fashioned

/ˈfæʃn̩//ˈfæʃn̩/

روش، سبک، طرز، اسلوب، مد، ساختن، درست کردن، بشکل در آوردن

جمله های نمونه

1. he fashioned his statues out of the finest marbles
او تندیس های خود را از بهترین سنگ مرمر می ساخت.

2. music fashioned to our taste
موسیقی که مطابق سلیقه ی ما تدوین شده است

3. Warm hearted wishes for an old fashioned Christmas and a happy New Year filled with all your favorite things.
[ترجمه گوگل]آرزوهای صمیمانه برای کریسمس قدیمی و سال نو مبارک پر از همه چیزهای مورد علاقه شما
[ترجمه ترگمان]آرزوی قلبی شاد برای یک کریسمس قدیمی و سال نو و سال نو را با همه چیزهای مورد علاقه ت پر کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She fashioned a necklace from paper clips.
[ترجمه گوگل]او یک گردنبند از گیره های کاغذ درست کرد
[ترجمه ترگمان] اون یه گردن بند از گیره کاغذی درست کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Here is an old - fashioned pump for drawing water from a well.
[ترجمه گوگل]در اینجا یک پمپ قدیمی برای برداشت آب از چاه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اینجا یک پمپ قدیمی برای آب کشیدن آب از چاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Brilliant teamwork and old fashioned grit got the team a last minute point.
[ترجمه گوگل]کار تیمی درخشان و سخت کوشی قدیمی، امتیاز لحظه آخری را برای تیم به ارمغان آورد
[ترجمه ترگمان]یک کار تیمی عالی و grit قدیمی تیم را برای آخرین لحظه به دست اورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Stone Age settlers fashioned necklaces from sheep'steeth.
[ترجمه گوگل]ساکنان عصر حجر گردنبندهایی را از دم گوسفند می ساختند
[ترجمه ترگمان]مهاجران عصر سنگی را از گوسفند steeth ساخته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We are all unique human beings, fashioned by life experiences.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] ما همگی انسانهای منحصر به فردی هستیم، شکل داده شده بوسیله تجربیات زندگی
|
[ترجمه گوگل]همه ما انسان های منحصر به فردی هستیم که توسط تجربیات زندگی شکل گرفته ایم
[ترجمه ترگمان]ما همه انسان های منحصر به فرد هستیم که از طریق تجربیات زندگی ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He fashioned a box from a few old pieces of wood.
[ترجمه گوگل]او از چند تکه چوب قدیمی جعبه ای ساخت
[ترجمه ترگمان]یک جعبه را از چند تکه چوب قدیمی ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He fashioned the clay into a jar.
[ترجمه گوگل]او خاک رس را به یک کوزه تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]خاک رس را به درون ظرف ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The custom has been fashioned out for a long time.
[ترجمه گوگل]این رسم مدتهاست که مد شده است
[ترجمه ترگمان]این رسم خیلی وقته که از مد افتاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He fashioned a hat for himself from/out of newspaper.
[ترجمه گوگل]او از روزنامه/خارج از روزنامه برای خودش کلاه ساخت
[ترجمه ترگمان]یک کلاه را از روی کاغذ بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Music is fashioned to our taste.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] موزیک به ( شکل ) سلیقه ما درست شده است
|
[ترجمه گوگل]موسیقی به سلیقه ما ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]موسیقی به سلیقه ما مد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They fashioned him into a fine pianist.
[ترجمه علی ماشا اله زاده] آنها خودشان را به شکل یک پیانیست خوب در آوردند
|
[ترجمه گوگل]آنها او را به یک پیانیست خوب تبدیل کردند
[ترجمه ترگمان]او را به یک پیانیست خوبی معرفی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Old - fashioned gypsy caravans are painted wooden vehicles.
[ترجمه گوگل]کاروان های قدیمی کولی ها وسایل نقلیه چوبی رنگ آمیزی شده اند
[ترجمه ترگمان]واگن های Old قدیمی با ماشین های چوبی نقاشی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• shaped, formed; adjusted, fitted; created, made

پیشنهاد کاربران

سر لوحه قرار دادن
معنی مد فارسی رو میده مثلا
the restaurant is old fashioned
رستوران مد ( تم و دیزاین ) قدیمی داره

بپرس