french leave

/ˈfrent͡ʃˈliːv//frent͡ʃliːv/

معنی: مرخصی بدون اطلاع قبلی، جیم شدن
معانی دیگر: وداع فرانسوی (عزیمت بدون خداحافظی یا بدون اجازه)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an unannounced or unauthorized departure, often abrupt or unceremonious.

جمله های نمونه

1. I think I might take French leave this afternoon and go to the cinema.
[ترجمه گوگل]فکر می کنم امروز بعدازظهر از فرانسه مرخصی بگیرم و به سینما بروم
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم امروز بعد از ظهر می توانم فرانسه را ترک کنم و به سینما بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They believe that the only hope for the French left is to start afresh.
[ترجمه گوگل]آنها بر این باورند که تنها امید چپ فرانسه این است که از نو شروع کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها بر این باورند که تنها امید جناح چپ فرانسه این است که از نو شروع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The young soldier was punished for taking French leave to visit his girlfriend.
[ترجمه گوگل]سرباز جوان به دلیل گرفتن مرخصی فرانسوی برای ملاقات با دوست دخترش مجازات شد
[ترجمه ترگمان]این سرباز جوان به خاطر ترک مرخصی فرانسه برای دیدار دوست دخترش مجازات شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I always take French leave during an online conversation, so don't expect too much from me.
[ترجمه گوگل]من همیشه در حین مکالمه آنلاین از مرخصی فرانسوی استفاده می کنم، بنابراین از من انتظار زیادی نداشته باشید
[ترجمه ترگمان]من همیشه موقع یک مکالمه آنلاین فرانسوی را ترک می کنم، پس انتظار زیادی از من نداشته باش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A: Did she take French leave at the party last Saturday?
[ترجمه گوگل]ج: آیا او شنبه گذشته در مهمانی از فرانسه مرخصی گرفت؟
[ترجمه ترگمان]الف: روز شنبه گذشته او فرانسه را ترک کرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He took French leave when the party was in full swing.
[ترجمه گوگل]او زمانی که مهمانی در اوج بود از فرانسه مرخصی گرفت
[ترجمه ترگمان]وقتی مهمانی شلوغ شد، او فرانسه را ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He French leave and slipped out through door when nobody was watching.
[ترجمه گوگل]او فرنچ را ترک کرد و در حالی که کسی تماشا نمی کرد از در خارج شد
[ترجمه ترگمان]وقتی کسی نگاهش نمی کرد از در خارج شد و از در بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Many of the puppet soldiers took French leave.
[ترجمه گوگل]بسیاری از سربازان دست نشانده از فرانسه مرخصی گرفتند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از سربازان عروسک دست فرانسوی را گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mary a French leave and left me a Dear John letter.
[ترجمه گوگل]مریم فرانسوی مرخصی گرفت و نامه جان عزیز را برایم گذاشت
[ترجمه ترگمان]مری یک سرباز فرانسوی از من جدا شد و یک نامه جان عزیز برایم گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tell your son take French leave during the school term.
[ترجمه گوگل]به پسرتان بگویید در طول ترم مدرسه مرخصی فرانسوی بگیرد
[ترجمه ترگمان]به پسرت بگو که در طول ترم مدرسه مرخصی بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مرخصی بدون اطلاع قبلی (اسم)
french leave

جیم شدن (فعل)
nip, pop off, guy, french leave, scram

پیشنهاد کاربران

French leave ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: غیبت غیرموجه
تعریف: غیبت بدون اجازه
بدون اجازه رفتن
جیم شدن

بپرس