fey

/ˈfeɪ//feɪ/

معنی: دیوانه، هذیانی، در سکرات موت، دارای روحیه خراب و اشفته
معانی دیگر: (در اصل - اسکاتلند) مردنی، محکوم به مرگ، فناپذیر، (در اصل - اسکاتلند) در سکرات موت، مقدر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having an unusual, otherworldly charm or appeal; elfin.

- a slender, fey girl
[ترجمه گوگل] دختری لاغر اندام
[ترجمه ترگمان] دختری باریک اندام و غیر عادی،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in unnaturally high spirits; seeming as if under a spell.

(3) تعریف: (chiefly Scottish) fated to die soon; doomed.

جمله های نمونه

1. Her fey charm and eccentric ways were legendary.
[ترجمه گوگل]جذابیت و شیوه های عجیب و غریب او افسانه ای بود
[ترجمه ترگمان]جذابیت و رفتارهای عجیب و غریب او افسانه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. One of the guests was a slightly fey romantic novelist.
[ترجمه گوگل]یکی از مهمانان یک رمان نویس رمانتیک بود
[ترجمه ترگمان]یکی از مهمانان یک رمان نویس عجیب و غریب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He dismissed her later poems as fey and frivolous.
[ترجمه گوگل]او شعرهای بعدی او را بیهوده و بیهوده رد کرد
[ترجمه ترگمان]مارتین اشعار خود را به عنوان fey و سبک مغز رد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It needs to avoid being fey or quirky as it brings the contemporary design world further into its heart.
[ترجمه گوگل]باید از عجیب و غریب بودن خودداری کند زیرا دنیای طراحی معاصر را بیشتر به قلب خود می آورد
[ترجمه ترگمان]آن نیاز دارد که غیر عادی و جذاب باشد چرا که دنیای طراحی معاصر را بیشتر به قلب خود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Sometimes Jean thought her daughter was fey, had second sight.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات ژان فکر می‌کرد که دخترش فیه است، دید دوم دارد
[ترجمه ترگمان]گاهی ژان فکر می کرد که دخترش در معرض دید دوم قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One of the guests was a rather fey romantic novelist.
[ترجمه گوگل]یکی از مهمانان یک رمان نویس عاشقانه نسبتاً بداخلاق بود
[ترجمه ترگمان]یکی از مهمانان یک رمان نویس عجیب و غریب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Then the skinny fey usher in white gloves neatly snips your proffered ticket in two: with a pair of nail scissors.
[ترجمه گوگل]پس از آن، طلیعه‌دار لاغر لاغر که دستکش‌های سفید پوشیده است، بلیط پیشنهادی شما را با دقت به دو نیم می‌کند: با یک جفت قیچی ناخن
[ترجمه ترگمان]سپس آن مرد لاغر با دستکش های سفیدی که با دستکش های سفید یک قیچی proffered را با قیچی کردن قیچی به دو نفر تقسیم کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Similarly, her often fey iconography suggests her interest in the supernatural.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، شمایل نگاری غالباً بی‌نظیر او حاکی از علاقه او به ماوراء طبیعی است
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، iconography often او علاقه خود را به ماورای طبیعی نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We have also supplied FEY lamilar ring ( used in axle box ) to Zhuzhou Electric Locomotive Works.
[ترجمه گوگل]ما همچنین حلقه لایه ای FEY را (که در جعبه محور استفاده می شود) به شرکت ژوژو الکتریک لوکوموتیو ورکز عرضه کرده ایم
[ترجمه ترگمان]ما همچنین حلقه lamilar FEY (استفاده شده در جعبه اکسل)را برای شرکت لوکوموتیو برقی Zhuzhou فراهم کرده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The man slunk off in shame, as Fey, shaking her head in disgust, kept complaining.
[ترجمه گوگل]مرد از شرم غرق شد، در حالی که فی، سرش را با انزجار تکان می داد و مدام شکایت می کرد
[ترجمه ترگمان]مرد در حالی که سر خود را با نفرت تکان می داد، از خجالت سرش را تکان داد و غر غر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They are no longer anything like as fey and reserved as they once were.
[ترجمه گوگل]آن‌ها دیگر مثل سابق نیستند
[ترجمه ترگمان]آن ها دیگر مثل سابق anything و تودار نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The fey quality was there, the ability to see the moon at midday.
[ترجمه گوگل]کیفیت فی وجود داشت، توانایی دیدن ماه در ظهر
[ترجمه ترگمان]نور غیر fey آنجا بود، توانایی دیدن ماه در وسط روز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Not being fey, he never suspected what it would lead to.
[ترجمه گوگل]او که هوس نبود، هرگز گمان نمی کرد که این به چه چیزی منجر می شود
[ترجمه ترگمان]او هرگز به این نتیجه نرسیده بود که به چه کاری منجر خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So fey was the knight that Michael feared they were dealing with a madman.
[ترجمه گوگل]فیه آنقدر شوالیه بود که مایکل می ترسید با یک دیوانه سر و کار داشته باشند
[ترجمه ترگمان]پس از این قرار معلوم شد که مایکل می ترسید که آن ها با یک دیوانه سر و کار داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دیوانه (صفت)
mad, nuts, moony, insane, demented, lunatic, crazy, gaga, natural, batty, nut, frenetic, phrenetic, fanatic, fanatical, cuckoo, fey, hare-brained, loony, luny, mad-brained, manic, mooney, moonstruck, nutty

هذیانی (صفت)
delirious, fey

در سکرات موت (صفت)
fey, moribund

دارای روحیه خراب و اشفته (صفت)
fey

انگلیسی به انگلیسی

• doomed, dying (british & scottish use); having supernatural or unearthly qualities, having clairvoyant powers; mysterious and strange; otherworldly; apparently crazy, insane
someone or something that is fey is rather strange, unnatural, or seems to belong to a different world; a literary word.

پیشنهاد کاربران

بپرس