• : تعریف: (informal) to hand over, with some degree of reluctance.
- I had to fork out fifty dollars for that hat!
[ترجمه مهشید] من باید ۵۰ دلار برای ان کلاه هزینه میکردم
|
[ترجمه کورش] من مجبور شدم 50 دلار برای آن کلاه پرداخت کنم.
|
[ترجمه گوگل] من مجبور شدم برای آن کلاه پنجاه دلار پول بخرم! [ترجمه ترگمان] من باید پنجاه دلار برای اون کلاه بردارم! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. He will have to fork out for private school fees for Nina.
[ترجمه گوگل]او باید هزینه مدرسه خصوصی نینا را بپردازد [ترجمه ترگمان]او باید برای نینوچکا هزینه مدارس خصوصی را نیز دریافت کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Fork out the dead plants and put in the new ones.
[ترجمه گوگل]گیاهان مرده را جدا کرده و گیاهان جدید را داخل آن قرار دهید [ترجمه ترگمان]رد کردن گیاهان مرده و گذاشتن آن ها در خانه های جدید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I had to fork out for a cab home.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم برای یک تاکسی به خانه بروم [ترجمه ترگمان]مجبور شدم یه تاکسی بگیرم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We don't want to have to fork out for an expensive meal.
[ترجمه Farhood] ما نمی خواهیم که برای یک وعده غذایی گران قیمت جیب خودمون خالی کنیم
|
[ترجمه گوگل]ما نمی خواهیم برای یک وعده غذایی گران قیمت مجبور به صرف غذا باشیم [ترجمه ترگمان]ما نمی خوایم یه غذای گرون قیمت بذاریم کنار [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I had to fork out $30 for a cab home.
[ترجمه گوگل]مجبور شدم 30 دلار برای یک خانه تاکسی بپردازم [ترجمه ترگمان]مجبور شدم ۳۰ دلار برای یه تاکسی بگیرم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I couldn't persuade him to fork out for a new one.
[ترجمه گوگل]نمیتوانستم او را متقاعد کنم که برای یکی جدید بیاید [ترجمه ترگمان]نمی توانستم او را متقاعد کنم که برای یک جدیدش چنگال را خالی کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. You don't ask people to fork out every time they drive up the motorways.
[ترجمه گوگل]از مردم نمیخواهید هر بار که از بزرگراهها رانندگی میکنند، دوشاخه بیرون بیایند [ترجمه ترگمان]تو از مردم نمی پرسی که هر دفعه که they می کنن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Britons fork out more than a billion pounds a year on toys.
[ترجمه گوگل]بریتانیایی ها سالانه بیش از یک میلیارد پوند برای خرید اسباب بازی هزینه می کنند [ترجمه ترگمان]انگلیسی ها بیش از یک میلیارد پوند در سال بر روی اسباب بازی ها استفاده می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I had to fork out £600 on my car when I had it serviced.
[ترجمه گوگل]وقتی ماشینم رو سرویس کردم مجبور شدم 600 پوند خرج کنم [ترجمه ترگمان]زمانی که آن را تعمیر کردم باید ۶۰۰ پوند بر روی ماشینم بگذارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. They had to fork out $ 100 to get the lorry repaired!
[ترجمه گوگل]آنها مجبور شدند برای تعمیر کامیون 100 دلار هزینه کنند! [ترجمه ترگمان]آن ها باید ۱۰۰ دلار برای گرفتن کامیون تحویل دهند! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Why fork out for a taxi when there's a perfectly good bus service?
[ترجمه گوگل]وقتی اتوبوس کاملاً خوبی وجود دارد، چرا برای تاکسی دوشاخه بروید؟ [ترجمه ترگمان]چرا یه تاکسی با یه تاکسی خوب برای یه تاکسی خوب کار می کنه؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Gardeners might also fork out £000 for a statue-alarm - now commonplace in gardens owned by the National Trust.
[ترجمه گوگل]باغبانان همچنین ممکن است 000 پوند برای زنگ تندیس خرج کنند - که در حال حاضر در باغ های متعلق به صندوق ملی رایج است [ترجمه ترگمان]Gardeners ممکن است ۱۰۰۰ پوند برای یک مجسمه - هشدار دهنده - که در حال حاضر در باغ های متعلق به بنیاد ملی است، به کار ببرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Meanwhile farmers have no option but to fork out the ever-increasing premiums that insurers are demanding.
[ترجمه گوگل]در همین حال، کشاورزان چارهای ندارند جز اینکه حق بیمههای روزافزونی را که بیمهگران میخواهند، پرداخت کنند [ترجمه ترگمان]در عین حال، کشاورزان هیچ گزینه ای جز انشعاب از حق بیمه گران بها که شرکت های بیمه خواهان آن هستند ندارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Passengers travelling 230 miles to Amsterdam fork out £13
[ترجمه گوگل]مسافرانی که 230 مایل به آمستردام سفر می کنند، 13 پوند هزینه می کنند [ترجمه ترگمان]مسافران که در حال سفر ۲۳۰ مایل به سمت آمستردام بودند، ۱۳ پوند به راه افتادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Look for a second opinion before you fork out cash on the basis of a recommendation.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه بر اساس یک توصیه پول نقد کنید، به دنبال نظر دوم باشید [ترجمه ترگمان]قبل از اینکه به این پیشنهاد پول نقد بدی، یک نظر دیگر هم داشته باشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
پیشنهاد کاربران
This slang phrase means to spend or give out a significant amount of money, often reluctantly or begrudgingly. عبارت عامیانه خرج کردن یا دادن مقدار قابل توجهی پول، اغلب با اکراه یا بی میلی. مثال؛ ... [مشاهده متن کامل]
I had to fork out $100 for a concert ticket. Someone might complain, “Every time I go to the mechanic, I have to fork out a fortune. ” A friend might ask, “Are you willing to fork out the cash for the new iPhone?”
خرج ( بلاجبار )
pay, پرداخت کردن
I’m not forking out €400 on ski clothes! من ۴۰۰ یور پول بالای لباس اسکی نمیدم.
( برای کسی ) خرج بر داشتن
سلفیدن ( خرج کردن پول نه از روی میل بلکه از روی اجبار )