• : تعریف: the quality or state of being fertile. • متضاد: infertility, poverty, sterility
جمله های نمونه
1. the incredible fertility of this writer's mind
خلاقیت باور نکردنی فکر این نویسنده
2. fertilizers increase the fertility of the soil
کود باروری زمین را زیاد می کند.
3. The fertility of the soil has been greatly improved by the use of pesticides.
[ترجمه موسی] حاصلخیزی خاک با استفاده از سموم دفع آفات بسیار بهبود یافته است.
|
[ترجمه گوگل]حاصلخیزی خاک با استفاده از آفت کش ها بسیار بهبود یافته است [ترجمه ترگمان]حاصلخیزی خاک با استفاده از آفت کش ها به شدت بهبود یافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The fertility of women who smoke is half that of non-smoking women.
[ترجمه Kiana] باروری زنان سیگاری یک دوم زنان غیر سیگاری است
|
[ترجمه موسی] قدرت باروری زنان سیگاری نصفِ زنان غیرسیگاری است.
|
[ترجمه گوگل]باروری زنان سیگاری نصف زنان غیرسیگاری است [ترجمه ترگمان]باروری زنانی که سیگار می کشند نیمی از زنان غیر سیگاری هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The women were given fertility drugs to stimulate the ovaries.
[ترجمه گوگل]به زنان برای تحریک تخمدان ها داروهای باروری داده شد [ترجمه ترگمان]زنان از داروهای باروری استفاده می کردند تا تخمدان ها را تحریک کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She is taking drugs to increase her fertility.
[ترجمه موسی] او برای افزایش قدرت باروری خود دارو مصرف می کند.
|
[ترجمه گوگل]او برای افزایش قدرت باروری خود دارو مصرف می کند [ترجمه ترگمان]او دارو مصرف می کند تا باروری او را افزایش دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The villagers took fertility symbols into the fields to ensure a good harvest.
[ترجمه گوگل]روستاییان نمادهای باروری را به مزارع بردند تا از برداشت خوب اطمینان حاصل کنند [ترجمه ترگمان]روستائیان برای کسب اطمینان از برداشت خوب، نمادهای باروری را به مزارع برده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. But in most the pace of fertility decline has diminished since the early l980s.
[ترجمه گوگل]اما در بیشتر موارد، سرعت کاهش باروری از اوایل دهه 1980 کاهش یافته است [ترجمه ترگمان]اما در اغلب موارد کاهش باروری از اوایل l۹۸۰s کاهش یافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. In response to the marriage boom, fertility reached an all-time high at around 1800.
[ترجمه گوگل]در پاسخ به رونق ازدواج، باروری در حدود سال 1800 به بالاترین حد خود رسید [ترجمه ترگمان]در واکنش به رشد ازدواج، باروری در حدود ۱۸۰۰ میلادی به اوج خود رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Several factors have encouraged the fertility of women over age 30.
[ترجمه گوگل]عوامل متعددی باروری زنان بالای 30 سال را تشویق کرده است [ترجمه ترگمان]عوامل متعددی باعث تشویق باروری زنان در سن ۳۰ سال شده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Catholic areas generally retained higher fertility than Protestant ones.
[ترجمه گوگل]مناطق کاتولیک معمولاً باروری بالاتری نسبت به مناطق پروتستان داشتند [ترجمه ترگمان]به طور کلی، نواحی کاتولیک باروری بالاتری نسبت به آیین پروتستان داشتند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Two major problems dominate further enquiry into today's fertility patterns and trends in Britain and the whole industrial world.
[ترجمه گوگل]دو مشکل عمده بر تحقیقات بیشتر در مورد الگوهای باروری و روند امروزی در بریتانیا و کل جهان صنعتی غالب است [ترجمه ترگمان]دو مساله عمده بر تحقیق بیشتر در الگوهای باروری امروز و گرایش ها در بریتانیا و کل جهان صنعتی غالب است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The total fertility rate went up from 22 to 94 - an increase of 32 percent.
[ترجمه گوگل]نرخ باروری کل از 22 به 94 افزایش یافت - افزایش 32 درصدی [ترجمه ترگمان]میزان باروری کل از ۲۲ به ۹۴ افزایش یافت - افزایشی ۳۲ درصدی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Better contraception does not necessarily mean lower fertility, although it should mean less unwanted fertility.
[ترجمه گوگل]پیشگیری بهتر از بارداری لزوماً به معنای کاهش باروری نیست، اگرچه باید به معنای کاهش باروری ناخواسته باشد [ترجمه ترگمان]پیش گیری بهتر از بارداری لزوما به معنای باروری کم تر نیست، اگرچه باید به معنای باروری ناخواسته کم تر باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He was able to bring large sterile acreages back to fertility.
[ترجمه گوگل]او توانست زمین های استریل بزرگ را به باروری بازگرداند [ترجمه ترگمان]او می توانست acreages sterile را به باروری بازگرداند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
باروری (اسم)
fruition, productivity, fecundity, fertility
حاصلخیزی (اسم)
luxuriance, productivity, fecundity, fertility
تخصصی
[علوم دامی] باروری، توانای تولید مثل . [زمین شناسی] حاصلخیزی [بهداشت] باروری [خاک شناسی] حاصلخیزی [آب و خاک] حاصلخیزی
انگلیسی به انگلیسی
• fecundity, reproductivity, fruitfulness
پیشنهاد کاربران
۱. باروری ۲. حاصلخیزی ۳. خلاقیت مثال: improve the soil fertility by adding compost بهبود حاصلخیزی خاک با اضافه کردن کود
( of soil ) the capacity to supply nutrients in proper amounts for plant growth when other factors are favorable ( از خاک ) ظرفیت تامین مواد مغذی در مقادیر مناسب برای رشد گیاه در صورت مساعد بودن سایر عوامل
بارداری
fertility ( علوم سلامت ) واژه مصوب: باروری تعریف: 1. امکان تولیدمثل فرزند زنده 2. در جمعیت نگاری ( demography ) ، تولید واقعی فرزند زنده که در محاسبۀ آن مرده زایی و سقط در نظر گرفته نمی شود
✔️بارداری/حاملگی با استفاده از روش لقاح Jennie Mai Jenkins is pregnant with her first child following a 📍fertility📍 struggle Dailymail. com@
fertility ( noun ) = لقاح پذیری، باروری، حاصلخیزی، بارورسازی examples: 1 - Nowadays women can take drugs to increase their fertility. امروزه زنان می توانند برای افزایش باروری خود دارو مصرف کنند. ... [مشاهده متن کامل]
2 - Improve the soil fertility by adding compost. با افزودن کود، حاصلخیزی خاک را بهبود ببخشید.
برکت
تولید، خلاقیت
زاینده بودن یا حاصلخیزی چیزی مثل: We are doing our best to improve the . fertility of this land