1. Those who wished a favour of the emperor had to grovel on hands and knees before him.
[ترجمه زینب سرآمد] کسانیکه آرزوی لطفی از طرف امپراطور را داشتند می بیست در برابر او روی دستها و زانوهایتشان
|
[ترجمه گوگل]کسانی که خواهان لطف امپراتور بودند باید در برابر او دست و زانو می کردند [ترجمه ترگمان]کسانی که آرزو داشتند امپراتور به او خدمت کنند زانو می زدند و در مقابل او زانو می زدند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The majority of union members voted in favour of a strike.
[ترجمه گوگل]اکثریت اعضای اتحادیه به اعتصاب رای مثبت دادند [ترجمه ترگمان]اکثریت اعضای اتحادیه به نفع اعتصاب رای دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Do yourself a favour and wear a helmet on the bike.
[ترجمه م] به نفع خودت رفتار کن و هنگام سوار شدن روی موتور، کلاه ایمنی بگذار
|
[ترجمه گوگل]به خودتان لطفی کنید و روی دوچرخه کلاه ایمنی بپوشید [ترجمه ترگمان]به نفع خود عمل کنید و کلاه ایمنی بر روی موتور بگذارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The majority was / were in favour of banning smoking.
[ترجمه گوگل]اکثریت موافق ممنوعیت سیگار بودند [ترجمه ترگمان]اکثریت مردم به طرفداری از سیگار کشیدن مخالف بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I have a favour to ask of you.
[ترجمه گوگل]یک لطفی دارم که از شما بخواهم [ترجمه ترگمان] یه درخواستی ازت دارم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He surmised that the suggestion wouldn't find favour.
[ترجمه گوگل]او حدس زد که این پیشنهاد مورد پسند قرار نخواهد گرفت [ترجمه ترگمان]او حدس می زد که این پیشنهاد موافق نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He argued in favour of capital punishment.
[ترجمه گوگل]او به نفع مجازات اعدام استدلال کرد [ترجمه ترگمان]او به نفع مجازات اعدام بحث کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Ninety percent of the people surveyed were in favour.
[ترجمه گوگل]90 درصد از افراد مورد بررسی موافق بودند [ترجمه ترگمان]نود درصد افرادی که مورد نظرسنجی قرار گرفتند موافق بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Many support the former alternative, but personally I favour the latter .
[ترجمه گوگل]بسیاری از جایگزین اول حمایت می کنند، اما شخصاً طرفدار دومی هستم [ترجمه ترگمان]بسیاری از گزینه قبلی حمایت می کنند، اما شخصا از دومی طرفداری می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Could you do me a favour and pick up Sam from school today?
[ترجمه المیرا] میشه یه لطفی بهم بکنی و امروز سم رو از مدرسه سوار کنی؟
|
[ترجمه گوگل]آیا می توانی به من لطف کنی و امروز سام را از مدرسه ببری؟ [ترجمه ترگمان]میشه یه لطفی به من بکنی و امروز \"سم\" رو از مدرسه انتخاب کنی؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Would all those in favour please raise their hands?
[ترجمه گوگل]آیا همه کسانی که موافق هستند، لطفاً دست خود را بالا ببرند؟ [ترجمه ترگمان]این همه لطف، لطفا دستشان را بالا ببرید؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They voted in favour of the prohibition of smoking in public areas.
[ترجمه گوگل]آنها به ممنوعیت استعمال دخانیات در اماکن عمومی رای مثبت دادند [ترجمه ترگمان]آن ها به نفع ممنوعیت سیگار کشیدن در مناطق عمومی رای دادند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Will Charles renounce the throne in favour of his son?
[ترجمه گوگل]آیا چارلز به نفع پسرش از تاج و تخت چشم پوشی می کند؟ [ترجمه ترگمان]آیا چارلز از تاج و تخت به نفع پسرش سرپیچی کرده؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. These plans are unlikely to find favour unless the cost is reduced.
[ترجمه گوگل]بعید است که این طرح ها مورد پسند قرار گیرند مگر اینکه هزینه آن کاهش یابد [ترجمه ترگمان]بعید به نظر می رسد که این برنامه ها به نفع آن باشد مگر اینکه قیمت کاهش یابد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. She discriminated in favour of her daughter.
[ترجمه گوگل]او به نفع دخترش تبعیض قائل شد [ترجمه ترگمان]به نفع دخترش تبعیض قائل شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• kindness; approval; bias, prejudice; preferential treatment; small gift; ribbon, badge of loyalty (also favor) if you regard something or someone with favour, you like or support them. if you do someone a favour, you do something for them even though you do not have to. if you favour something, you prefer it to the other choices available. something that favours a person or event makes it easier for that person to be successful or for that event to happen. if you favour someone, you treat them better than you treat other people. if you favour someone with your attention or presence, you give it to them; a formal use. if you are in favour of something, you think that it is a good thing. if someone makes a judgement in your favour, they say that you are right about something or they give some advantage to you rather than to someone else. something that is in your favour gives you an advantage. if one thing is rejected in favour of another, the second thing is done or chosen instead of the first one. if something is in favour, people like or support it. if something is out of favour, people no longer like or support it.
پیشنهاد کاربران
ترجیح دادن
ترحم
kindness مهربانی ، لطف ، محبت /aid, help, assistance کمک ، یاری / Services خدمت/ support حمایت ( کردن ) . طرفداری ( کردن ) favoritism جانبداری . تبعیض گذاری /bias تبعیض ( قائل شدن ) . جانبداری ( کردن ) / benefit سود و نفع رساندن /prefer ترجیح دادن. پسندیدن /approve موافقت کردن. مساعد بودن ... [مشاهده متن کامل]
look like ( به کسی رفتن ) . شبیه ( کسی ) بودن , resemble شباهت داشتن. شبیه بودن , takes after ( به کسی ) رفتن
به نفع favour of a close observation به نفع مشاهده دقیق
( v ) ترجیح دادنِ ( they favour the agreement ) لطف کردن به / کمک کردن به ( they favour the development of small businesses ) تبعیض قایل شدن برای ( they favour men over weman ) ( n ) مساعدت و کمک حمایت و پذیرش تبعیض مقبولیت
کمک کردن
خواهش ?Can I ask you a favour میتونم یه خواهش ازتون بکنم؟
لطف پسندیدن ترجیح دادن تبعیض قایل شدن به نفع کسی بودن یا فایده رساندن به کسی رفتن
لُطفیدن.
لطف ؛ حمایت ؛ ترجیح دادن ؛ تبعیض قائل شدن # Could you do me a favour? # He spoke in favour of the proposal # I generally favour travelling by night # She always felt that her parents favoured her brother
اعطا شدن.
میسر ساختن، ممکن ساختن
جانبداری کردن
حمایت، مساعدت، همراهی، اقبال، موافقت
املای دیگر کلمه Favor
طرفداربودن، طرفداری کردن The study showed that 75% of people favoured the use of ID cards
- یاری رسانی - یاری رساندن
( بعنوان یک فعل ) ۱. ترجیح دادن ۲. به نفع کسی یا چیزی بودن۳. راه یا زمینه را برای چیزی فراهم یا هموار کردن ۴ محتمل بودن. ۵. ( در متون قدیمی ) به کسی شبیه بودن ( مثلا به یکی از اعضای خانواده رفتن ) .
e. g. They favour the self - regulation of the industry, and strict codes of conduct have already been issued by the Advertising Association