flotation

/floʊˈteɪʃn̩//fləʊˈteɪʃn̩/

معنی: شناوری
معانی دیگر: برآب مانی، برآب مان سازی، (بازرگانی و بانک داری) شناور سازی، انتشار (اوراق بهادار و غیره)، (تایر اتومبیل و غیره - قدرت ماندن بر سطح و فرو نرفتن در شن و برف و گل و غیره) بر سطح مانی، شناورسازی، راه اندازی، دایرسازی، بجریان اندازی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or condition of floating.

- They had life preservers and other devices for flotation.
[ترجمه گوگل] آنها محافظ نجات و وسایل دیگری برای شناور داشتند
[ترجمه ترگمان] آن ها برای فلوتاسیون preservers و دستگاه های دیگر داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Too much weight will make flotation difficult.
[ترجمه گوگل] وزن زیاد شناورسازی را دشوار می کند
[ترجمه ترگمان] وزن زیاد، فلوتاسیون را مشکل خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the starting or financing of a business enterprise, esp. by selling bonds or stock.

(3) تعریف: any of several processes of separating and collecting various minerals from powdered ore, based on the minerals' ability to float in various liquids.

جمله های نمونه

1. Flotation collars are used to buoy space capsules that land in the sea.
[ترجمه گوگل]یقه های شناور برای شناور کردن کپسول های فضایی که در دریا فرود می آیند استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]collars Flotation برای محافظت از کپسول فضایی که در دریا وجود دارد، به کار می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Glasgow-based company is to launch a stock-market flotation this summer.
[ترجمه گوگل]این شرکت مستقر در گلاسکو قرار است در تابستان امسال یک شناور در بازار سهام راه اندازی کند
[ترجمه ترگمان]شرکت \"گلاسکو\" قرار است تابستان امسال یک شناوری بازار سهام را راه اندازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The company has decided to postpone its flotation on the stock market until next year.
[ترجمه گوگل]این شرکت تصمیم گرفته است تا عرضه سهام خود در بورس را به سال آینده موکول کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت تصمیم گرفته است که until خود را تا سال آینده به تعویق بیاندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Now he's leading the company's stock market flotation, an exercise which brings a personal bonus of £ 3m.
[ترجمه گوگل]اکنون او هدایت بازار سهام شرکت را بر عهده دارد، تمرینی که پاداش شخصی 3 میلیون پوندی را به همراه دارد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر او از فلوتاسیون بازار سهام شرکت استفاده می کند، اقدامی که یک پاداش شخصی ۳ میلیون پوندی را به همراه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. However, with a flotation come outside shareholders and a proportionate loss of control.
[ترجمه گوگل]با این حال، با یک شناورسازی، سهامداران خارجی و از دست دادن کنترل نسبتاً خارج می شوند
[ترجمه ترگمان]بااینحال، با فلوتاسیون از سهامداران خارجی و از دست دادن کنترل متناسب استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Profit predictions for 1992 at the time of flotation in 1989 were around £20m.
[ترجمه گوگل]پیش بینی سود برای سال 1992 در زمان شناورسازی در سال 1989 حدود 20 میلیون پوند بود
[ترجمه ترگمان]پیش بینی های سود برای سال ۱۹۹۲ در زمان فلوتاسیون در سال ۱۹۸۹ حدود ۲۰ میلیون پوند بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If a flotation is successful, the group will be left with automotive and aerospace interests.
[ترجمه گوگل]اگر شناورسازی موفقیت آمیز باشد، این گروه با منافع خودروسازی و هوافضا باقی خواهد ماند
[ترجمه ترگمان]اگر شناوری موفقیت آمیز باشد، گروه با علایق automotive و هوافضا در نظر گرفته خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The money from the share flotation will be used to strengthen the company's financial position.
[ترجمه گوگل]پول حاصل از شناورسازی سهام برای تقویت موقعیت مالی شرکت استفاده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]از فلوتاسیون سهام برای تقویت موقعیت مالی شرکت استفاده خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Between flotation in 1980 and sales peak in 198 his company, Amstrad, saw pre-tax profits rocket to £160. 4 million.
[ترجمه گوگل]بین شناورسازی در سال 1980 و اوج فروش در سال 198، شرکت او، آمستراد، شاهد افزایش سود قبل از مالیات به 160 پوند بود 4 میلیون
[ترجمه ترگمان]بین فلوتاسیون در سال ۱۹۸۰ و پیک فروش در ۱۹۸ شرکت او، Amstrad، به ۱۶۰ هزار پوند، سود پیش از مالیات را دید ۴ میلیون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Flotation is important in separating particles of tin oxide less than about 40 micrometres in diameter.
[ترجمه گوگل]فلوتاسیون در جداسازی ذرات اکسید قلع با قطر کمتر از حدود 40 میکرومتر مهم است
[ترجمه ترگمان]Flotation در جداسازی ذرات اکسید قلع نسبت به حدود ۴۰ میکرومتر به قطر مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was also very involved in the company's flotation in 198
[ترجمه گوگل]او همچنین در شرکت شناورسازی شرکت در سال 198 بسیار مشارکت داشت
[ترجمه ترگمان]او همچنین در فلوتاسیون این شرکت در ۱۹۸ مورد مشارکت قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Clients wash and shower before entering the flotation tank.
[ترجمه گوگل]مشتریان قبل از ورود به مخزن شناور شستشو و دوش می گیرند
[ترجمه ترگمان]مشتریان قبل از ورود به مخزن فلوتاسیون، حمام و حمام می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At the time of its flotation I had an argument with some one who was planning to invest in it.
[ترجمه گوگل]در زمان شناورسازی آن، من با کسی که قصد سرمایه گذاری در آن را داشت، بحث کردم
[ترجمه ترگمان]در زمان فلوتاسیون، من با کسی بحث کردم که در حال برنامه ریزی برای سرمایه گذاری در آن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This kind of flotation to raise large capital sums has already been seen in cases such as Bairstow Eves and Connells.
[ترجمه گوگل]این نوع شناورسازی برای جمع آوری مبالغ کلان سرمایه قبلاً در مواردی مانند Bairstow Eves و Connells دیده شده است
[ترجمه ترگمان]این نوع از فلوتاسیون جهت بالا بردن مبالغ هنگفت سرمایه در مواردی مانند Bairstow eves و Connells دیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The difference between a flotation tank and other relaxation techniques is that other methods require effort on the part of the patient.
[ترجمه گوگل]تفاوت بین تانک فلوتاسیون و سایر تکنیک های ریلکسیشن در این است که روش های دیگر نیاز به تلاش از جانب بیمار دارند
[ترجمه ترگمان]تفاوت بین یک مخزن فلوتاسیون و دیگر روش های تمدد اعصاب این است که روش های دیگر نیاز به تلاش در بخش بیمار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شناوری (اسم)
floating, levitation, buoyancy, flotation, floatation, swim, floatage, natation

