• : تعریف: prudent or sparing use of resources, especially money.
- Because of their frugality, my grandparents were able to leave us a considerable sum.
[ترجمه گوگل] پدربزرگ و مادربزرگم به دلیل صرفه جویی توانستند مبلغ قابل توجهی را برای ما بگذارند [ترجمه ترگمان] به خاطر frugality، پدربزرگ و مادربزرگم توانسته بودند مقدار قابل توجهی از ما را ترک کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Frugality when all is spent comes too late.
[ترجمه گوگل]صرفه جویی وقتی همه چیز خرج می شود خیلی دیر می آید [ترجمه ترگمان]وقتی که همه چی تموم میشه خیلی دیر میشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Industry is fortune’s right hand, and frugality her left.
[ترجمه مریم سالک زمانی] ثروت دو بال دارد بال راست ثروت سخت کوشی و جدیت است و بال چپش قناعت و صرفه جویی.
|
[ترجمه گوگل]صنعت دست راست ثروت است و صرفه جویی در دست چپ او [ترجمه ترگمان]صنعت دست راست طالع مالی است و او را از سمت چپ نگه می دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Industry if fortune's right hand, and frugality her left.
[ترجمه گوگل]صنعت اگر دست راست ثروت، و صرفه جویی در سمت چپ او [ترجمه ترگمان]اگر کار دست درست بود، کار صنعت را کم تر از پیش کم می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Frugality is an estate alone.
[ترجمه گوگل]صرفه جویی به تنهایی یک دارایی است [ترجمه ترگمان] frugality \"یه ملک تنهاست\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The principle of diligence and frugality applies to all undertakings.
[ترجمه گوگل]اصل سخت کوشی و صرفه جویی در مورد همه تعهدات اعمال می شود [ترجمه ترگمان]اصل پشت کار و امساک در همه تعهدات اعمال می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We must practise the strictest frugality and economy.
[ترجمه مدرک طاهرفر] ما باید صرفه جویی شدید و اقتصادی را تمرین کنیم
|
[ترجمه گوگل]ما باید سختگیرانه ترین صرفه جویی و صرفه جویی را انجام دهیم [ترجمه ترگمان]ما باید دارای دقیق ترین اقتصادی و اقتصادی عمل کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Moreover Mr Clinton's budget frugality means there is scope for tax cuts and spending increases.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، صرفه جویی در بودجه آقای کلینتون به این معنی است که زمینه برای کاهش مالیات و افزایش هزینه ها وجود دارد [ترجمه ترگمان]علاوه بر این، صرفه جویی در بودجه آقای کلینتون به این معنی است که حوزه کاهش مالیات ها و افزایش هزینه ها وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Industry and frugality are the inherent qualities of the Chinese nation.
[ترجمه مریم سالک زمانی] دو خصلت ذاتی چینی ها، سخت کوشی و صرفه جویی است.
|
[ترجمه گوگل]صنعت و صرفه جویی از ویژگی های ذاتی ملت چین است [ترجمه ترگمان]صنعت و قناعت ویژگی های ذاتی ملت چین هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The reasons for India's frugality are not all that creditable.
[ترجمه گوگل]دلایل صرفه جویی هند آنقدرها قابل اعتبار نیست [ترجمه ترگمان]دلایلی که برای صرفه جویی در هند وجود دارد، ثابت نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Diligence" and "frugality", the two kernel moral standards that he puts forward in it, are distinct representation of the influence of Puritanic labor-for-God belief and its asceticism on him.
[ترجمه گوگل]سخت کوشی و صرفه جویی، دو معیار اخلاقی هسته ای که او در آن مطرح می کند، بازنمایی متمایز از تأثیر اعتقاد کار برای خدا پیوریتانی و زهد آن بر اوست [ترجمه ترگمان]Diligence \"و\" امساک \"، دو استاندارد اخلاقی هسته که او در آن می گذارد، نمایش متمایزی از تاثیر نیروی کار Puritanic - به خدا و asceticism بر او هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Frugality is in, frivolousness is out, ' said Shilpa Rosenberry, a consultant with WSL.
[ترجمه گوگل]شیلپا روزنبری، مشاور WSL گفت: صرفه جویی وارد است، بیهودگی از بین رفته است [ترجمه ترگمان]Shilpa Rosenberry، مشاور with، گفت که frugality در آن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. With the exception of Manchester City, frugality simply had to be all the rage in the close season.
[ترجمه گوگل]به استثنای منچستر سیتی، صرفه جویی به سادگی باید در فصل پایانی رایج بود [ترجمه ترگمان]به استثنای منچستر سیتی، صرفه جویی فقط باید تمام خشم را در فصل تعطیل داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. We must build up our country with industry and frugality.
[ترجمه گوگل]ما باید کشورمان را با صنعت و صرفه جویی بسازیم [ترجمه ترگمان]ما باید کشور خود را با صنعت و صرفه جویی بسازیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Even this might have been bearable if the King had not been tainted with the vices of meanness and frugality.
[ترجمه گوگل]اگر پادشاه به رذایل پست و صرفه جویی آلوده نمی شد، حتی این ممکن بود قابل تحمل باشد [ترجمه ترگمان]حتی اگر شاه با گناهان meanness و frugality آلوده نشده بود، ممکن بود قابل تحمل باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
صرفه جویی (اسم)
parsimony, economy, frugality, thrift, providence
کم خرجی (اسم)
parsimony, frugality
انگلیسی به انگلیسی
• quality of being economical, thrift; meanness, stinginess
پیشنهاد کاربران
بهره جویی، سودجویی بهره = صرفه نمونه: ان کار نمی صرفد. = ان کار بهره ای ندارد.
قناعت. صرفه جویی. امساک مثال: the scheme's success can be credited to the team's frugality موفقیت برنامه را می شود به صرفه جویی گروه نسبت داد.