fidelity

/fəˈdeləti//fɪˈdelɪti/

معنی: وفاداری، سرسپردگی، صداقت، راستی
معانی دیگر: وفا، پایبندی، وظیفه شناسی، پیروی از تعهدات و وظایف، پیمان داری، وفاداری به همسر (در ازدواج)، پاکدامنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: fidelities
(1) تعریف: loyalty or faithfulness to obligations, promises, or those to whom one has made a commitment.
مترادف: adherence, allegiance, constancy, devotedness, faithfulness, fealty, loyalty, steadfastness, trueheartedness
متضاد: faithlessness, infidelity, unfaithfulness
مشابه: dedication, devotion, duty, obedience, patriotism, steadiness, trustiness

- An essential part of a wedding ceremony is a pledge of fidelity.
[ترجمه گوگل] بخش مهمی از مراسم عروسی، تعهد به وفاداری است
[ترجمه ترگمان] بخش اصلی یک مراسم عروسی، تعهد وفاداری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: accuracy and truthfulness; faithfulness to fact and detail.
مترادف: accuracy, faithfulness, truthfulness
مشابه: exactitude, exactness, precision

(3) تعریف: in electronics, accuracy in reproducing or transmitting sounds or images.
مشابه: accuracy, high fidelity, precision

جمله های نمونه

1. a dog's fidelity to its master
وفاداری سگ به صاحبش

2. How important do you think sexual fidelity is in a marriage?
[ترجمه علی] فکر میکنی اهمیت وفاداری جنسی در ازدواج چقدر هست؟
|
[ترجمه شان] به نظر شما، اهمیت وفاداری ( پاکدامنی ) جنسی در ازدواج، تا چه اندازه است؟
|
[ترجمه گوگل]به نظر شما وفاداری جنسی در ازدواج چقدر مهم است؟
[ترجمه ترگمان]فکر می کنید نسبت به ازدواج چه قدر مهم است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I had to promise fidelity to the Queen.
[ترجمه زهرا] باید برای ملکه سوگند وفاداری میخوردم
|
[ترجمه علی۸۸۸۸۸] باید به ملکه سوگند وفاداری بدهم
|
[ترجمه گوگل]باید به ملکه قول وفاداری می دادم
[ترجمه ترگمان] باید قول وفاداری به ملکه می دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Wanting fidelity implies you're thinking about a major relationship.
[ترجمه بهروز مددی] تقاضای تعهد و وفاداری دلالت بر این دارد که شما در فکر یک رابطه‎ی عمیق و طولانی می‎باشید.
|
[ترجمه گوگل]خواستن وفاداری به این معنی است که به یک رابطه بزرگ فکر می کنید
[ترجمه ترگمان]وفاداری به دنبال وفاداری به این معنی است که شما در مورد یک رابطه مهم فکر می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They betokened their fidelity to the leader with a vow.
[ترجمه گوگل]آنها با عهد وفاداری خود را به رهبر نشان دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها وفاداری خود را با سوگند وفاداری به رهبر نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is nothing like a dog's fidelity.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز مانند وفاداری سگ نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز مثل وفاداری سگ نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In recent months, Fidelity, not just Magellan, has unloaded tech stocks.
[ترجمه گوگل]در ماه‌های اخیر، Fidelity، نه فقط ماژلان، سهام فناوری را تخلیه کرده است
[ترجمه ترگمان]در ماهه ای اخیر وفاداری، نه فقط ماژلان، ذخایر فن آوری را تخلیه کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There are few absolutes in high fidelity.
[ترجمه گوگل]موارد مطلق کمی در وفاداری بالا وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در وفاداری زیاد، absolutes وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Closely connected with fidelity was liege homage, which the kings were equally determined to extend.
[ترجمه گوگل]ارتباط نزدیک با وفاداری، ادای احترام بود، که پادشاهان به همان اندازه مصمم به گسترش آن بودند
[ترجمه ترگمان]ارتباط نزدیکی با وفاداری با وفاداری بود که پادشاهان به همان اندازه مصمم به گسترش آن بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Neither Fidelity nor Merrill will talk about these investments, or their role in the reorganization.
[ترجمه گوگل]نه Fidelity و نه Merrill در مورد این سرمایه گذاری ها یا نقش آنها در سازماندهی مجدد صحبت نمی کنند
[ترجمه ترگمان]نه وفاداری و نه مریل در مورد این سرمایه گذاری ها یا نقش آن ها در سازمان دهی مجدد صحبت نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Soviero joined Fidelity in 1989 as a high yield analyst.
[ترجمه گوگل]سوویرو در سال 1989 به عنوان یک تحلیلگر با بازده بالا به Fidelity پیوست
[ترجمه ترگمان]Soviero در سال ۱۹۸۹ به عنوان یک تحلیلگر بازده بالا به وفاداری پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fidelity is also at the forefront of the new style cash unit trusts.
[ترجمه گوگل]فیدلیتی همچنین در خط مقدم تراست واحدهای نقدی سبک جدید قرار دارد
[ترجمه ترگمان]وفاداری نیز در خط مقدم واحد پول نقد سبک جدید قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Otherwise, his fidelity to a city and its cultural flagship has shining precedents.
[ترجمه گوگل]وگرنه وفاداری او به یک شهر و گل سرسبد فرهنگی آن، سوابق درخشانی دارد
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، وفاداری او به شهر و شاخص فرهنگی آن سابقه درخشانی داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Even Fidelity Investments' Magellan Fund, which tends to hold almost no cash, is showing signs of market wariness.
[ترجمه گوگل]حتی صندوق ماژلان سرمایه گذاری فیدلیتی که تقریباً هیچ پول نقدی در اختیار ندارد، نشانه هایی از احتیاط بازار را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]حتی سرمایه گذاری وفاداری به صندوق ماژلان، که تقریبا هیچ وجه نقد ندارد، نشانه هایی از نگرانی بازار را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وفاداری (اسم)
loyalty, camaraderie, allegiance, fidelity, fealty, constancy, troth

