flatware

/ˈflæˌtwer//ˈflæˌtwer/

معنی: ظروف لب تخت، ظروف مسطح، ظروف نقرهای سر میز
معانی دیگر: ظروف پهن (مانند بشقاب و سینی)، تخت افزار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: relatively flat tableware, such as plates and saucers.

(2) تعریف: spoons, knives, and forks; silverware.

جمله های نمونه

1. The Monsignor tensed with the sound of flatware clanking and tinkling in the kitchen.
[ترجمه گوگل]مونسینور با صدای زمزمه و قلقلک ظروف در آشپزخانه به تنش افتاد
[ترجمه ترگمان]منسینیور مونتانلی که با صدای چنگال ها در آشپزخانه به صدا در آمده بود، با صدا در آشپزخانه به صدا در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Would this flatware set go with the china I bought yesterday?
[ترجمه گوگل]آیا این ست ظروف تخت با چینی ای که دیروز خریدم مطابقت دارد؟
[ترجمه ترگمان]این قاشق چنگال ها با ظروف چینی که دیروز خریدم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Paul Revere, in fact, was a flatware craftsman.
[ترجمه گوگل]پل ریور در واقع یک صنعتگر ظروف تخت بود
[ترجمه ترگمان]در واقع پل Revere، هنرمند flatware بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All glassware is by Riedel, flatware is by Sambonet, and the white is by Narumi.
[ترجمه گوگل]تمام ظروف شیشه ای توسط Riedel، ظروف تخت از Sambonet و سفید محصول نارومی است
[ترجمه ترگمان]همه این ظروف شیشه ای توسط Riedel، flatware، and و سفید by
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. KITCHENWARE: Dishes and flatware were once passed down to children when they moved out. Now it seems everyone wants brand-new and everything immediately.
[ترجمه گوگل]ظروف آشپزخانه: ظروف و ظروف تخت زمانی زمانی به کودکان منتقل می شد که از خانه بیرون می رفتند اکنون به نظر می رسد که همه فوراً همه چیز جدید و کاملاً جدید را می خواهند
[ترجمه ترگمان]kitchenware: Dishes و ظروف بلورین زمانی به بچه ها منتقل می شدند که از خانه خارج می شدند حالا به نظر می رسه همه چیز جدید و همه چیز رو فورا می خوان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. People collect a variety of things, from antique toys to silver flatware.
[ترجمه گوگل]مردم چیزهای مختلفی از اسباب بازی های عتیقه گرفته تا ظروف نقره ای را جمع آوری می کنند
[ترجمه ترگمان]مردم انواعی از چیزها را از اسباب بازی های عتیقه گرفته تا flatware نقره ای جمع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bamboo and Rattan Products, Bamboo Cutting Boards, Bowls, Plates, Flatware and Utensils.
[ترجمه گوگل]محصولات بامبو و حصیر، تخته برش بامبو، کاسه، بشقاب، ظروف تخت و ظروف
[ترجمه ترگمان]محصولات بامبو و Rattan، بخش های بامبو بنگال، کاسه ها، Plates، Flatware و وسایل آشپزخانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Product Information: Cake plates, servers, chinaware, cutlery & accessories, flatware kitchen tools & gadgets.
[ترجمه گوگل]اطلاعات محصول: بشقاب کیک، سرور، ظروف چینی، کارد و چنگال و لوازم جانبی، ابزار و وسایل آشپزخانه ظروف تخت
[ترجمه ترگمان]اطلاعات محصول: بشقاب کیک، سرورها، ظروف چینی، کارد و چنگال، لوازم جانبی، وسایل آشپزخانه flatware ابزار آلات و وسایل آشپزخانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. SPARK special enzyme ingredients loosen dried - on food soils on silver and stainless steel flatware.
[ترجمه گوگل]ترکیبات آنزیمی ویژه SPARK خشک شده - روی خاک های غذایی روی ظروف تخت نقره و فولاد ضد زنگ
[ترجمه ترگمان]ترکیبات ویژه آنزیم بر روی مواد غذایی خشک بر روی فولاد ضد زنگ و فولاد ضد زنگ خشک می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Product Information : Cake plates, chinaware, cutlery & accessories, flatware kitchen tools & gadgets.
[ترجمه گوگل]اطلاعات محصول: بشقاب کیک، ظروف چینی، کارد و چنگال و لوازم جانبی، ابزار و وسایل آشپزخانه ظروف تخت
[ترجمه ترگمان]اطلاعات محصول: بشقاب کیک، ظروف چینی، کارد و چنگال، لوازم جانبی آشپزخانه، ابزارهای آشپزخانه flatware ابزار آلات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Remember when you wore the white dress and we got all the flatware?
[ترجمه گوگل]یادت هست وقتی لباس سفید پوشیدی و ما همه وسایل تخت را گرفتیم؟
[ترجمه ترگمان]یادته وقتی لباس سفید پوشیده بودی و همه قاشق چنگال ها رو برداشتیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Cleans and polishes Glassware, China ware, hollowware and flatware.
[ترجمه گوگل]ظروف شیشه ای، ظروف چینی، ظروف توخالی و تخت را تمیز و جلا می دهد
[ترجمه ترگمان]Cleans و polishes glassware، China، hollowware و flatware
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظروف لب تخت (اسم)
flatware

ظروف مسطح (اسم)
flatware

ظروف نقره ای سر میز (اسم)
flatware

انگلیسی به انگلیسی

• silverware (i.e. forks, knives, spoons, etc.); flat tableware (i.e. plates, saucers, etc.)

پیشنهاد کاربران

knives, forks and spoons used for eating food
چاقو، کارد و چنگال غذاخوری
She inherited porcelain plates and sterling silver flatware
The table is laid with flatware and coordinating glasses and plates
flatwareflatware
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/flatware?q=Flatware
ترجمه کاملا اشتباه انجام شده!
به امریکایی میشه: "سرویس قاشق و چنگال"
که عمدتا چون از نقره ساخته میشده silverware هم رایجه
British English - - > cutlery
کارد و چنگال

بپرس