frog

/ˈfrɑːɡ//frɒɡ/

معنی: قلاب، قورباغه، وزغ، غوک، خرک ویلن
معانی دیگر: (برجستگی شاخی و مثلث شکل در نیمه ی خلفی زیر سم اسب) میان سم، (حلقه یا قلاب روی کمر بند که شمشیر یا سر نیزه را از آن می آویزند) شمشیر آویز، سرنیزه آویز، (حلقه ی قیطانی که دکمه ی لباس در آن جا می افتد) مادگی قیطانی، (زبانه ای که روی ریل راه آهن کار می گذارند تا در دو راهی ها از خارج شدن چرخ ها از ریل جلوگیری کند) زبانه ی ریل، چرخ نگهدار، (ویولون) چوب آرشه، (خودمانی - تحقیر آمیز) مرد فرانسوی، وزه، قورباغه گرفتن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: any of several amphibians without tails but with long hind legs adapted for jumping, esp. those with a smooth, moist skin and webbed feet, that live in marshy or watery habitats.

(2) تعریف: a hoarse human sound caused by phlegm on the vocal cords.

- He spoke with a frog in his throat.
[ترجمه .] او با گرفتگی صدا صحبت می کرد
|
[ترجمه گوگل] با قورباغه ای در گلویش صحبت کرد
[ترجمه ترگمان] با یک قورباغه در گلویش حرف می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a heavy base with holes or spikes, used in a vase to provide support for flower stems.

(4) تعریف: (offensive slang) a French person.
اسم ( noun )
• : تعریف: a decorative fastener, as on a coat or jacket, with a button or knot on one side of the opening and a loop on the other side, usu. made of braid or cord.

جمله های نمونه

1. frog in the throat
گرفتن صدا به خاطر التهاب حنجره،گیر کردگی گلو

2. a frog was croaking in the distance
قورباغه ای از دور غوغور می کرد.

3. the frog bobbed on the grass
قورباغه روی چمن ورجه وورجه می کرد.

4. the frog kept springing
قورباغه ورجه وورجه می کرد.

5. the dissection of a frog
کالبد شکافی قورباغه

6. The frog in well knows nothing of the great ocean.
[ترجمه گوگل]قورباغه به خوبی از اقیانوس بزرگ چیزی نمی داند
[ترجمه ترگمان]قورباغه در چاه هیچ چیز از اقیانوس بزرگ نمی داند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In biology class we had to dissect a frog.
[ترجمه گوگل]در کلاس زیست شناسی باید قورباغه را تشریح می کردیم
[ترجمه ترگمان]در کلاس زیست شناسی باید یک قورباغه را تشریح کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The frog plopped into the pond.
[ترجمه گوگل]قورباغه داخل برکه افتاد
[ترجمه ترگمان] قورباغه به سمت دریاچه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The magician metamorphosed the frog into a prince.
[ترجمه گوگل]جادوگر قورباغه را به یک شاهزاده مسخ کرد
[ترجمه ترگمان]جادوگر، قورباغه را به صورت یک پرنس تبدیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He poked at the frog with a stick.
[ترجمه گوگل]با چوب به قورباغه زد
[ترجمه ترگمان]با عصا به قورباغه ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A tadpole transforms into a frog.
[ترجمه گوگل]قورباغه تبدیل به قورباغه می شود
[ترجمه ترگمان]A به یک قورباغه تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We dissected a frog in biology class.
[ترجمه گوگل]ما یک قورباغه را در کلاس زیست شناسی تشریح کردیم
[ترجمه ترگمان]ما یک قورباغه در کلاس زیست شناسی پیدا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A tadpole is transformed into a frog.
[ترجمه گوگل]قورباغه به قورباغه تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]A به یک قورباغه تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A frog leaped out.
[ترجمه گوگل]قورباغه ای بیرون پرید
[ترجمه ترگمان]یک قورباغه از اتاق بیرون پرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The frog darted out its tongue to catch a mosquito.
[ترجمه گوگل]قورباغه زبانش را بیرون کشید تا پشه ای را بگیرد
[ترجمه ترگمان]قورباغه زبان خود را بیرون آورد تا یک پشه را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The frog plopped back into the pond.
[ترجمه گوگل]قورباغه دوباره به داخل حوض رفت
[ترجمه ترگمان] قورباغه به سمت دریاچه برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. We had to dissect a worm and a frog in our biology practical today.
[ترجمه گوگل]ما امروز مجبور شدیم یک کرم و یک قورباغه را در زیست شناسی خود تشریح کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید یک کرم و یک قورباغه را در بیولوژی ما تشریح کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قلاب (اسم)
link, grapnel, grappling, fish hook, hank, bracket, hook, clasp, pullback, buckle, tach, tache, gib, staple, creel, crampon, hamulus, grapple, frog, trigger, holdfast, pennant

قورباغه (اسم)
frog, greenback

وزغ (اسم)
frog, toad

غوک (اسم)
frog, toad

خرک ویلن (اسم)
frog

تخصصی

[معدن] رابط ریل (ترابری)

انگلیسی به انگلیسی

• any of a number of tailless amphibians with smooth skin and long hind legs for jumping; decorative fastening on a coat or jacket with a button and a loop; elastic horny substance in the sole of a horse's foot; (derogatory slang) french person
hunt frogs, catch frogs
a frog is a small creature with smooth, often green skin, big eyes, and long back legs which it uses for jumping. many frogs live near water.
if you have a frog in your throat, you cannot speak properly because your throat is partly blocked by mucus; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

frog ( n ) ( frɑɡ )
frog
در کتاب های داستان حیوانات به معنی قورباغه است.
frog ( موسیقی )
واژه مصوب: پاشنه 1
تعریف: بخشی از کمانۀ سازهای زهی که در دست نوازنده قرار می گیرد
مرد مزخرف ( گاهی برای تمسخر کسی به کار می رود )
قورباغه
🐸🐸 قورباغه
قورباعه

بپرس