• (1)تعریف: loyalty or faithfulness to obligations, promises, or those to whom one has made a commitment. • مترادف: adherence, allegiance, constancy, devotedness, faithfulness, fealty, loyalty, steadfastness, trueheartedness • متضاد: faithlessness, infidelity, unfaithfulness • مشابه: dedication, devotion, duty, obedience, patriotism, steadiness, trustiness
- An essential part of a wedding ceremony is a pledge of fidelity.
[ترجمه گوگل] بخش مهمی از مراسم عروسی، تعهد به وفاداری است [ترجمه ترگمان] بخش اصلی یک مراسم عروسی، تعهد وفاداری است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: accuracy and truthfulness; faithfulness to fact and detail. • مترادف: accuracy, faithfulness, truthfulness • مشابه: exactitude, exactness, precision
• (3)تعریف: in electronics, accuracy in reproducing or transmitting sounds or images. • مشابه: accuracy, high fidelity, precision
جمله های نمونه
1. a dog's fidelity to its master
وفاداری سگ به صاحبش
2. How important do you think sexual fidelity is in a marriage?
[ترجمه شان] به نظر شما، اهمیت وفاداری ( پاکدامنی ) جنسی در ازدواج، تا چه اندازه است؟
|
[ترجمه گوگل]به نظر شما وفاداری جنسی در ازدواج چقدر مهم است؟ [ترجمه ترگمان]فکر می کنید نسبت به ازدواج چه قدر مهم است؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I had to promise fidelity to the Queen.
[ترجمه زهرا] باید برای ملکه سوگند وفاداری میخوردم
|
[ترجمه علی۸۸۸۸۸] باید به ملکه سوگند وفاداری بدهم
|
[ترجمه گوگل]باید به ملکه قول وفاداری می دادم [ترجمه ترگمان] باید قول وفاداری به ملکه می دادم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Wanting fidelity implies you're thinking about a major relationship.
[ترجمه بهروز مددی] تقاضای تعهد و وفاداری دلالت بر این دارد که شما در فکر یک رابطهی عمیق و طولانی میباشید.
|
[ترجمه گوگل]خواستن وفاداری به این معنی است که به یک رابطه بزرگ فکر می کنید [ترجمه ترگمان]وفاداری به دنبال وفاداری به این معنی است که شما در مورد یک رابطه مهم فکر می کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. They betokened their fidelity to the leader with a vow.
[ترجمه گوگل]آنها با عهد وفاداری خود را به رهبر نشان دادند [ترجمه ترگمان]آن ها وفاداری خود را با سوگند وفاداری به رهبر نشان دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. There is nothing like a dog's fidelity.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز مانند وفاداری سگ نیست [ترجمه ترگمان]هیچ چیز مثل وفاداری سگ نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. In recent months, Fidelity, not just Magellan, has unloaded tech stocks.
[ترجمه گوگل]در ماههای اخیر، Fidelity، نه فقط ماژلان، سهام فناوری را تخلیه کرده است [ترجمه ترگمان]در ماهه ای اخیر وفاداری، نه فقط ماژلان، ذخایر فن آوری را تخلیه کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. There are few absolutes in high fidelity.
[ترجمه گوگل]موارد مطلق کمی در وفاداری بالا وجود دارد [ترجمه ترگمان]در وفاداری زیاد، absolutes وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Closely connected with fidelity was liege homage, which the kings were equally determined to extend.
[ترجمه گوگل]ارتباط نزدیک با وفاداری، ادای احترام بود، که پادشاهان به همان اندازه مصمم به گسترش آن بودند [ترجمه ترگمان]ارتباط نزدیکی با وفاداری با وفاداری بود که پادشاهان به همان اندازه مصمم به گسترش آن بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Neither Fidelity nor Merrill will talk about these investments, or their role in the reorganization.
[ترجمه گوگل]نه Fidelity و نه Merrill در مورد این سرمایه گذاری ها یا نقش آنها در سازماندهی مجدد صحبت نمی کنند [ترجمه ترگمان]نه وفاداری و نه مریل در مورد این سرمایه گذاری ها یا نقش آن ها در سازمان دهی مجدد صحبت نخواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Soviero joined Fidelity in 1989 as a high yield analyst.
[ترجمه گوگل]سوویرو در سال 1989 به عنوان یک تحلیلگر با بازده بالا به Fidelity پیوست [ترجمه ترگمان]Soviero در سال ۱۹۸۹ به عنوان یک تحلیلگر بازده بالا به وفاداری پیوست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Fidelity is also at the forefront of the new style cash unit trusts.
[ترجمه گوگل]فیدلیتی همچنین در خط مقدم تراست واحدهای نقدی سبک جدید قرار دارد [ترجمه ترگمان]وفاداری نیز در خط مقدم واحد پول نقد سبک جدید قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Otherwise, his fidelity to a city and its cultural flagship has shining precedents.
[ترجمه گوگل]وگرنه وفاداری او به یک شهر و گل سرسبد فرهنگی آن، سوابق درخشانی دارد [ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، وفاداری او به شهر و شاخص فرهنگی آن سابقه درخشانی داشته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Even Fidelity Investments' Magellan Fund, which tends to hold almost no cash, is showing signs of market wariness.
[ترجمه گوگل]حتی صندوق ماژلان سرمایه گذاری فیدلیتی که تقریباً هیچ پول نقدی در اختیار ندارد، نشانه هایی از احتیاط بازار را نشان می دهد [ترجمه ترگمان]حتی سرمایه گذاری وفاداری به صندوق ماژلان، که تقریبا هیچ وجه نقد ندارد، نشانه هایی از نگرانی بازار را نشان می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[برق و الکترونیک] وفاداری، وضوح - وفادرای میزان دقت یک سیستم در باز تولید مشخصه های اساسی سیگنال ورودی در خروجی آن. [نساجی] حساسیت
انگلیسی به انگلیسی
• strict faithfulness, loyalty; exactness, precision, accuracy; adherence to detail fidelity is the quality of remaining firm in your beliefs and loyalties; a formal word. fidelity is also the state of having a sexual relationship with only one person, especially your husband or wife; a formal word. the fidelity of a report, translation, or adaptation is its degree of accuracy; a formal word.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: Faithfulness; loyalty, especially in relationships or duty 💖 🔍 مترادف: Loyalty ✅ مثال: Her fidelity to her friends was unwavering, always supporting them through thick and thin.
نسبت به هم خانواده اش loyalty، این کلمه بیشتر کاربرد در الکترونیک داره به معنای ( وفاداری، وضوح ) Wifi= wireless - fidelity
۱. وفاداری. پایبندی ۲. صحت. درستی. دقت مثال: a dog's fidelity to its master. وفاداری و پایبندی سگ به صاحبش
وفاداری اصالت ( شبیه به منبع و رفرنس اصلی )
قرابت عملکردی یعنی عملکرد واقعی یک چیز تا چه حد به عملکرد برنامه ریزی شده ی آن نزدیک بوده است
هماندهی
نزدیکی
طرفداری
سازگار
وضوح
واقع گرایی
بی گناهی
معنی: مقدار شباهت مثلا یک سند المثنی دقیقا شبیه سند اصلی هستش، در این حالت می گیم مقدار fidelity بالا هستش. یعنی مقدار شباهت بالا هستش
ژنتیک : دقت عمل
دقت
وفاداری پایبندی
نجابت شرافت - شرف پاک منشی - پاکدامنی تعهد و وفاداری و پایبندی ( پارسایی ) Troth
به معنای "وضوح" هم به کار برده میشه. البته باید توی جمله معنا پیدا کنه. جمله: Fidelity is high معنی: وضوح بالاست