[ترجمه گوگل] استعداد برای طراحی [ترجمه ترگمان] استعدادی برای طراحی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: sophistication or elegance in style, bearing, or manner. • مترادف: panache, style • مشابه: chic, cultivation, dash, smartness, sophistication, taste
- She always dresses with flair.
[ترجمه 👩⚕️] او همیشه برازنده ( شیک ) لباس می پوشد
|
[ترجمه گوگل] او همیشه با ذوق لباس می پوشد [ترجمه ترگمان] اون همیشه با استعداد لباس میپوشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. he had a flair for classical music
او شم موسیقی کلاسیک داشت.
2. he did every thing with a flair
او در کارهایش سیلقه و ذوق خاصی به خرج می داد.
3. In business circles he is noted for his flair and clarity of vision.
[ترجمه گوگل]در محافل تجاری او به دلیل استعداد و وضوح بینش مورد توجه قرار می گیرد [ترجمه ترگمان]او در محافل تجاری به خاطر فراست و وضوح بینش خود مورد توجه قرار گرفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He has a flair for languages.
[ترجمه گوگل]او استعداد زبانی دارد [ترجمه ترگمان]او استعداد خاصی برای یادگیری دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She has a natural flair for languages.
[ترجمه گوگل]او استعداد طبیعی برای زبان دارد [ترجمه ترگمان]او یک استعداد ذاتی برای یادگیری دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Jo has a flair for languages.
[ترجمه گوگل]جو استعداد زبانی دارد [ترجمه ترگمان]جو استعداد خاصی برای یادگیری دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Sara's natural flair for languages marked her off from the other students.
[ترجمه گوگل]استعداد طبیعی سارا برای زبان او را از سایر دانش آموزان متمایز کرد [ترجمه ترگمان]استعداد ذاتی سارا برای زبان هایی که او را از دانش آموزان دیگر متمایز می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He had a natural flair for business.
[ترجمه گوگل]او استعداد طبیعی برای تجارت داشت [ترجمه ترگمان]استعداد ذاتی در کار داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He doesn't show much flair for the piano.
[ترجمه گوگل]او استعداد زیادی برای پیانو نشان نمی دهد [ترجمه ترگمان]استعداد زیادی برای پیانو ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She owes her success to her individualism and flair.
[ترجمه Shirinbahari] او موفقیتش را به فردگرایی و خلاقیتش مدیون است.
|
[ترجمه گوگل]او موفقیت خود را مدیون فردگرایی و استعداد خود است [ترجمه ترگمان]او به موفقیت خود نسبت به فردگرایی و flair مدیون است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Though not conventionally pretty, she dressed with flair.
[ترجمه گوگل]اگرچه به طور معمول زیبا نبود، اما با استعداد لباس می پوشید [ترجمه ترگمان]با اینکه چندان معمولی نبود، با مهارت لباس پوشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. France play with more flair and inventiveness, whereas England are a more disciplined side.
[ترجمه گوگل]فرانسه با استعداد و خلاقیت بیشتری بازی میکند، در حالی که انگلیس تیم منضبطتری است [ترجمه ترگمان]فرانسه با استعداد و inventiveness بیشتر بازی می کند، در حالی که انگلستان جنبه more دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He's developed a real flair for management.
[ترجمه گوگل]او استعداد واقعی برای مدیریت ایجاد کرده است [ترجمه ترگمان]او یک استعداد واقعی برای مدیریت دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His flair with hair soon landed him a part-time job at his local barbers.
[ترجمه گوگل]استعداد او با مو به زودی باعث شد که او یک شغل نیمه وقت در آرایشگاه های محلی خود پیدا کند [ترجمه ترگمان]ذوق او با مو به زودی او را به صورت پاره وقت در سلمانی محلی خود فرود آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. His business skill complements her flair for design.
[ترجمه گوگل]مهارت تجاری او مکمل استعداد او در طراحی است [ترجمه ترگمان]مهارت حرفه ای او استعداد طراحی او را کامل می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• talent, natural sense or ability; style, chic; discernment; scent (hunting) a flair for doing something is a natural ability to do it. flair is also the ability to do things in an original, interesting, and stylish way.
