felting


معنی: نمد مالی
معانی دیگر: نمدسازی، ماده ای که از آن نمد می سازند، پشم نمدی

جمله های نمونه

1. A burden of one's choice is not felt.
[ترجمه گوگل]بار انتخابی احساس نمی شود
[ترجمه ترگمان]بار انتخاب یک فرد احساس نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He best can pity who has felt the worse.
[ترجمه گوگل]او به بهترین وجه می تواند برای کسی که حالش بدتر شده ترحم کند
[ترجمه ترگمان]او بهترین کسی است که از این بدتر احساس می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sickness is felt, but health not at all.
[ترجمه گوگل]بیماری احساس می شود، اما سلامتی اصلا
[ترجمه ترگمان]بیماری همه گیر است، اما سلامت به هیچ وجه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He jests at scars that never felt a wound.
[ترجمه گوگل]او با زخم هایی که هرگز زخمی را احساس نکرده اند شوخی می کند
[ترجمه ترگمان]او به زخم هایی که هرگز احساس جراحت نکرده بود، شوخی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I felt fairly easy after taking the medicine.
[ترجمه گوگل]بعد از مصرف دارو احساس راحتی کردم
[ترجمه ترگمان]بعد از خوردن دارو خیلی احساس راحتی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The contempt he felt for his fellow students was obvious.
[ترجمه گوگل]اهانتی که او نسبت به دانش آموزانش احساس می کرد آشکار بود
[ترجمه ترگمان]تحقیری که نسبت به شاگردان خود احساس می کرد آشکار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She felt undressed without her hat.
[ترجمه گوگل]بدون کلاهش احساس می کرد که لباسش در نیامده است
[ترجمه ترگمان]بی آن که کلاهش را بردارد، احساس کرد لخت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He felt an aching feeling in his stomach.
[ترجمه گوگل]احساس درد در شکمش داشت
[ترجمه ترگمان]احساس دردناکی در معده اش احساس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I felt stiff after a long walk.
[ترجمه گوگل]بعد از یک پیاده روی طولانی احساس سفتی کردم
[ترجمه ترگمان]بعد از پیاده روی طولانی احساس خشکی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She felt her heart give a great throb.
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که قلبش تپش شدیدی دارد
[ترجمه ترگمان]احساس کرد که قلبش به تپش می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She felt a great sense of pride as she watched him accept the award.
[ترجمه گوگل]او با تماشای دریافت جایزه، احساس غرور زیادی کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی او را دید که جایزه را می پذیرد، احساس غرور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It was so cold that he felt frozen to the marrow.
[ترجمه گوگل]آنقدر سرد بود که احساس کرد تا مغزش یخ زده است
[ترجمه ترگمان]آنقدر سرد بود که به مغز استخوانش یخ زده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She felt nervous, increasingly lacking in confidence about herself.
[ترجمه گوگل]او احساس عصبی بودن می کرد و به طور فزاینده ای نسبت به خودش بی اعتماد بود
[ترجمه ترگمان]عصبی بود، به طور فزاینده ای به خود اعتماد نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I felt an uncontrollable urge to scream.
[ترجمه گوگل]میل غیرقابل کنترلی برای فریاد زدن احساس کردم
[ترجمه ترگمان]میل شدیدی به جیغ کشیدن داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. you smiled and talked to me of nothing and I felt that for this I had been waiting long.
[ترجمه گوگل]تو لبخند زدی و با من حرفی نزدی و من احساس کردم که مدتها منتظرش بودم
[ترجمه ترگمان]تو لبخند زدی و با من راجع به هیچ چیز صحبت نکردی و من احساس کردم که خیلی وقته که منتظرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نمد مالی (اسم)
felting

تخصصی

[نساجی] نمد - نمد مالی - نمدی کردن - شرایطی که الیاف پشمی بهم می چسبند و فلسهای الیاف در هم در گیر میشود

انگلیسی به انگلیسی

• felt fabric (type of nonwoven cloth); process of making felt

پیشنهاد کاربران

بپرس