سرسپردگی (اسم)
surrender, loyalty, allegiance, devotion, fidelity, commitment, faithfulness, troth, capitulation, committal

صداقت (اسم)
loyalty, veracity, truth, fidelity, honesty, trueness

راستی (اسم)
integrity, veracity, truth, verity, fidelity, verticality, sooth, troth, probity, rectitude

تخصصی

[برق و الکترونیک] وفاداری، وضوح - وفادرای میزان دقت یک سیستم در باز تولید مشخصه های اساسی سیگنال ورودی در خروجی آن.
[نساجی] حساسیت

انگلیسی به انگلیسی

• strict faithfulness, loyalty; exactness, precision, accuracy; adherence to detail
fidelity is the quality of remaining firm in your beliefs and loyalties; a formal word.
fidelity is also the state of having a sexual relationship with only one person, especially your husband or wife; a formal word.
the fidelity of a report, translation, or adaptation is its degree of accuracy; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Faithfulness; loyalty, especially in relationships or duty 💖
🔍 مترادف: Loyalty
✅ مثال: Her fidelity to her friends was unwavering, always supporting them through thick and thin.
نسبت به هم خانواده اش loyalty، این کلمه بیشتر کاربرد در الکترونیک داره به معنای ( وفاداری، وضوح )
Wifi= wireless - fidelity
۱. وفاداری. پایبندی ۲. صحت. درستی. دقت
مثال:
a dog's fidelity to its master.
وفاداری و پایبندی سگ به صاحبش
وفاداری
اصالت ( شبیه به منبع و رفرنس اصلی )
قرابت عملکردی
یعنی عملکرد واقعی یک چیز تا چه حد به عملکرد برنامه ریزی شده ی آن نزدیک بوده است
هماندهی
نزدیکی
طرفداری
سازگار
وضوح
واقع گرایی
بی گناهی
معنی: مقدار شباهت
مثلا یک سند المثنی دقیقا شبیه سند اصلی هستش، در این حالت می گیم مقدار fidelity بالا هستش. یعنی مقدار شباهت بالا هستش
ژنتیک : دقت عمل
دقت
وفاداری پایبندی
نجابت
شرافت - شرف
پاک منشی - پاکدامنی
تعهد و وفاداری و پایبندی
( پارسایی )
Troth

به معنای "وضوح" هم به کار برده میشه. البته باید توی جمله معنا پیدا کنه.
جمله:
Fidelity is high
معنی:
وضوح بالاست
وفاداری
پایبندی
سرسپردگی
honesty
faithfulness
بازده و کارایی
درستی، درستکاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس