• (1)تعریف: an unobstructed, navigable passage or area on land or sea.
• (2)تعریف: the stretch of mowed grass between the tee and the green on each hole of a golf course.
جمله های نمونه
1. Slater drove the ball down the fairway.
[ترجمه Farhood] اسلاتر چنان محکم به توپ ( گلف ) ضربه زد که تا انتهای/اون طرف/ته زمین بازی ( گلف ) رفت/پرت شد
|
[ترجمه گوگل]اسلیتر توپ را به سمت پایین پرتاب کرد [ترجمه ترگمان]اسلاتر در fairway توپ را به سمت پایین پرت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. He completely missed the fairway from his tee shot, and his ball ended up in the bushes.
[ترجمه گوگل]او به طور کامل از ضربه سه راهی خود مسیر را از دست داد و توپش در بوته ها به پایان رسید [ترجمه ترگمان]او به طور کامل از ضربه tee خود زده و توپ خود را در بوته ها به پایان رساند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Parts of the fairway had reverted to sand dune.
[ترجمه گوگل]بخشهایی از جاده به تپههای شنی تبدیل شده بود [ترجمه ترگمان]بخش هایی از fairway به تپه شنی تبدیل شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We were only about a yard from the fairway, but we had trouble finding the ball.
[ترجمه گوگل]ما فقط یک یاردی با راه آهن فاصله داشتیم، اما برای یافتن توپ مشکل داشتیم [ترجمه ترگمان]ما فقط در حدود یک حیاط دور از the قرار داشتیم، اما ما برای پیدا کردن توپ به دردسر افتادیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He knocked it on to the fairway, hit his third shot on to the green and then two-putted for par.
[ترجمه گوگل]او آن را به فری وی زد، سومین شوت خود را به سمت محوطه سبز زد و سپس دو گل زد [ترجمه ترگمان]او به fairway ضربه زد و ضربه سوم خود را بر روی چمن سبز و سپس دو ضربه برای par تخمین زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The fairway, with the cliff edge guarding the right-hand side, forms a bowl to collect the shot.
[ترجمه گوگل]فری، با لبه صخره که از سمت راست محافظت می کند، کاسه ای را برای جمع آوری عکس تشکیل می دهد [ترجمه ترگمان]fairway، با لبه صخره که از سمت راست محافظت می کند، یک کاسه برای گرفتن عکس تشکیل می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Here the wide fairway beckons you seductively towards a second shot which will test your nerve.
[ترجمه گوگل]در اینجا مسیر عریض شما را به طرز اغواگرانه ای به سمت یک عکس دوم سوق می دهد که اعصاب شما را آزمایش می کند [ترجمه ترگمان]در اینجا fairway گسترده به طرز فریبنده ای به سمت یک تیر دوم که عصب شما را امتحان می کند، اشاره می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. After hitting it in a fairway bunker, he pounded another 9-iron to 25 feet and 2-putted for par.
[ترجمه گوگل]پس از برخورد با آن در یک سنگر، او 9 آهن دیگر را به ارتفاع 25 فوتی کوبید و 2 تا برای همتراز قرار داد [ترجمه ترگمان]پس از ضربه زدن به آن در پناه گاه fairway، او ۹ - ۹ متر دیگر را شکست داد و ۲ - putted برای par تخمین زده شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. And he kept it on the fairway all day.
[ترجمه گوگل]و تمام روز آن را در خیابان نگه داشت [ترجمه ترگمان]و آن را تمام روز در fairway نگه داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The ball glanced on a bounce off the foot of a spectator and back down toward the fairway.
[ترجمه گوگل]توپ نگاهی به یک پرتاب از پای یک تماشاگر انداخت و به سمت خیابان باز شد [ترجمه ترگمان]توپ به یک بازتاب از پای یک تماشاگر نگاه کرد و به طرف fairway رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He hit his drive a good 340 yards to find the fairway, invisible from the tee.
[ترجمه گوگل]او 340 یاردی درایو خود را زد تا مسیری را پیدا کند که از سه راهی نامرئی است [ترجمه ترگمان]او به سرعت به راه افتاد و به راه افتاد تا the را پیدا کند که از the نامرئی شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. There was a nasty moment before the ball flew over the three bunkers that block the fairway.
[ترجمه گوگل]لحظه ای ناخوشایند قبل از پرواز توپ بر فراز سه پناهگاهی بود که راه را مسدود کرده بودند [ترجمه ترگمان]قبل از اینکه توپ بر روی سه پناه گاه چوبی که fairway را مسدود کرده بودند، پرواز کند، لحظه بدی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The 3-wood is used for driving and the 5-wood for fairway shots.
[ترجمه گوگل]چوب 3 برای رانندگی و 5 چوب برای عکس های فیروی استفاده می شود [ترجمه ترگمان]این چوب ۳ - چوب برای رانندگی و ۵ - چوب برای توپ fairway به کار می رود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. On the right the fence marking the boundary with Prince's elbows in quite close to the fairway.
[ترجمه گوگل]در سمت راست، حصاری که مرز را با آرنجهای پرینس مشخص میکند، کاملاً نزدیک به فرودگاه است [ترجمه ترگمان]در سمت راست حصار، مرز با آرنج شاهزاده در نزدیکی fairway قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
تخصصی
[زمین شناسی] راه آبی الف) کانال اصلی کشتیرانی در یک رود یا خلیج کوچک که از درون آن کشتی ها یک لنگرگاه را ترک کرده یا به آن وارد می شوند. بخشی از یک آبراه که باز نگه داشته شده و برای کشتیرانی مسدود نشده است. ب) میان راه.
انگلیسی به انگلیسی
• open passage; area between the tee and the putting green (golf); section of a waterway that is deep enough to allow ships to pass (nautical) the fairway on a golf course is the long strip of short grass between every tee and green.
پیشنهاد کاربران
منطقه چمن کوتاه گلف
fairway ( حملونقل دریایی ) واژه مصوب: روگاه تعریف: بخشی از آب های ناوش پذیر در رودخانه ها و بین بنادر و ورودی بنادر که علامت گذاری شده است
قسمت چمن کاملا “کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
سوراخ بازی گلف
Fairway may refer to: Fairway ( golf ) , part of a golf course Fairway ( horse ) , a Thoroughbred racehorse Fairway, Gauteng, South Africa Fairway, Kansas, United States Fairway, Lexington, neighborhood in Lexington, Kentucky, United States ... [مشاهده متن کامل]
Fairway Market, an American grocery chain based mostly in New York City Fairway Markets, a grocery chain on Vancouver Island in British Columbia, Canada Fairway, a name of the Austin FX4 taxicab.