fetch

/ˈfet͡ʃ//fet͡ʃ/

معنی: بهانه، واکشی، واکشیدن، رفتن و اوردن، اوردن
معانی دیگر: (رفتن و) آوردن، آمدن و بردن، بازآوردن، (استدلال یا شواهد و غیره) گرفتن، - رساندن، - آوردن، (قیمت و غیره) داشتن، جلب (توجه یا محبت و غیره) کردن، گیرایی داشتن، (معمولا با: round) مجاب کردن، پذیراندن، (نفس یا آه یا نعره و غیره) کشیدن، -کردن، (باکشتی بادبانی یا اتوبوس و غیره) رسیدن به، وارد شدن به، (در مورد قایق یا کشتی) آمدن، (خودمانی - ضربه یا سیلی و غیره) زدن، وارد آوردن، ترفند، حیله، جاخالی (دادن)، (باد یا موج آب) فاصله ی طی شده بدون برخورد با مانع، روح آدم زنده (که بر کسی ظاهر شود)، شبح، طفره

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fetches, fetching, fetched
(1) تعریف: to go for (something) and bring back, or cause (a person) to come.
مشابه: bring, collect, get, retrieve

- The plumber's fetching some tools from his truck.
[ترجمه محسن] لوله کش داره از کامیونش ابزار میاره
|
[ترجمه amitiss] لوله کش در حال آوردن چندین ابزار از کامیونش است.
|
[ترجمه گوگل] لوله کش در حال آوردن ابزارهایی از کامیون خود است
[ترجمه ترگمان] لوله کش مقداری ابزار از کامیون آورده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We need someone to fetch a doctor.
[ترجمه amitiss] ما به یک نفر برای آوردن دکتر نیاز داریم.
|
[ترجمه A.A] یکنفنر را نیاز داریم بره دکتر بیاره
|
[ترجمه گوگل] به یکی برای آوردن دکتر نیازمندیم
[ترجمه ترگمان] ما به یه نفر احتیاج داریم که یه دکتر بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to bring in as a purchase price; sell for.
مشابه: bring, cost

- The antique vase fetched a good price.
[ترجمه محسن] قیمت زیرخاکیه خیلی بالا رفت
|
[ترجمه james] گلدان عتیقه به قیمت خوبی رسید. ( برای مثال موقع فروش در حراجی )
|
[ترجمه گوگل] گلدان عتیقه قیمت خوبی داشت
[ترجمه ترگمان] گلدان باستانی قیمت خوبی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to draw in (a deep breath) or utter (a sigh).
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to go after and bring or retrieve things.
مشابه: retrieve

- The dog is trained to fetch.
[ترجمه گوگل] سگ برای آوردن آموزش دیده است
[ترجمه ترگمان] سگ آموزش دیده است تا بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: fetcher (n.)
• : تعریف: the act of fetching.

جمله های نمونه

1. fetch me a hammer
برو یک چکش برام بیار.

2. fetch and carry (for somebody)
خر حمالی کردن (برای کسی)،کار (برای کسی) انجام دادن،کار خانه کردن (برای کسی)

3. fetch up
1- (عامیانه) رسیدن به،توقف کردن در 2- (محلی) بزرگ کردن (بچه)،پروراندن (بچه یا جانور)

4. he doesn't fetch the girls the way his brother does
او همانند برادرش دخترها را به طرف خود جلب نمی کند.

5. hustle and fetch furs . . .
خیزید و خز آرید . . .

6. she could not fetch a laugh from the audience
نتوانست حضار را بخنداند.

7. she was expected to fetch and carry all day
از او انتظار داشتند که صبح تا شب فرمانبری کند.

8. spring (to your feet) and fetch fur . . .
خیزید و خز آرید . . .

9. i left the wounded ones and went to fetch the doctor
زخمی ها را گذاشتم و رفتم دنبال دکتر.

10. inside the station, i waited for my friends to fetch me
در درون ایستگاه ماندم تا دوستانم بیایند و مرا ببرند.

11. These shots were not sufficient to fetch the bear down.
[ترجمه learner] این گلوله ها برای انداختن خرس کافی نبودند
|
[ترجمه گوگل]این عکس ها برای پایین آوردن خرس کافی نبود
[ترجمه ترگمان]این شات کافی نبود تا خرس را به زمین بیاورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Please fetch the children in for dinner.
[ترجمه Yekta fatemeh] لطفاً برو و بچه ها رو برای شام بیار
|
[ترجمه گوگل]لطفا بچه ها را برای شام بیاورید
[ترجمه ترگمان]لطفا بچه ها رو برای شام بیار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Why don't you fetch your new girlfriend over? We'd like to meet her.
[ترجمه گوگل]چرا دوست دختر جدیدت را نیاوردی؟ ما دوست داریم با او ملاقات کنیم
[ترجمه ترگمان]چرا دوست دختر جدیدت رو با خودت نمی بری؟ دوست داریم او را ببینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This glass has been used - please fetch me a clean one.
[ترجمه گوگل]این لیوان استفاده شده است - لطفا برای من یک شیشه تمیز بیاورید
[ترجمه ترگمان]این شیشه استفاده میشه لطفا برام یه دونه تمیز بیار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I have to fetch my mother from the station.
[ترجمه Yekta fatemeh] باید برم مامانم رو بیارم
|
[ترجمه گوگل]باید مادرم را از ایستگاه بیاورم
[ترجمه ترگمان]باید مادرم رو از ایستگاه خارج کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بهانه (اسم)
fiction, excuse, pretense, alibi, pretext, plea, fetch, allegation, evasion, subterfuge, stall, put-off, essoin, salvo, lame excuse

واکشی (اسم)
fetch

واکشیدن (فعل)
fetch

رفتن و اوردن (فعل)
fetch

اوردن (فعل)
bring, fetch, bring in, immigrate

تخصصی

[عمران و معماری] موجگاه
[کامپیوتر] واکشی مکان یابی و بار کردن چند دستورالعمل یا داده از حافظه . - واکشی ؛واکشیدن
[زمین شناسی] مسافت موج مسافتی یا طولی از سطح آب که باد در آبهای آزاد طی می کند.
[آب و خاک] موجگاه فش

انگلیسی به انگلیسی

• go after and bring back; call, gather; charm; deliver a blow; bring forth (sound, sigh, etc.); inhale; execute; bring in a certain amount of money
if you fetch something or someone, you go and get them from where they are.
if something fetches a particular amount of money, it is sold for that amount.
see also far-fetched, fetching.
if you fetch up somewhere, you arrive there, usually without intending to; used in american english.

پیشنهاد کاربران

VERB
✔️ رفتن و اوردن
✔️ آمدن و بردن
A: Have you had enough?
B: Yes.
A: Ok. Fetch the sauce pan.
B: All right.
A: What do you do?
B: Nothing.
A: Your father.
B: He's here.
...
[مشاهده متن کامل]

A: He's asleep, you want to come in?
B: Yeah.
A: Jump over the railing.
C: Where are you going, son of a bitch?
B: The lady told me to go over with her.
سیر شدی. . ؟
بعله.
خیلی خب. برو قابلمه رو برا من بیار.
چچشم. الان میارم.
خخب حالا چیکار میخوای بکنی؟
هیچی.
بابات کوش؟
ایناهاش.
خوابیده، دلت میخواد بیای تو؟
آره.
برو اون تتته از روی نرده ها بپر پایین.
هووی کدوم گوری میری، تخم سگ؟
خانم میگه برم تو.

در مفاهیم مرتبط با سایت، به معنی فراخوانی است
I'll fetch her to you
میرم بیارمش
میرم بگم بیاد
فروخته شدن به فلان قیمت
The painting is expected to fetch $10 000 at auction.
رفتن به جایی و چیزی را با خود آوردن
The inhabitants have to walk a mile to fetch water
جذاب و باحال، خارق العاده، برو بیار.
it'so fetch. خارق العادست.
Go and get ( someone or something )
These caterpillars of the tequila giant - skipper butterfly fetch around $250 a kilogram
این کاترپیلارهای پروانه غول پیکر توکیلا حدود 250 دلار در هر کیلوگرم به فروش میروند.
play fetch
بازی ( بنداز و بیار ) که معمولا با سگ ها انجام میدن
حمل کردن، بردن
to go and get something or someone and bring them back
رفتن و گرفتن چیزی یا کسی و پس آوردنش
fetch ( اقیانوس شناسی )
واژه مصوب: موجگاه
تعریف: ناحیه ای از دریا که باد با سرعت و جهتی ثابت بر روی آن می وزد و تولید موج می کند
آوردن
کش رفتن، دزدیدن
رفتن و آوردن
برو بیارش
Attention this text of Hansel - and - Gretel
and in the evening, when we are ready, we will come and fetch you
غروب که شد، آماده که شدیم، می آییم و می آوریمت. ( میاییم، میاریمت )
انتقال داده ها یا دستورالعمل ها ( در رشته کامپیوتر و آی تی )
1. رفتن و آوردن، آوردن
2. ( به قیمت . . . ) به فروش رفتن
3. به وجود آوردن
4. سیلی زدن
بستن
1. آوردن ( کسی یا چیزی )
2. به فروش رفتن
3. Fetch and carry
یعنی پادویی کردن
بررسی کردن
جستجو کردن
واکش شدن
اعزام
به جستجوی خبری رفتن
برای آوردن خبری رفتن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس