fairy godmother

جمله های نمونه

1. Cinderella's fairy godmother helped her go to the ball.
[ترجمه گوگل]مادرخوانده پری سیندرلا به او کمک کرد تا به سمت توپ برود
[ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی سیندرلا به او کمک کرد که به مجلس رقص برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You'll need a fairy godmother to get you out of your present difficulties.
[ترجمه گوگل]شما به یک مادرخوانده پری نیاز دارید تا شما را از مشکلات کنونی نجات دهد
[ترجمه ترگمان]تو به مادرخونده پری نیاز داری تا تو رو از این مشکلات فعلی نجات بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The fairy godmother waved her magic wand over the cabbages and they turned into horses.
[ترجمه گوگل]مادرخوانده پری عصای جادویش را روی کلم ها تکان داد و آنها تبدیل به اسب شدند
[ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی او چوبدستی جادویی را روی کلم تکان داد و آن ها تبدیل به اسب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The company played fairy godmother by deciding to sponsor the club for a further five years.
[ترجمه گوگل]این شرکت با تصمیم به حمایت مالی از باشگاه برای پنج سال دیگر، نقش مادرخوانده پری را بازی کرد
[ترجمه ترگمان]این شرکت با تصمیم گرفتن برای حمایت مالی از این باشگاه برای پنج سال دیگر، پری پری را بازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fairy godmother waved her wand.
[ترجمه گوگل]مادرخوانده پری عصایش را تکان داد
[ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی او چوبدستیش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Futher Education Funding Council: Futher Education's Fairy Godmother?
[ترجمه گوگل]شورای تامین مالی آموزش و پرورش آینده: مادرخوانده پری آموزش و پرورش آینده؟
[ترجمه ترگمان]شورای سرمایه گذاری Futher:: Futher Education Education Godmother؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fairy godmother: You look so lovely, my dear.
[ترجمه گوگل]مادرخوانده پری: خیلی دوست داشتنی به نظر میرسی عزیزم
[ترجمه ترگمان]مادر تعمیدی فرشته، تو خیلی زیبا به نظر می رسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Fairy godmother: I'm here by the door.
[ترجمه گوگل]مادرخوانده پری: من اینجا دم در هستم
[ترجمه ترگمان]من اینجا کنار در هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fairy godmother: Anything you want to.
[ترجمه گوگل]مادرخوانده پری: هر چه می خواهی
[ترجمه ترگمان]: مادر خونده جن هر چی که بخوای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sharpay: You're an employee, not a fairy godmother.
[ترجمه گوگل]شارپی: تو کارمندی، نه یک مادرخوانده پری
[ترجمه ترگمان]تو کارمند هستی نه یه مادرخونده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Fairy godmother: Come now. Dry those tears. We have work to do.
[ترجمه گوگل]مادرخوانده پری: حالا بیا این اشک ها را خشک کن ما کاری داریم که باید انجام دهیم
[ترجمه ترگمان] همین الان بیا اشک هایش را خشک کنید کار داریم که باید انجام بدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However, when a feisty, pumpernickel-loving fairy godmother takes them on a magical journey, they learn to their great surprise that Binah's life is not nearly as enviable as it had seemed.
[ترجمه گوگل]با این حال، هنگامی که یک پری مادرخوانده پر جنب و جوش و دوستدار پمپ نیکل، آنها را به یک سفر جادویی می برد، آنها در کمال تعجب متوجه می شوند که زندگی بیناه آنقدرها هم که به نظر می رسید حسادت آور نیست
[ترجمه ترگمان]با این حال، وقتی که یک پری با نشاط، پری - عاشق پری، آن ها را در یک سفر جادویی قرار می دهد، آن ها با شگفتی بزرگ خود یاد می گیرند که زندگی Binah تقریبا به همان اندازه که به نظر می رسید، enviable نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mr Jones played fairy godmother to the boys and had a baseball field made for them.
[ترجمه گوگل]آقای جونز برای پسرها نقش مادرخوانده پری را بازی می کرد و یک زمین بیسبال برای آنها ساخته بود
[ترجمه ترگمان]آقای جونز یک پری fairy را برای پسرها بازی کرد و یک زمین بیسبال برای آن ها داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was a fairy godmother to her poorer friends.
[ترجمه گوگل]او یک مادرخوانده پری برای دوستان فقیرترش بود
[ترجمه ترگمان]او مادر تعمیدی او بود و از دوستان فقیرتر او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• benevolent enchantress (in fairy tales); generous friend or benefactor

پیشنهاد کاربران

بپرس