صفت ( adjective )
مشتقات: fabulously (adv.), fabulousness (n.)
• (1) تعریف: almost beyond belief; astounding.
• مترادف: astounding, incredible, stupendous, unbelievable
• مشابه: inconceivable, marvelous, phenomenal, prodigious, tall
- Harry Houdini was famous for his fabulous escapes.
[ترجمه ترگمان] هری هودینی برای فرار افسانهای او مشهور بود
[ترجمه گوگل] هری هودینی برای فرار افسانه خود مشهور بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید - She wasn't planning to take the job, but the company made her a fabulous offer.
[ترجمه سعید پارساپور ] او تصمیمی برای پذیرفتن آن شغل نداشت ، با وجود این شرکت پیشنهادی باور نکردنی به او داد.
|
[ترجمه ترگمان] او قصد نداشت شغل را بگیرد، اما شرکت پیشنهاد خوبی به او داد
[ترجمه گوگل] او قصد ندارد کار را انجام دهد، اما این شرکت او را پیشنهاد شگفت انگیزی ارائه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
...