تخصصی

[شیمی] 1- شناورسازی، برآب مان سازى، بر آب مانی، انتشار (اوراق بهادار و غیره ) 2- (تایر اتومبیل و غیره قدرت ماندن بر سطح و فرو نرفتن در شن و برف و گل و غیره ) بر سطح مانی 3- (روش جدا سازى فلز از خاکه ى آن : خاکه را درمایع روغن دارى می ریزند و برخی فلزات رو می آیند و یا ته نشین می شوند) شناور سازى فلز
[زمین شناسی] شناوری فرایندی برای متمرکز کردن مواد براساس چسبیدگی انتخابی کانیهای خاص به حبابهای هوا در مخلوط آب و کانه زمینه
[نساجی] شناور شدن - شناوری
[معدن] فلوتاسیون (فلوتاسیون)

انگلیسی به انگلیسی

• floating; launching, setting sail; act of starting a business
the flotation of a company happens when its owners sell shares in it to the public.
a flotation tank or compartment helps something to float because it is filled with air or gas.

پیشنهاد کاربران

مالی: هزینه انتشار اوراق بهادار ( هزینه های مرتبط با ایجاد سرمایه از طریق انتشار سهام یا اوراق قرضه جدید که شامل هزینه های پرداختی به عنوان جبران خدمات موسسه تامین سرمایه، به اضافه هزینه های قانونی چاپ و انتشار اوراق بهادار است.
flotation ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: شناورسازی
تعریف: [باستان‏شناسی]‏ روشی برای بازیابی مواد آلی، مانند دانه های گیاهی و بقایای حشرات و نرم تنان از خاک کاوش با غوطه ور کردن آن در آب|||[زمین شناسی، شیمی] فرایندی که در طی آن با شناور کردن گروهی از ذرات جامد و استفاده از تفاوت خواص شیمیایی سطحی این ذرات، آنها را از هم جدا می کنند
...
[مشاهده متن کامل]

عرضه اولیه سهام یک شرکت در بورس

بپرس