پیشنهاد کاربران
Of course. The word "flair" has a few key meanings, primarily centered around a natural talent, a stylishness, or a distinctive quality. Here are sentences demonstrating its common meanings and collocations, with Persian translations. ... [مشاهده متن کامل]
1. Meaning: A Natural Talent or Instinct for Something This is one of the most common uses, often followed by the preposition `for`. English: She has a real flair for languages; she picked up Italian in just a few months. Persian: او استعداد ذاتی واقعی در زبان ها دارد؛ ایتالیایی را فقط در چند ماه یاد گرفت. English: As a chef, his flair for combining unusual ingredients is remarkable. Persian: در آشپزی، قریحه او برای ترکیب مواد اولیه غیرمعمول قابل توجه است. 2. Meaning: Stylishness and Originality This use describes a sense of style that is confident and unique. English: She dresses with such flair; everyone always notices her. Persian: او با چنین شکوه و ذوقی لباس می پوشد؛ همه همیشه او را می بینند. English: He decorated the room with dramatic flair, using bold colors and unique furniture. Persian: او اتاق را با سلیقه ی دراماتیک تزئین کرد و از رنگ های جسورانه و مبلمان منحصر به فرد استفاده کرد. 3. Meaning: A Distinctive, Stylish Quality ( Often in a Brand Sense ) This is a common collocation in business and marketing. English: The new restaurant has a certain European flair that makes it stand out. Persian: رستوران جدید حس و حال اروپایی خاصی دارد که باعث متمایز شدن آن می شود. English: The designer's latest collection adds a modern flair to classic silhouettes. Persian: جدیدترین مجموعه این طراح، حسی مدرن به سیلوئت های کلاسیک می بخشد. Common Collocations: With flair: ( با استعداد، با سلیقه ) He performed the task with great flair. ( او آن کار را با استعداد زیادی انجام داد. ) A flair for the dramatic: ( علاقه به جلب توجه، دراماتیک بودن ) The actor has a flair for the dramatic both on and off stage. ( این بازیگر هم روی صحنه و هم خارج از آن گرایش به درام دارد. ) Natural flair: ( استعداد ذاتی ) She's a born presenter with a natural flair. ( او یک مجری با استعداد ذاتی است. ) Key Persian Translations: The translation depends on the context: استعداد ذاتی / قریحه ( for a natural talent ) سلیقه / ذوق / شکوه ( for style and originality ) حس و حال / حال و هوا ( for a distinctive quality or style )
🚫 دوستان لطفاً این کلمات رو باهم اشتباه نگیرید: Flair: A natural talent or ability; stylish originality 🎨 Flare: A sudden burst of light, flame, or emotion 🔥
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: A natural ability or talent; style 🌟 🔍 مترادف: Talent ✅ مثال: He has a flair for cooking, often creating unique and delicious dishes.
مثال؛ For example, a chef might add flair to their dishes by incorporating unique flavor combinations and artistic plating. In a performance, a dancer might incorporate flair into their movements, adding extra flair to their routine. ... [مشاهده متن کامل]
A writer might be praised for their flair with words, using clever and engaging language to captivate readers.
1. استعداد 2. ابتکار. ابتکار عمل 3. شم. شامه ی قوی. قوه ی تشخیص مثال: his flair compensated for his faults استعدادِ او نواقص و کاستی های او را جبران کرد.
با نمکی
دلچسب
نمکِ کار؛
ذوق
شمّ یا قوۀ تشخیص
a way of doing something that is interesting and shows imagination
✔️شَم It was clear she'd be a gifted actress. This woman always had that flair واضح بود که این دختر/زن یه بازیگر با استعداد خواهد بود. اون همیشه شَم این کار داشت
۱ - استعداد غریزی / شم خاص برای انجام کاری به خوبی affinity, aptitude, talent , gift ۲ - اصالت originality, style She has a flair with managing unruly kids Live /dress with flair