forestall

/fɔːrˈstɒl//fɔːˈstɔːl/

معنی: کمین، کمینگاه، سبقت جستن، پیش گویی کردن، پیش افتادن، پیش دستی کردن بر، پیش جستن بر
معانی دیگر: پیشدستی کردن، مال اندیشی کردن، قبل از دیگری (کاری را) کردن، سبقت گرفتن بر، پیشی گرفتن، (بازرگانی و بازار سهام ـ از راه پیش خرید و احتکار یا تبانی با سایر فروشندگان) احتکار کردن، بازار رندی کردن، ممانعت کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: forestalls, forestalling, forestalled
مشتقات: forestaller (n.), forestallment (forestalment) (n.)
(1) تعریف: to prevent or hinder by taking action beforehand.
مترادف: anticipate, avert, prevent, ward off
مشابه: circumvent, deter, frustrate, guard against, head off, hinder, obviate, preclude, stave off, thwart, waylay

- The company laid off workers in an attempt to forestall bankruptcy.
[ترجمه محمد] این شرکت کارگران را در تلاش برای جلوگیری از ورشکستگی، اخراج کرد.
|
[ترجمه گوگل] این شرکت در تلاش برای جلوگیری از ورشکستگی کارگران خود را اخراج کرد
[ترجمه ترگمان] این شرکت کارگران را در تلاش برای جلوگیری از ورشکستگی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to be aware of beforehand; get ahead of; anticipate.
مشابه: anticipate, foreknow

(3) تعریف: to manipulate sales of by buying up, diverting, or otherwise causing a scarcity of the merchandise.
مشابه: corner, monopolize

جمله های نمونه

1. We must act now to forestall disaster.
[ترجمه گوگل]ما باید اکنون برای جلوگیری از فاجعه اقدام کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید همین حالا اقدام کنیم تا از فاجعه جلوگیری کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Arguments such as Younge's are apparently intended to forestall any extrapolation to racial differences in intelligence.
[ترجمه گوگل]استدلال هایی مانند استدلال یانگ ظاهراً برای جلوگیری از هرگونه برون یابی تفاوت های نژادی در هوش است
[ترجمه ترگمان]بحث هایی مانند Younge ها ظاهرا برای ممانعت از هر گونه برون یابی تا تفاوت های نژادی در هوش طراحی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The National Guard was sent in, to forestall any trouble.
[ترجمه گوگل]گارد ملی برای جلوگیری از هر گونه مشکلی وارد شد
[ترجمه ترگمان]گارد ملی به داخل فرستاده شد تا جلوی هر مشکلی را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Almost certainly the timing would be calculated to forestall possible discovery and defusing by a Nuclear Emergency Search Team.
[ترجمه گوگل]تقریباً مطمئناً زمان‌بندی برای جلوگیری از کشف و خنثی‌سازی احتمالی توسط یک تیم جستجوی اضطراری هسته‌ای محاسبه می‌شود
[ترجمه ترگمان]تقریبا قطعا زمان برای جلوگیری از کشف احتمالی و خنثی سازی توسط یک تیم جستجوی اضطراری هسته ای محاسبه خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Barr asserted that Congress should act to forestall the inevitable confusion and litigation when the Hawaii court hands down its decision.
[ترجمه گوگل]بار اظهار داشت که کنگره باید برای جلوگیری از سردرگمی اجتناب‌ناپذیر و دعوی در زمانی که دادگاه هاوایی تصمیم خود را صادر می‌کند، اقدام کند
[ترجمه ترگمان]بار تاکید کرد که کنگره باید برای جلوگیری از هرج و مرج اجتناب ناپذیری اقدام کند که دادگاه هاوایی این تصمیم را به تعویق انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In free capitalism, forestall capitalism, socialism primary level, labour force is commodity.
[ترجمه گوگل]در سرمایه داری آزاد، سرمایه داری را از بین می برد، سطح اولیه سوسیالیسم، نیروی کار کالا است
[ترجمه ترگمان]در سرمایه داری آزاد، ممانعت از سرمایه داری، سطح اولیه سوسیالیسم، نیروی کار، کالایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As if to forestall any more questions, he began to jog through the sand.
[ترجمه گوگل]انگار برای جلوگیری از هر گونه سوال دیگری، شروع به دویدن در میان شن و ماسه کرد
[ترجمه ترگمان]انگار می خواست از هر سوالی پیش بیاید، شروع به دویدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Its wear pharos annals exclusive forestall domain name runs American government the end of system situation.
[ترجمه گوگل]پوشیدن آن pharos annals انحصاری نام دامنه جلوگیری از دولت آمریکا در پایان وضعیت سیستم اجرا می شود
[ترجمه ترگمان]استفاده از نام دامنه مانع از نام دامنه ممانعت از نام دامنه دولت آمریکا در پایان وضعیت سیستم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Intellectual forestall has become the new form of capitalist now state monopoly.
[ترجمه گوگل]پیش‌گیری فکری به شکل جدیدی از انحصار دولتی سرمایه‌داری تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]ممانعت از رشد فکری به شکل جدیدی از سرمایه داری است که اکنون به انحصار دولت درآمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The industry with forestall and disparate competition has different market structure.
[ترجمه گوگل]صنعت با پیش‌گیری و رقابت نامتجانس ساختار بازار متفاوتی دارد
[ترجمه ترگمان]صنعت با forestall و رقابت نامتجانس ساختار بازار متفاوتی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To forestall is better than to amend.
[ترجمه گوگل]جلوگیری از اصلاح بهتر است
[ترجمه ترگمان]برای جلوگیری از اصلاح بهتر از اصلاح است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The raids, Chennault insisted, would forestall Japanese expansion into Malaya, Singapore, the Dutch East Indies, and the Philippines.
[ترجمه گوگل]چنولت اصرار داشت که این حملات مانع از گسترش ژاپن به مالایا، سنگاپور، هند شرقی هلند و فیلیپین می شود
[ترجمه ترگمان]Chennault اصرار داشت که این یورش ها بر توسعه ژاپن به مالایا، سنگاپور، جزایر هند شرقی و فیلیپین جلوگیری خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I left the room to forestall involvements.
[ترجمه گوگل]برای جلوگیری از دخالت اتاق را ترک کردم
[ترجمه ترگمان]من اتاق رو ترک کردم تا اسکی رو متوقف کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Large numbers of police were in the square to forestall any demonstrations.
[ترجمه گوگل]تعداد زیادی از پلیس برای جلوگیری از هرگونه تظاهرات در میدان حضور داشتند
[ترجمه ترگمان]شمار زیادی از افراد پلیس در میدان حضور داشتند تا از هر گونه تظاهرات جلوگیری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Try to anticipate what your child will do and forestall problems.
[ترجمه گوگل]سعی کنید آنچه را که فرزندتان انجام خواهد داد را پیش بینی کنید و از مشکلات جلوگیری کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید پیش بینی کنید که کودک شما چه کار خواهد کرد و از مشکلات جلوگیری خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کمین (اسم)
ambuscade, ambush, forestall

