[ترجمه گوگل]نتیجه آن چیزی نبود که او عاشقانه انتظار داشت [ترجمه ترگمان]نتیجه آن چیزی نبود که او با علاقه و علاقه انتظار داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She looked fondly at his crinkly face.
[ترجمه علی جادری] او ( زن ) با علاقه , به صورت چروکیده او ( مرد ) نگریست .
|
[ترجمه گوگل]با محبت به صورت چروکیده او نگاه کرد [ترجمه ترگمان]با مهربانی به صورت crinkly نگاه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She is looking fondly at the plants he had nurtured.
[ترجمه گوگل]او با محبت به گیاهانی که او پرورش داده بود نگاه می کند [ترجمه ترگمان]او با علاقه به گیاهان دارویی که پرورش داده بود نگاه می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. What I remember fondly has nothing unsaid.
[ترجمه گوگل]آنچه را که با علاقه به یاد دارم، هیچ ناگفته ای ندارد [ترجمه ترگمان]چیزی که یادمه، هیچ چیز ناگفته نذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Some people still fondly believe that modern science can solve all the world's problems.
[ترجمه گوگل]برخی از مردم هنوز عاشقانه معتقدند که علم مدرن می تواند تمام مشکلات جهان را حل کند [ترجمه ترگمان]برخی افراد هنوز با علاقه به این باور هستند که علم مدرن می تواند همه مشکلات جهان را حل کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Taking Mary in his arms, he kissed her fondly.
[ترجمه گوگل]مریم را در آغوش گرفت و با محبت او را بوسید [ترجمه ترگمان]دست مری را در آغوش گرفت و با مهربانی او را بوسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I fondly imagined that you cared.
[ترجمه گوگل]من با عشق تصور می کردم که شما اهمیت می دهید [ترجمه ترگمان]با علاقه به این فکر کردم که تو اهمیت میدی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I fondly imagined that you cared for me.
[ترجمه گوگل]من عاشقانه تصور می کردم که شما به من اهمیت می دهید [ترجمه ترگمان]با علاقه به این فکر کردم که تو به من علاقه داری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. She fondly remembered her early years in India.
[ترجمه گوگل]او سالهای اولیهاش در هند را با علاقه به یاد میآورد [ترجمه ترگمان]او با علاقه به یاد دوران کودکی خود در هند افتاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I had fondly imagined that riding a mule would be easy.
[ترجمه گوگل]من عاشقانه تصور می کردم که سوار شدن بر قاطر آسان است [ترجمه ترگمان]با علاقه فکر می کردم که این قاطر سواری آسان خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She speaks fondly of Richard Moreland, hubby No. whom she still sees regularly.
[ترجمه گوگل]او با علاقه از ریچارد مورلند، شوهر شماره که هنوز هم مرتباً او را میبیند، صحبت میکند [ترجمه ترگمان]او با علاقه به ریچارد Moreland، hubby شماره whom که او هنوز به طور مرتب می بیند، صحبت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The result was not what he fondly hoped.
[ترجمه گوگل]نتیجه آن چیزی که او عاشقانه امیدوار بود نبود [ترجمه ترگمان]نتیجه آن چیزی نبود که مشتاقانه امیدوار بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I often think fondly of an occasion some years ago at Covent Garden.
[ترجمه گوگل]من اغلب با علاقه به مناسبتی چند سال پیش در کاونت گاردن فکر می کنم [ترجمه ترگمان]من خیلی وقت ها پیش خودم فکر می کنم که چند سال پیش در کاو نت گاردن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I fondly imagined that surgery meant a few stitches and an overnight stay in hospital.
[ترجمه گوگل]من با علاقه تصور می کردم که عمل جراحی به معنای چند بخیه و یک شب اقامت در بیمارستان است [ترجمه ترگمان]با علاقه به این فکر کردم که این عمل به معنای چند بخیه و یک شب در بیمارستان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Liz saw their eyes meet fondly across the table.
[ترجمه گوگل]لیز دید که چشمان آنها با محبت در آن سوی میز به هم می خورد [ترجمه ترگمان]لیز نگاه آن ها را با مهربانی روی میز دید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید