fabricate

/ˈfæbrəˌkeɪt//ˈfæbrɪkeɪt/

معنی: ساختن، از خود در آوردن، تقلید و جعل کردن، بافتن و از کار در آوردن
معانی دیگر: بنا کردن، (در کارخانه یا کارگاه و غیره) تولید کردن، فروردن، فرآوردن، همگذاشت کردن، (دروغ) بهم بافتن، (داستان و غیره) سرهم کردن، دروغ بافتن، جعل کردن، بافتن و از کار در اوردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: fabricates, fabricating, fabricated
(1) تعریف: to construct or create.
مترادف: construct, create, fashion
مشابه: build, craft, make, manufacture, produce

- The knives are fabricated out of stainless steel.
[ترجمه گوگل] چاقوها از فولاد ضد زنگ ساخته شده اند
[ترجمه ترگمان] چاقوها از فولاد ضد زنگ ساخته شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to put together by assembling.
مترادف: assemble, build
مشابه: construct, craft, erect, make, manufacture, produce

- The entire home is fabricated in the factory.
[ترجمه گوگل] کل خانه در کارخانه ساخته شده است
[ترجمه ترگمان] کل خانه در کارخانه ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to invent with the intention of deceiving; make up.
مترادف: concoct, invent
مشابه: contrive, cook up, fable, fake, falsify, manufacture, sham, trump up

- The story had been fabricated just for the publicity.
[ترجمه گوگل] این داستان فقط برای تبلیغات ساخته شده بود
[ترجمه ترگمان] این داستان فقط برای تبلیغات ساختگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He fabricated an elaborate excuse for turning his project in late.
[ترجمه گوگل] او بهانه‌ای مفصل ساخت تا پروژه‌اش را دیر به‌تدریج تغییر دهد
[ترجمه ترگمان] او یک بهانه استادانه برای تبدیل این پروژه به اواخر سال ارائه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to fabricate a bridge of steel beams
ساختن پل با تیرهای پولادی

2. in this factory they fabricate surgical instruments
در این کارخانه ابزار جراحی می سازند.

3. They plan to fabricate a cinema next year.
[ترجمه گوگل]آنها قصد دارند سال آینده سینما بسازند
[ترجمه ترگمان]آن ها قصد دارند سال آینده یک سینما را بسازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The discs are expensive to fabricate.
[ترجمه گوگل]ساخت دیسک ها گران است
[ترجمه ترگمان]این دیسک ها برای تولید گران قیمت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At their small workshop, they fabricate parts for jet engines.
[ترجمه گوگل]آنها در کارگاه کوچک خود قطعاتی برای موتورهای جت می سازند
[ترجمه ترگمان]در کارگاه کوچک خود قطعات برای موتورهای جت ساخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Now she could fabricate for herself rich and happy memories.
[ترجمه گوگل]حالا او می توانست برای خودش خاطرات غنی و شاد بسازد
[ترجمه ترگمان]حالا می توانست خودش را برای خودش غنی و خاطرات خوش نشان دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In order to fabricate rubber packing oil satisfied with some standards, extract oil, a byproduct during solvent refining of lubricating oil, was refined using N-methyl-2-pyrrolidone(NMP).
[ترجمه گوگل]به منظور ساخت روغن بسته بندی لاستیکی مطابق با برخی استانداردها، روغن عصاره، یک محصول جانبی در طی تصفیه حلال روغن روان کننده، با استفاده از N-methyl-2-pyrrolidone (NMP) تصفیه شد
[ترجمه ترگمان]به منظور تولید روغن بسته بندی لاستیک از برخی استانداردها، استخراج نفت، یک محصول فرعی در طول تصفیه حلال روغن صنعتی، با استفاده از N - متیل - ۲ - متیل pyrrolidone (NMP)تصفیه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In this project, students will fabricate composite materials using different high performance fibres and lay-up designs.
[ترجمه گوگل]در این پروژه، دانش‌آموزان مواد کامپوزیتی را با استفاده از الیاف با کارایی بالا و طرح‌های لایه‌آپ می‌سازند
[ترجمه ترگمان]در این پروژه، دانش آموزان مواد مرکب با استفاده از الیاف دارای عملکرد بالا و طراحی های ایجاد شده تولید خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective To fabricate submucosal tissue substitute in vitro.
[ترجمه گوگل]هدف: ساخت جایگزین بافت زیر مخاطی در شرایط آزمایشگاهی
[ترجمه ترگمان]هدف ایجاد جایگزینی بافت submucosal در آزمایشگاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. To design, fabricate and repair test fixture.
[ترجمه گوگل]برای طراحی، ساخت و تعمیر دستگاه تست
[ترجمه ترگمان]طراحی، ساخت و تعمیر و تعمیر و تعمیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conclusion It is feasible to fabricate injectable EHT in vitro.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری ساخت EHT تزریقی در شرایط آزمایشگاهی امکان پذیر است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری امکان تولید سلول های تزریقی در آزمایشگاه امکان پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Describe the materials and processes used to fabricate this design.
[ترجمه گوگل]مواد و فرآیندهای مورد استفاده برای ساخت این طرح را شرح دهید
[ترجمه ترگمان]مواد و فرآیندهای مورد استفاده برای ساخت این طراحی را توصیف کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We fabricate slightly deformed fused-silica microspheres in which whispering gallery modes possess remarkably directional escape emission from the microsphere boundary.
[ترجمه گوگل]ما میکروکره‌های سیلیس ذوب شده کمی تغییر شکل یافته‌ای می‌سازیم که در آن حالت‌های گالری زمزمه دار دارای گسیل فرار جهت قابل توجهی از مرز میکروسفر هستند
[ترجمه ترگمان]ما slightly fused که در آن حالت های گالری به شکل قابل توجهی تغییر شکل می دهند را تولید می کنیم که به طور قابل توجهی انتشار امواج گریز از مرز microsphere را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A new technique to fabricate silicon condenser microphone is presented.
[ترجمه گوگل]یک تکنیک جدید برای ساخت میکروفون خازنی سیلیکونی ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]یک روش جدید برای ساخت میکروفون کندانسور سیلیکون ارائه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ساختن (فعل)
make, craft, establish, forge, fake, form, found, produce, create, construct, prepare, model, build, manufacture, fashion, invent, compose, falsify, fabricate

از خود در آوردن (فعل)
invent, dream up, excogitate, fabricate

تقلید و جعل کردن (فعل)
fabricate

بافتن و از کار در آوردن (فعل)
fabricate

تخصصی

[برق و الکترونیک] ساختن، تولید و ایجاد
[ریاضیات] ساختن

انگلیسی به انگلیسی

• make up, concoct; invent; fake, falsify; make, build, construct
if you fabricate information, you invent it in order to deceive people; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To create or make up something, often untruthfully; construct 🛠️❌️
🔍 مترادف: Falsify
✅ مثال: He fabricated a convincing story to cover up his absence from work, but the truth eventually surfaced.
fabricate ( v ) ( f�brɪˌkeɪt ) =to make or produce goods, etc. , e. g. The company fabricates and sells steel. =to invent false information, e. g. The evidence was totally fabricated. fabrication ( n )
fabricate
fabricate ( verb ) = ساختن، سر هم کردن، به هم بافتن ، از خود در آوردن، جعل کردن، ساختگی بودن، دروغ بافی کردن
Definition = برای سر هم کردن یا اسمبل کردن با استفاده از قطعات یا مواد/خلق چیزی با مهارت یا نبوغ/برای جعل یا ساختن چیزی که خلاف واقع یا نادرست است/برای توصیف یا بیان بیش از حد اغراق آمیز/برای ساختن نمایش یا تظاهر دروغین/خصوصاً با جعل دروغ ، چیزی واقعی را مثل اینکه داستانی باشد ، بازگو کنید/برای تولید یک محصول ، به ویژه در یک فرآیند صنعتی/
...
[مشاهده متن کامل]

مترادف با کلمه : invent
examples :
1 - He claims that the police fabricated evidence against him.
او ادعا می کند که پلیس شواهدی علیه او جعل کرده است.
2 - He was late, so he fabricated an excuse to avoid trouble.
او دیر رسید ، بنابراین بهانه ای سر هم کرد تا از دردسر دوری کند.
3 - The company fabricates and sells steel.
این شرکت ساخت و فروش فولاد را انجام می دهد.
4 - An electronic circuit is fabricated on a silicon wafer.
یک مدار الکترونیکی روی پولک سیلیکونی ( تراشه های کامپیوتری ) ساخته می شود.
5 - She fabricated charges that her boss was stealing money.
او اتهاماتی را سر هم کرد که رئیسش پول دزدی می کرد.
6 - Techniques for fabricating microchips on circuits are advancing all the time.
تکنیک های ساخت ریز تراشه ها روی مدارها همیشه پیشرفته می شوند.
7 - The company's main business is fabricating metal parts for the aerospace industry.
تجارت اصلی این شرکت ساخت قطعات فلزی برای صنعت هوافضا است.
8 - It turned out that all the qualifications in his application had been fabricated.
معلوم شد که کلیه مدارک موجود در پرونده وی جعل شده است.

To make
To create
To manufacture
To produce
To construct
To build
To assemble
To put together
To cobble together
To form
To fashion

داستان ساختگی برای گول زدن مردم

تقلید کردن
تولید کردن، ساختن make something up
درست کردنه
ساختگی
داستان بافتن، داستان سر هم کردن

بپرس