کمینگاه (اسم)
den, ambuscade, forestall

سبقت جستن (فعل)
forestall, anticipate, take the lead, outguess, get the better of, get the start, outpace, outgo, have the upper hand, take the precedence

پیش گویی کردن (فعل)
forestall, presage, auspicate, bode, forespeak, foretell, foretoken, soothsay, portend, predict, presignify

پیش افتادن (فعل)
forestall, outrun

پیش دستی کردن بر (فعل)
forestall, outreach

پیش جستن بر (فعل)
forestall

انگلیسی به انگلیسی

• thwart, frustrate; prevent, ward off; act in advance, anticipate
if you forestall someone, you realize what they are likely to do and prevent them from doing it.

پیشنهاد کاربران

۱. پیش دستی کردن بر. جلو افتادن. جلو زدن از. سبقت گرفتن از. پیشی گرفتن از ۲. جلوی {چیزی} را گرفتن. مانع {چیزی} شدن ۳. {نقشه و برنامه و غیره} بر هم زدن
به بن بست رسیدن
پیشگیری:
Many doctors prescribe aspirin to forestall second heart attacks.
بسیاری از پزشکها برای پیشگیری از حمله قلبی دوم آسپرین تجویز میکنند
با پیشدستی کردن در کاری از چیزی جلوگیری کردن
to prevent something from happening by acting first
جلوگیری / ممانعت / پیشگیری کردن
سبقت گرفتن - پیش افتادن - پیشدستی کردن
جلوگیری کردن
دستِ پیش را گرفتن، پیش از کسی کاری را انجام دادن
جلوی چیزی ایستادن ممانعت کردن
پیشدستی کردن

بپرس