fulminate

/ˈfʊlməˌnet//ˈfʌlmɪneɪt/

معنی: اعتراض کردن، منفجر شدن، غریدن، محترق شدن، رعد و برق زدن، با تهدید سخن گفتن، داد و بیداد راه انداختن
معانی دیگر: (فحش یا فرمان و غیره را) با فریاد اعلام کردن، جار زدن، بر خروشیدن، مورد عتاب و خطاب قرار دادن، (قدیمی) رعد و برق کردن، آذرخشیدن، صاعقه دار بودن، (با شدت و به طور ناگهانی) منفجر شدن یا کردن، ترکیدن، ترکاندن، پکیدن، اعترا­کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: fulminates, fulminating, fulminated
(1) تعریف: to vehemently denounce or criticize (often fol. by against).
مشابه: objurgate

- The speech fulminated against corruption.
[ترجمه گوگل] این سخنرانی علیه فساد خشمگین شد
[ترجمه ترگمان] این سخنرانی به فساد خاتمه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to explode violently.
مشابه: burst
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to utter (a denunciation, criticism, or the like) with great vehemence.
مشابه: hurl
اسم ( noun )
مشتقات: fulminatory (adj.), fulminator (n.)
• : تعریف: one of several unstable explosive compounds, esp. the mercury salt of fulminic acid, used as a detonating powder.
مشابه: explosive

جمله های نمونه

1. He paced up and down, fulminating against Thomas.
[ترجمه گوگل]او به سرعت بالا و پایین می رفت و در برابر توماس شدید بود
[ترجمه ترگمان]شروع به قدم زدن کرد و سر تا ماس داد زد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Ironically, even as the government was fulminating against American policy, American jeans and videocassettes were the hottest items in the stalls of the market, where the incongruity can be seen as an example of human inconsistency.
[ترجمه گوگل]از قضا، حتی در زمانی که دولت علیه سیاست‌های آمریکا خشمگین می‌شد، شلوار جین و کاست‌های ویدئویی آمریکایی داغ‌ترین اقلام در غرفه‌های بازار بودند، جایی که ناهماهنگی را می‌توان نمونه‌ای از ناسازگاری انسانی دانست
[ترجمه ترگمان]از قضا، حتی با اینکه دولت مخالف سیاست آمریکا بود، شلوار جین آمریکایی و نوار ویدیویی داغ ترین اقلام در غرفه های بازار بودند که این ناهماهنگی را می توان به عنوان نمونه ای از ناهماهنگی انسان تلقی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was always fulminating against interference from the government.
[ترجمه گوگل]او همیشه از دخالت های دولت انتقاد می کرد
[ترجمه ترگمان]او همیشه مخالف دخالت دولت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They all fulminated against the new curriculum.
[ترجمه گوگل]همه آنها مخالف برنامه درسی جدید بودند
[ترجمه ترگمان]همه آن ها مخالف برنامه تحصیلی جدید بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The churches and newspapers fulminated against the crime wave.
[ترجمه گوگل]کلیساها و روزنامه ها در برابر موج جنایت به شدت خشمگین شدند
[ترجمه ترگمان]کلیساها و روزنامه ها علیه موج جنایت کار می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mick was fulminating against the unfairness of it all.
[ترجمه گوگل]میک از ناعادلانه بودن همه اینها خشمگین بود
[ترجمه ترگمان]میک هم در مقابل این بی عدالتی داد و بیداد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many people are fulminating against the cruelty of blood sports.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم در برابر ظلم ورزش های خونی خشمگین هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم مخالف ظلم و ستم ورزش های خونین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I had to listen to Michael fulminating against the government.
[ترجمه گوگل]من باید به صدای مایکل که علیه دولت خشمگین می شد گوش می دادم
[ترجمه ترگمان]مجبور شدم به حرفای \"مایکل\" علیه دولت گزارش بدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The newspapers fulminate against the crime.
[ترجمه گوگل]روزنامه ها در برابر جنایت شدید می شوند
[ترجمه ترگمان]فولمینات جیوه روی جنایت کار می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. An explosive salt of fulminic acid fulminate of mercury.
[ترجمه گوگل]نمک انفجاری فولمینیک اسید فولمینات جیوه
[ترجمه ترگمان]یه مقدار مسکن قوی از فولمینات جیوه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mercury fulminate is easy to produce, has been known since earliest times and is still widely used.
[ترجمه گوگل]فولمینات جیوه به راحتی تولید می شود، از زمان های قدیم شناخته شده است و هنوز هم به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]تولید عطارد به راحتی تولید می شود، از اولین بار شناخته شده است و هنوز به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After moment, see fulminate only, rumble a big thunder, break off that nun at once.
[ترجمه گوگل]بعد از لحظه، فقط برق آسا را ​​ببین، رعد و برق بزرگی را غرش کن، آن راهبه را فوراً بشکن
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، فولمینات جیوه فقط یه بار رعد و برق می بینه و یه بار از اون راهبه جدا می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective Study why acute and lethal myocarditis fulminate in Keshan disease area in Yunnan.
[ترجمه گوگل]مطالعه هدفی چرا میوکاردیت حاد و کشنده در ناحیه بیماری کشان در یوننان شعله ور می شود
[ترجمه ترگمان]هدف این تحقیق این است که myocarditis fulminate حاد و کشنده در منطقه بیماری Keshan در Yunnan
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. An explosive salt of fulminic acid, especially fulminate of mercury.
[ترجمه گوگل]نمک انفجاری فولمینیک اسید، به ویژه فولمینات جیوه
[ترجمه ترگمان]نمک دی گه ای به خصوص fulminate اسید، به خصوص fulminate جیوه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعتراض کردن (فعل)
object, protest, animadvert, squawk, fuss, except, obtest, fulminate, impugn

منفجر شدن (فعل)
explode, puff, blow out, detonate, erupt, fulminate

غریدن (فعل)
roar, boom, fulminate, thunder, rave, peal, rumble

محترق شدن (فعل)
burn, explode, fulminate

رعد و برق زدن (فعل)
fulminate

با تهدید سخن گفتن (فعل)
fulminate

داد و بیداد راه انداختن (فعل)
fulminate

تخصصی

[شیمی] فولمینات (ملح اسید فولمینیک که حاوى بنیان منفی CNO است )

انگلیسی به انگلیسی

• explode with a loud noise; severely denounce, strongly attack; speak harshly
(chemistry) ester or salt of fulminic acid, explosive salt
if you fulminate against someone or something, you criticize them angrily; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : fulminate
✅️ اسم ( noun ) : fulmination
✅️ صفت ( adjective ) : fulminating
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس