صفت ( adjective )
حالات: fewer, fewest
عبارات: few and far between
حالات: fewer, fewest
عبارات: few and far between
• (1) تعریف: consisting of only a small number.
• متضاد: countless, innumerable, many, numerous
• متضاد: countless, innumerable, many, numerous
- Few people ever become millionaires.
[ترجمه حسام صمدی] تنها بعضی میلیونر میشوند|
[ترجمه مه] تعداد کمی از افراد ومردم تبدیل به میلیونر می شوند|
[ترجمه نگین] تا کنون کمی از مردم میلیونر شده اند|
[ترجمه کوثر] فقط تعداد کمی از مردم میلیونر میشوند|
[ترجمه 𝓜𝓸𝓱𝓪𝓶𝓶𝓪𝓭 𝓶𝓮𝓱𝓭𝓲] تنها مقدار کمی از مردم میلیونر می شوند یا تنها بعضی از مردم میلیونر شدند|
[ترجمه گوگل] تعداد کمی از مردم تا به حال میلیونر می شوند[ترجمه ترگمان] تعداد کمی از مردم میلیونر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The restaurant attracted few customers and was forced to close.
[ترجمه نوشین] رستوران تعداد کمی مشتری جذب کرد و مجبور به تعطیلی شد|
[ترجمه گوگل] رستوران مشتریان کمی جذب کرد و مجبور شد تعطیل شود[ترجمه ترگمان] این رستوران چند مشتری را جذب کرد و مجبور به تعطیلی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: consisting of a small number (prec. by a).
• مشابه: some
• مشابه: some
- I bought some wine because we're having a few friends over tonight.
[ترجمه ملیکا] من شراب خریدم زیرا امشب ما چند دوست داریم|
[ترجمه ایلیا] ، ، من مقداری شراب خریدم چون امشب چند تا از دوستام هستند .|
[ترجمه نیلوفر مرادی] من مقداری شراب خریدم چون ما امشب با چند تا از دوستان دورهمی داریم ( چند تا از دوستامون رو به خونه دعوت کردیم )|
[ترجمه گوگل] من مقداری شراب خریدم چون امشب چند دوست داریم[ترجمه ترگمان] من مقداری شراب خریدم که امشب چند تا دوست داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Most critics raved about the film, but a few reviewers were much more negative.
[ترجمه A.Z] تعداد کمی از مردم یا افراد میلیونر می شوند|
[ترجمه گوگل] اکثر منتقدان از فیلم ابراز خوشحالی کردند، اما تعداد کمی از منتقدان بسیار منفی تر بودند[ترجمه ترگمان] بسیاری از منتقدان در مورد این فیلم صحبت کردند، اما برخی از منتقدان کمی بیشتر منفی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
عبارات: quite a few
عبارات: quite a few
• (1) تعریف: (used with a pl. verb) a very small number.
• متضاد: many
• متضاد: many
- Give me a few of those pencils.
[ترجمه گوگل] چند تا از آن مدادها را به من بده
[ترجمه ترگمان] چند تا مداد به من بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چند تا مداد به من بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a special small group of people (prec. by the).
• متضاد: many
• متضاد: many
- Only the few can appreciate this music.
[ترجمه گوگل] فقط عده کمی می توانند قدر این موسیقی را بدانند
[ترجمه ترگمان] فقط اونایی که میتونن از این موسیقی تشکر کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فقط اونایی که میتونن از این موسیقی تشکر کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
ضمیر ( pronoun )
• : تعریف: (used with a pl. verb) a small number of people or things.
• متضاد: many
• متضاد: many
- Few understand his poetry.
[ترجمه گوگل] کمتر کسی شعر او را می فهمد
[ترجمه ترگمان] تعداد کمی از اشعار او را می فهمند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تعداد کمی از اشعار او را می فهمند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید