اسم ( noun )
• (1) تعریف: a supply of money or other resources that is collected and held for a particular purpose.
- Some of the money goes into the pension fund every month.
[ترجمه گوگل] هر ماه مقداری از پول به صندوق بازنشستگی می رود
[ترجمه ترگمان] مقداری از این پول هر ماه به صندوق بازنشستگی می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مقداری از این پول هر ماه به صندوق بازنشستگی می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The neighbors created a fund to help out the family in their emergency.
[ترجمه گوگل] همسایه ها صندوقی برای کمک به خانواده در مواقع اضطراری ایجاد کردند
[ترجمه ترگمان] همسایگان برای کمک به خانواده در شرایط اضطراری، یک صندوق ایجاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] همسایگان برای کمک به خانواده در شرایط اضطراری، یک صندوق ایجاد کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: supply; stock.
• مشابه: arsenal
• مشابه: arsenal
- She seems to have an unlimited fund of ideas.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسد که او سرمایه نامحدودی از ایده ها دارد
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد که او دارای سرمایه نامحدودی از ایده ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسد که او دارای سرمایه نامحدودی از ایده ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (pl.) money available or on hand.
- My funds are running low since I had to pay for the car repairs.
[ترجمه امیرمحمد] سرمایه من داره کم میشه از وقتی که مجبور شدم برای تعمیرات ماشین پول خرج کنم|
[ترجمه guy] بودجه ی من دارد کم میشود از وقتی که برای تعمیرات خودرو پول پرداخت میکنم.|
[ترجمه گوگل] از آنجایی که مجبور شدم هزینه تعمیر ماشین را بپردازم، سرمایهام رو به اتمام است[ترجمه ترگمان] از زمانی که مجبور شدم برای تعمیر اتومبیل پول پرداخت کنم، سرمایه من پایین می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The clean-up project is supported by funds from the government.
[ترجمه گوگل] پروژه پاکسازی با بودجه دولت حمایت می شود
[ترجمه ترگمان] این پروژه پاک سازی توسط بودجه دولت تامین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این پروژه پاک سازی توسط بودجه دولت تامین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: funds, funding, funded
حالات: funds, funding, funded
• (1) تعریف: to make money available in support of a particular project or endeavor.
• مشابه: capitalize, endow, subsidize
• مشابه: capitalize, endow, subsidize
- The foundation funded the research very generously.
[ترجمه گوگل] این بنیاد بسیار سخاوتمندانه بودجه این تحقیق را تامین کرد
[ترجمه ترگمان] پایه و اساس این تحقیق را سخاوتمندانه اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پایه و اساس این تحقیق را سخاوتمندانه اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to make money available for paying off the interest or principal on (a debt).