fiscal year

/ˈfɪskəlˈjɪr̩//ˈfɪskəlˈjiə/

سال مالی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an accounting period that covers any twelve consecutive months, at the end of which the books are closed and profit or loss is determined.

جمله های نمونه

1. We start the current fiscal year $30 million in the hole.
[ترجمه گوگل]ما سال مالی جاری را با 30 میلیون دلار شروع می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما سال مالی جاری را ۳۰ میلیون دلار در این گودال شروع می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. By the end of this fiscal year in June, maritime operations are projected to lose $ 4 million.
[ترجمه گوگل]پیش بینی می شود تا پایان سال مالی جاری در ژوئن، عملیات دریایی 4 میلیون دلار ضرر کند
[ترجمه ترگمان]در پایان سال مالی جاری در ماه ژوئن، عملیات دریایی ۴ میلیون دلار از دست خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Over the past fiscal year, the school has received $250 million in federal dollars for 600 projects.
[ترجمه گوگل]در طول سال مالی گذشته، مدرسه 250 میلیون دلار به صورت دلار فدرال برای 600 پروژه دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]در طی سال مالی گذشته، این مدرسه ۲۵۰ میلیون دلار در بودجه فدرال برای ۶۰۰ پروژه دریافت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The railroad lost $ 300 in fiscal year 1907-0 Templeton said, and continued to lose ground.
[ترجمه گوگل]تمپلتون گفت که راه آهن 300 دلار در سال مالی 1907-00 از دست داد و همچنان به از دست دادن زمین ادامه داد
[ترجمه ترگمان]این راه آهن ۳۰۰ دلار در سال مالی ۱۹۰۷ - ۰ تمپلتون از دست داد و ادامه داد تا زمین از دست برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. San Diego starts its fiscal year July
[ترجمه گوگل]سن دیگو سال مالی خود را در جولای آغاز می کند
[ترجمه ترگمان]سن دیگو سال مالی خود را از جولای آغاز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Last fiscal year, the center chalked up a $ 5 million deficit after falling woefully short on donations.
[ترجمه گوگل]در سال مالی گذشته، این مرکز پس از کسری 5 میلیون دلاری، پس از افت تاسف باری در کمک های مالی، افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]در سال مالی گذشته، این مرکز پس از اینکه به شدت دچار کمبود کمک های مالی شد، کسری ۵ میلیون دلاری را به ثبت رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The proposed budget would end the next fiscal year in the black by a razor-thin $ 54 million.
[ترجمه گوگل]بودجه پیشنهادی سال مالی آینده را با 54 میلیون دلار به پایان می رساند
[ترجمه ترگمان]بودجه پیشنهادی سال مالی بعدی را در سال مالی آینده به میزان ۵۴ میلیون دلار به پایان خواهد رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. For the previous fiscal year, Keller said his department submitted a $ 70, 000 invoice for the same contract.
[ترجمه گوگل]برای سال مالی قبل، کلر گفت که اداره او یک فاکتور 70000 دلاری برای همان قرارداد ارسال کرده است
[ترجمه ترگمان]برای سال مالی گذشته، کلر گفت که بخش او ۷۰ هزار دلار برای یک قرارداد ارسال کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The new fiscal year begins July
[ترجمه گوگل]سال مالی جدید از جولای آغاز می شود
[ترجمه ترگمان]سال مالی جدید جولای آغاز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our fiscal year starts in October.
[ترجمه گوگل]سال مالی ما از اکتبر شروع می شود
[ترجمه ترگمان]سال مالی ما در ماه اکتبر آغاز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Their contributions during the past fiscal year had been something less than one million pesos.
[ترجمه گوگل]مشارکت آنها در سال مالی گذشته چیزی کمتر از یک میلیون پزو بوده است
[ترجمه ترگمان]سهم آن ها در طول سال مالی گذشته چیزی کم تر از یک میلیون پزوس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They're ready to cut the federal budget deficit for the next fiscal year.
[ترجمه گوگل]آنها آماده کاهش کسری بودجه فدرال برای سال مالی آینده هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها آماده اند تا کسری بودجه فدرال را برای سال مالی آینده کاهش دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The accountants audited the company's books at the end of the fiscal year.
[ترجمه گوگل]حسابداران در پایان سال مالی دفاتر شرکت را حسابرسی کردند
[ترجمه ترگمان]حسابداران در پایان سال مالی، کتاب های شرکت را حسابرسی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The estimated reduction in state revenue from the higher credit will be $ 635 million in fiscal year 199
[ترجمه گوگل]کاهش تخمینی درآمد دولت از محل اعتبار بالاتر 635 میلیون دلار در سال مالی 199 خواهد بود
[ترجمه ترگمان]کاهش برآورد شده در درآمد دولت از اعتبار بالاتر، نسبت به ۱۹۹ میلیون دلار در سال مالی ۱۹۹ میلیون دلار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حسابداری] سال مالی
[ریاضیات] سال مالی

انگلیسی به انگلیسی

• yearly period at the end of which financial condition is assessed, twelve month accounting period
the fiscal year is the same as the financial year; used in american english.

پیشنهاد کاربران

"سالِ مالی"در اقتصاد به دوره ای از ۱۲ ماهِ مالی اشاره دارد که به عنوان یک واحد زمانی برای حسابداری و گزارش گیری مالی استفاده می شود. این دوره معمولاً با تقویم سال معمولی تطابق ندارد و ممکن است از ۱ ژانویه تا ۳۱ دسامبر یا در برخی کشورها از تاریخ دیگری شروع و به تاریخ دیگری پایان یابد.
fiscal year ( اقتصاد )
واژه مصوب: سال بودجه‏ای
تعریف: دوره‏ای یک‏ساله که در آن هزینه و درآمد شخص حقیقی یا حقوقی محاسبه و تراز می‏شود

بپرس