اسم ( noun )
•  (1) تعریف: a receptacle such as a folder for storing papers or other objects in organized fashion.
• مشابه: catalog
• مشابه: catalog
- I keep all my documents related to insurance in this file.
 [ترجمه pariya] من تمامی اسناد مربوط به بیمه را در این پرونده نگه داری میکنم| 
 [ترجمه گوگل] من تمام مدارک مربوط به بیمه را در این پرونده نگه می دارم[ترجمه ترگمان] من تمام documents مربوط به بیمه در این پرونده را نگه می دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (2) تعریف: the papers or other objects that are so stored.
• مشابه: archives, dossier
• مشابه: archives, dossier
- That information is part of the prisoner's file.
 [ترجمه گوگل] این اطلاعات بخشی از پرونده زندانی است
[ترجمه ترگمان] این اطلاعات بخشی از پرونده متهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این اطلاعات بخشی از پرونده متهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He made copies of the file without permission.
 [ترجمه گوگل] او بدون اجازه از پرونده کپی می کرد
[ترجمه ترگمان] او نسخه هایی از فایل را بدون اجازه انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او نسخه هایی از فایل را بدون اجازه انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (3) تعریف: an orderly line of things or persons, esp. soldiers. (Cf. rank
• مشابه: convoy, rank, row
• مشابه: convoy, rank, row
- The sergeant walked past the file of recruits.
 [ترجمه گوگل] گروهبان از کنار پرونده سربازان سرباز رد شد
[ترجمه ترگمان] گروهبان از میان صفوف سربازان پیاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گروهبان از میان صفوف سربازان پیاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: files, filing, filed
حالات: files, filing, filed
•  (1) تعریف: to store in a file.
• مشابه: catalog
• مشابه: catalog
- All these papers are waiting to be filed.
 [ترجمه ...] همه این کاغذ ها قرار است پرونده شود| 
 [ترجمه محمد رضا علم طلب] همه این اوراق در انتظار ثبت هستند.| 
 [ترجمه گوگل] همه این اوراق در انتظار تشکیل پرونده هستند[ترجمه ترگمان] همه این کاغذها منتظره که پر بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (2) تعریف: to present, send, or submit.
• مشابه: lodge
• مشابه: lodge
- She filed a complaint at the police station.
 [ترجمه محسن] او شکایت نامه ای را به ایستگاه پلیس ارائه داد.| 
 [ترجمه محمد رضا علم طلب] او شکایت نامه ای را در ایستگاه پلیس تنظیم کرد.| 
 [ترجمه گوگل] او در کلانتری شکایت کرد[ترجمه ترگمان] او به پاسگاه پلیس شکایت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Have you filed your tax returns yet?
 [ترجمه محمد رضا علم طلب] آیا تاکنون اظهارنامه مالیاتی خود را ارسال کرده اید؟| 
 [ترجمه گوگل] آیا تاکنون اظهارنامه مالیاتی خود را ارسال کرده اید؟[ترجمه ترگمان] هنوز برگه های مالیاتی تو رو ثبت کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: filer (n.)
مشتقات: filer (n.)
•  (1) تعریف: to march in a line.
• مشابه: defile, march
• مشابه: defile, march
- The choir members filed down the aisle of the church.
 [ترجمه گوگل] اعضای گروه کر راهروی کلیسا را تشکیل دادند
[ترجمه ترگمان] اعضای گروه کر راهروی کلیسا را پر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اعضای گروه کر راهروی کلیسا را پر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
•  (2) تعریف: to submit an application.
- You must file soon for the election.
 [ترجمه محسن] شما باید درخواستتان را برای انتخابات به زودی ارائه دهید.| 
 [ترجمه گوگل] شما باید به زودی برای انتخابات ثبت نام کنید[ترجمه ترگمان] شما باید به زودی به انتخابات مراجعه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a long thin steel tool with a ridged surface, used for shaping, smoothing, or grinding down.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: files, filing, filed
مشتقات: filer (n.)
حالات: files, filing, filed
مشتقات: filer (n.)
• : تعریف: to shape, smooth, or grind down with a file or similar device.
