factual

/ˈfækt͡ʃuːəl//ˈfækt͡ʃʊəl/

معنی: واقعی، عملی، وابسته بواقع امر، حقیقت امری
معانی دیگر: وابسته به یا دارای واقعیات، راستین بنیاد، راستینی، حقیقی، (برپایه ی اطلاعات و داده ها) داده ای، دادگانی، بودشی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: factually (adv.), factuality (n.), factualness (n.)
(1) تعریف: of or relating to fact.
متضاد: fictitious
مشابه: actual, faithful, literal, objective, real, tangible, true, truthful

(2) تعریف: containing or based upon facts.
مترادف: true, veracious
متضاد: fictitious, illusory
مشابه: accurate, actual, concrete, faithful, literal, real, veritable

- a factual article
[ترجمه علی جادری] یک مقاله مستند
|
[ترجمه گوگل] یک مقاله واقعی
[ترجمه ترگمان] یک مقاله واقعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a factual statement
گزارش واقعی

2. the factual aspects of this case
جنبه های واقعی این قضیه

3. The editorial contained several factual errors.
[ترجمه گوگل]سرمقاله حاوی چندین اشتباه واقعی بود
[ترجمه ترگمان]این سرمقاله حاوی چندین خطای واقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You'd better give us as much factual evidence as possible.
[ترجمه گوگل]بهتر است تا آنجا که ممکن است شواهد واقعی به ما ارائه دهید
[ترجمه ترگمان]بهتره یه مدرک واقعی رو به ما تحویل بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She gave him a factual account of the chronology of her brief liaison.
[ترجمه گوگل]او گزارشی واقعی از گاهشماری رابطه کوتاه خود به او داد
[ترجمه ترگمان]او شرحی مختصر از تاریخچه روابط brief خود به او داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Try to keep your account of events as factual as possible.
[ترجمه گوگل]سعی کنید تا حد امکان گزارش رویدادها را واقعی نگه دارید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید حساب خود از رویدادها را تا جای ممکن ثابت نگاه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Try to keep your account as factual as possible.
[ترجمه گوگل]سعی کنید حساب خود را تا حد امکان واقعی نگه دارید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید تا حد ممکن حساب خود را ثابت نگاه دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Libraries are stores of factual information.
[ترجمه مجتبی مختاری] کتابخانه ها مخازن اطلاعات حقیقی هستند
|
[ترجمه گوگل]کتابخانه ها انبار اطلاعات واقعی هستند
[ترجمه ترگمان]کتابخانه ها ذخیره اطلاعات واقعی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The essay contains a number of factual errors.
[ترجمه گوگل]این مقاله حاوی تعدادی خطای واقعی است
[ترجمه ترگمان]این مقاله حاوی تعدادی از خطاهای واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He made a few factual errors in his remarks on Rembrandt.
[ترجمه گوگل]او در اظهارات خود درباره رامبراند چند اشتباه واقعی داشت
[ترجمه ترگمان]او در اظهارات خود درباره رامبراند، اشتباه ات واقعی اندکی مرتکب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I found several factual errors in the report.
[ترجمه گوگل]من چندین اشتباه واقعی در گزارش پیدا کردم
[ترجمه ترگمان]من چندین خطای واقعی در این گزارش پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Any comparison that is not strictly factual runs the risk of being interpreted as subjective.
[ترجمه گوگل]هر مقایسه ای که کاملاً واقعی نباشد این خطر را دارد که به عنوان ذهنی تفسیر شود
[ترجمه ترگمان]هر مقایسه ای که به شدت واقعی نیست ریسک تفسیر به عنوان ذهنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The report contained a number of factual errors .
[ترجمه گوگل]این گزارش حاوی تعدادی خطای واقعی بود
[ترجمه ترگمان]این گزارش حاوی تعدادی از خطاهای واقعی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is a factual account of the war.
[ترجمه گوگل]این یک روایت واقعی از جنگ است
[ترجمه ترگمان]این یک حساب واقعی از جنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واقعی (صفت)
very, right, true, genuine, essential, actual, real, factual, concrete, virtual, veracious, down-to-earth, sterling, literal, lifelike, true-life, unfeigned, veritable

عملی (صفت)
artificial, real, factual, applicatory, applicative, practical, feasible, pragmatic, applied, practicable

وابسته بواقع امر (صفت)
factual

حقیقت امری (صفت)
factual

تخصصی

[سینما] فیلم واقعی

انگلیسی به انگلیسی

• real, actual, based on facts
something that is factual contains or refers to facts rather than theories or opinions.

پیشنهاد کاربران

Factual Knowledge: دانش حقایق / دانش واقعیت ها
fact: گزاره، حقیقت
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: حقیقی

⚫ نگارش به خط لاتین: hağiği

⚫ آمیخته از: حقیقت ( fact ) و �‍ی� ( ual )

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیبسلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

●factual : حقیقی ( اما نه صرفا واقعی )
actual=real : یعنی واقعی
در واقع، حقیقی چیزی هست که استنباط میشه و درست هم هست، اما واقعی یعنی به وقوع پیوسته و در عمل وجود داره.
حقیقت مند factual
واقعیت مند actual
مهمه تفاوتش با actual. فکچوال ظاهر ماجراست. مثلا چنگیز با کشتن کودک و جوان و پیر ایران رو فتح کرد. یعنی کشتن کودک رو مثل جوان یکسان گزارش کنی. هر چه ظاهر ماجراست میشه یه گزارش فکچوال. اما اگه برای کودک پیازداغش رو زیاد کنی تابی رحمی چنگیز منعکس بشه میشه گزارش اکچوال
موردی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : fact
✅️ صفت ( adjective ) : factual
✅️ قید ( adverb ) : factually
برپایه وقایع، براساس داده های واقعی/رخ داده
داده ای/ داده محور/رخدادنگار/گزاره ای
مستند
مدرک محور
دانشورانه - پشتیبانی دانشوارانه - گواه دانشوارانه
گزاره ای
Real
حقیقی
واقعی
بر اساس واقعیات /حقیقت

حقیقی، بر اساس حقیقت
موجود، حی و حاضر
- حقیقی
مبتنی بر واقعیات، واقعیت بنیاد یا واقعیت بنیان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس