations.
[ترجمه گوگل]ژنرال دوگل احساس کرد که سلاح های هسته ای ماهیت روابط بین الملل را به طور اساسی تغییر خواهد داد
[ترجمه ترگمان]ژنرال دو گل احساس کرد که سلاح های هسته ای اساسا ماهیت روابط بین الملل را تغییر خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The two approaches are fundamentally different.
[ترجمه گوگل]این دو رویکرد اساساً متفاوت هستند
[ترجمه ترگمان]دو رویکرد اساسا متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] اساسا

انگلیسی به انگلیسی

• in a fundamental manner, basically, essentially
you use fundamentally to indicate that you are talking about the real or basic nature of something.

پیشنهاد کاربران

اساسا. اصولا. در اصل. از بنیاد
مثال:
Over the past quarter of a century, the study of astronomy has changed fundamentally.
در پایان ربع قرن گذشته، مطالعة اخترشناسی اساسا تغییر کرده است.
در اصل
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : fundamental / fundamentalism / fundamentalist
✅️ صفت ( adjective ) : fundamental / fundamentalist
✅️ قید ( adverb ) : fundamentally
اساسا
# I disagree fundamentally with what you're saying
# Fundamentally, there are two different approaches to the problem
# She is fundamentally a nice person, but she finds it difficult to communicate
basically
fundamentally ( adv ) = اساساً، اصولاً
مثال:
two fundamentally different concepts of democracy
دو مفهوم اساساً متفاوت از دموکراسی
he is fundamentally strong in this area of expertise.
او اساساً در این حوزه تخصصی توانمند است.

بنیادین
از پایه، از ریشه، به صورت بنیادی، به طور اصولی، از بیخ و بن
ازهرلحاظ
از اساس
اساسا
پایه ای _ اساسی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس