fluently

/ˈfluː.ənt.li//ˈfluːəntli/

روان، بروانی، باسلاست، فصیحانه

جمله های نمونه

1. she speaks english fluently
او انگلیسی را روان صبحت می کند.

2. We were trained to speak fluently and without unnecessary hesitations.
[ترجمه گوگل]ما برای صحبت روان و بدون تردید بی مورد آموزش دیدیم
[ترجمه ترگمان]ما آموزش دیده بودیم که حرف بزنیم و بدون شک و تردیدها هم حرف بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She can speak English fluently as she is always in practice.
[ترجمه ARSHIA QELICHI] او می تواند به صورت روان انگلیسی صحبت کند اگر همیشه تمرین کند
|
[ترجمه محمد م] او می تواند انگلیسی را به صورت روان صحبت کند چون که همیشه در حال تمرین است.
|
[ترجمه ملیکا] او می تواند انگلیسی را روان صحبت کند وقتی که او تمرین کند
|
[ترجمه rohamir] او میتواند انگلیسی را به صورت روان صحبت کند چون همیشه درحال تمرین است.
|
[ترجمه ....] او میتواند روان انگلیسی صحبت کند، چون همیشه تمرین میکند .
|
[ترجمه م] زمانی که او انگلیسی رادائم تمرین میکندمیتواندروان صحبت کند
|
[ترجمه گوگل]او می تواند انگلیسی را روان صحبت کند همانطور که همیشه در تمرین است
[ترجمه ترگمان]او می تواند به راحتی انگلیسی صحبت کند چون همیشه در حال تمرین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He can fluently study The Bible from Z to A.
[ترجمه گوگل]او می تواند کتاب مقدس را از Z تا A روان مطالعه کند
[ترجمه ترگمان]او می تواند کتاب مقدس را از Z به A به راحتی مورد مطالعه قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Alex didn't read fluently till he was nearly seven.
[ترجمه گوگل]الکس تا نزدیک هفت سالگی روان نمی خواند
[ترجمه ترگمان]الکس به آرامی کتاب نمی خواند تا اینکه تقریبا هفت سالش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He speaks English very fluently.
[ترجمه گوگل]او انگلیسی را بسیار روان صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]او به انگلیسی سلیس حرف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'd like to speak English fluently.
[ترجمه پویان] من دوست دارم انگلیسی روان صحبت کنم
|
[ترجمه گوگل]من می خواهم انگلیسی را روان صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]دوست دارم انگلیسی حرف بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He boasted that he could speak six languages fluently.
[ترجمه گوگل]او می بالید که می تواند شش زبان را روان صحبت کند
[ترجمه ترگمان]او به خود می بالید که می تواند با شش زبان شیوا صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She speaks French very fluently, but her pronunciation lets her down.
[ترجمه گوگل]او فرانسوی را خیلی روان صحبت می کند، اما تلفظش او را ناامید می کند
[ترجمه ترگمان]خیلی خوب فرانسوی حرف می زند، اما تلفظ او را پایین می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Speaking the language fluently certainly smoothed our path.
[ترجمه گوگل]روان صحبت کردن قطعا مسیر ما را هموار کرد
[ترجمه ترگمان]صحبت با زبانی که حرف می زد، مسیر ما را صاف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He speaks German fluently.
[ترجمه سید رضا] او به زبان آلمانی روان صحبت می کند
|
[ترجمه ابوالفضل] او زبان آلمانی را راحت صحبت میکند
|
[ترجمه گوگل]او آلمانی را روان صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]او به راحتی آلمانی صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The playing here was fluently lyrical and of great understanding.
[ترجمه گوگل]نوازندگی در اینجا روان و روان و با درک عالی بود
[ترجمه ترگمان]بازی کردن در اینجا، روان و روان بود و درک عمیقی از آن به وجود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He spoke French fluently.
[ترجمه علی رضا] او فرانسوی را سلیس و روان صحبت کرد
|
[ترجمه گوگل]فرانسوی را روان صحبت می کرد
[ترجمه ترگمان]به زبان فرانسه حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She answered effortlessly, fluently, without hesitancy, aided by her innate gift for words.
[ترجمه گوگل]او با کمک استعداد ذاتی خود برای کلمات، بدون زحمت، روان، بدون تردید پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]او بدون تردید و بدون اطمینان، با استفاده از استعداد ذاتی خودش به کلمات پاسخ می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He switched easily and fluently from speaking English to French to German.
[ترجمه گوگل]او به راحتی و روان صحبت کردن از انگلیسی به فرانسوی به آلمانی را تغییر داد
[ترجمه ترگمان]آرام و سلیس حرف می زد و انگلیسی را به زبان آلمانی به زبان آلمانی صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• articulately, eloquently; fluidly, flowingly; gracefully

پیشنهاد کاربران

با فصاحت. روان. به راحتی. با سهولت
مثال:
Can you use all of them fluently?
آیا می توانید از همه آنها با سهولت و روان استفاده کنید؟
She speaks French very fluently
مثل بلبل به زبون فرانسه حرف میزنه
Fluentروان و سلیس
Fluentlyبه صورت رون و سلیس
بلور میکنیم، فلوئنتلی باور میکنیم جناب شهابی!
فصیحانه
باور کنید خیلی مواقع �به سادگی� مفهوم را بهتر می رساند.
به طور روان، شیوا
به سهولت
به طور روان _ روان
روان سلیس
روان. بدون اشتباه
سلیس و روان
I like to speak English fluently ➰
دوست دارم انگلیسی را روان صحبت کنم
به طور روان
مثل بلبل سلیس حرف زدن
به صورت روان
روان
سلیس
کاملا
بدون اشکال و روان
روان
صریحا , به راحتی حرف زدن
روان ، باسلاست
روان - باسلاست
سلیس. روان. فضیح
سلیس
شیوایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)

بپرس