1. a fallible rule
قاعده ای که ممکن است همیشه درست درنیاید
2. They are only human and all too fallible.
[ترجمه گوگل]آنها فقط انسان هستند و بیش از حد خطاپذیر هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط انسان هستند و خیلی هم اشتباه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. All men are fallible.
4. This method is more fallible than most because it depends on careful and accurate timing.
[ترجمه گوگل]این روش بیشتر از روش های دیگر خطاپذیر است زیرا به زمان بندی دقیق و دقیق بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]این روش بیش از بقیه جایزالخطا است، چون به زمان بندی دقیق و دقیق بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. We're fallible, so we make mistakes.
[ترجمه گوگل]ما خطاپذیر هستیم، بنابراین اشتباه می کنیم
[ترجمه ترگمان]اشتباه می کنیم، پس اشتباه می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It does not belong to a mere fallible human being to question the ways of divine providence.
[ترجمه گوگل]این به یک انسان خطاپذیر محض تعلق ندارد که راه های مشیت الهی را زیر سوال ببرد
[ترجمه ترگمان]این کار متعلق به انسان جایز نیست که راه ورسم آسمانی الهی را مورد سوال قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Or, like any fallible human sinner, was he desperately constructing an armour of simplicity about his devious shiftings?
[ترجمه گوگل]یا مانند هر انسان گناهکار خطاپذیر، آیا او ناامیدانه در حال ساختن زره ای از سادگی در مورد تغییرات فریبنده خود بود؟
[ترجمه ترگمان]یا، مانند هر گناهکار انسانی، با ناامیدی یک زره ساده در مورد دنیای جا و جا شدن او ساخته بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. All human beings are fallible.
9. Memory is selective and fallible.
[ترجمه گوگل]حافظه انتخابی و خطاپذیر است
[ترجمه ترگمان]حافظه انتخابی و جایزالخطا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. There is the fallible narrator, escaping his past, indulging his dandified sensibilities, inevitably sucked into danger beyond his understanding.
[ترجمه گوگل]در آنجا راوی خطاپذیر وجود دارد که از گذشته خود می گریزد، احساسات پرخاشگر خود را اغراق می کند و به ناچار در معرض خطری فراتر از درک خود قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]این narrator fallible هم هست که از گذشته اش فرار می کند، indulging را احساس می کند، و به طور اجتناب ناپذیری از فهم و درک او به خطر افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. But his alternative, more flexible approach had proved fallible also.
[ترجمه گوگل]اما رویکرد جایگزین و انعطافپذیرتر او نیز خطاپذیر بود
[ترجمه ترگمان]اما روش جایگزین او، که روش انعطاف پذیری تری بود، هم جایزالخطا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. We are fallible beings.
13. A fallible observation statement might be rejected and the fallible theory with which it clashes retained.
[ترجمه گوگل]ممکن است یک گزاره مشاهده خطاپذیر رد شود و نظریه خطاپذیری که با آن در تضاد است حفظ شود
[ترجمه ترگمان]یک بیانیه مشاهده جایزالخطا ممکن است رد شود و نظریه جایزالخطا که با آن برخورد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Human reason is a fallible guide.
[ترجمه گوگل]عقل انسان راهنمای خطاپذیر است
[ترجمه ترگمان]دلیل انسانی یک راهنمای جایزالخطا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Everyone is fallible to some degree.