freshen

/ˈfreʃn̩//ˈfreʃn̩/

معنی: خنک شدن، نیرو دادن، تازه کردن
معانی دیگر: تر وتازه کردن، (سر و صورت را) صفا دادن، طراوت بخشیدن، تر و تمیز کردن، (باد) تند شدن، شدید شدن، تازه شدن، (گاو- پس از زایمان) دوباره شیر دادن، به شیر افتادن، خنک کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: freshens, freshening, freshened
(1) تعریف: to cause to be fresh; renew.
مشابه: revive

(2) تعریف: to extract the saltiness from.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
عبارات: freshen up
(1) تعریف: to become fresh or renewed.
مشابه: revive

(2) تعریف: of a cow, to give birth and thus produce milk.

جمله های نمونه

1. freshen somebody's drink
(امریکا) لیوان مشروب کسی را دوباره پرکردن (یا سر خالی آن را پر کردن)

2. freshen up
حمام کردن و جامه ی تازه پوشیدن،(سر و صورت را) صفا دادن

3. the wind began to freshen
باد شروع به تند شدن کرد.

4. a new coat of white paint will freshen the room
یک رنگ تازه ی سفید اتاق را روشن و تمیز خواهد کرد.

5. I'll just freshen up before dinner.
[ترجمه موسی] من فقط قبل از شام دست و صورتم را می شورم.
|
[ترجمه گوگل]من فقط قبل از شام تازه می شوم
[ترجمه ترگمان]قبل از شام به استراحت احتیاج دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A thorough brushing helps to freshen up your mouth.
[ترجمه موسی] مسواک زدن کامل به حس شادابی ( طراوت بخشی ) دهان کمک می کند.
|
[ترجمه گوگل]مسواک زدن کامل به شادابی دهان شما کمک می کند
[ترجمه ترگمان]برس زدن کامل به تازه کردن دهان شما کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A good clean will really freshen the house.
[ترجمه A.A] نظافت خوب واقعا خونه را صفا میده
|
[ترجمه گوگل]یک نظافت خوب واقعاً خانه را تازه می کند
[ترجمه ترگمان]یک تمیز خوب واقعا خانه را تازه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I'm going to buy some white paint to freshen up the bathroom walls.
[ترجمه گوگل]من قصد دارم مقداری رنگ سفید بخرم تا دیوارهای حمام را تازه کنم
[ترجمه ترگمان]می خواهم کمی رنگ سفید بخرم تا دیواره ای حمام را تمیز کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I will freshen your drink with more soda and ice cubes.
[ترجمه گوگل]من نوشیدنی شما را با نوشابه و تکه های یخ بیشتر تازه می کنم
[ترجمه ترگمان]من نوشیدنی تو رو با مقدار بیشتری نوشابه و یخ می زنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Can I freshen your drink, sir?
[ترجمه somsye] میتونم دوباره براتون نوشیدنی بریزم، آقا؟
|
[ترجمه گوگل]آیا می توانم نوشیدنی شما را تازه کنم، قربان؟
[ترجمه ترگمان]میتونم نوشیدنی تو رو بخورم، قربان؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I'll just go and freshen up before the interview.
[ترجمه Zari] من الان میرم و قبل از مصاحبه یه دستی به سر و صورتم میکشم.
|
[ترجمه گوگل]من فقط می روم و قبل از مصاحبه سرحال می شوم
[ترجمه ترگمان]من باید برم و قبل از مصاحبه برم یه استراحتی بکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My room needed a lick of paint to freshen it up.
[ترجمه گوگل]اتاق من نیاز به یک لیس رنگ داشت تا آن را تازه کند
[ترجمه ترگمان]اتاق من برای تمیز کردن آن نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Can I freshen up your drink?
[ترجمه گوگل]آیا می توانم نوشیدنی شما را تازه کنم؟
[ترجمه ترگمان]میتونم نوشیدنی تو رو مرتب کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'll just go and freshen up before supper.
[ترجمه گوگل]من فقط می روم و قبل از شام تازه می شوم
[ترجمه ترگمان]من فقط میرم و قبل از شام استراحت می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Is there anywhere I can freshen myself up?
[ترجمه گوگل]آیا جایی هست که بتوانم خودم را شاداب کنم؟
[ترجمه ترگمان]جایی هست که بتونم خودم رو تمیز کنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خنک شدن (فعل)
keel, chill, freshen

نیرو دادن (فعل)
enliven, energize, reinforce, freshen, nerve

تازه کردن (فعل)
fresh, refresh, freshen

انگلیسی به انگلیسی

• refresh, invigorate; be refreshed; enliven, renew; revitalize; desalinate water
if you freshen something, you make it cleaner and fresher.
if the wind freshens, it becomes stronger.
if you freshen up, you have a quick wash and tidy yourself up.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : freshen
✅️ اسم ( noun ) : freshness / fresher
✅️ صفت ( adjective ) : fresh
✅️ قید ( adverb ) : freshly / fresh
freshen ( verb ) = تازه کردن، طراوت بخشیدن، خنک شدن، سرد شدن، از نو ریختن ( لیوان را دوباره پر کردن ) ، سر و صورت را صفا دادن، خانه را صفا دادن ( تمیز کردن و جمع و جور کردن خانه )
a freshening onshore breeze = یک نسیم خنک ساحلی
...
[مشاهده متن کامل]

examples:
1 - The rain had freshened the air.
باران به هوا طراوت بخشیده بود.
2 - The wind will freshen tonight.
باد امشب سرد خواهد شد
3 - ?Can I freshen your drink, sir
می توانم نوشیدنی تان را دوباره پر کنم، قربان؟

بپرس