صفت ( adjective )
مشتقات: extrinsically (adv.)
مشتقات: extrinsically (adv.)
• (1) تعریف: not inherent or essential; extraneous. (Cf. intrinsic.)
• متضاد: inherent, intrinsic
• مشابه: accidental
• متضاد: inherent, intrinsic
• مشابه: accidental
- The critical reception of the poem is extrinsic to the question of its value as art.
[ترجمه ریحانه حسن آبادی] پذیرش انتقادی از شعر نامربوط است از زیر سوال بردن ارزش آن به عنوان یک هنر|
[ترجمه گوگل] دریافت انتقادی از شعر بیرونی به پرسش از ارزش آن به عنوان هنر است[ترجمه ترگمان] پذیرش انتقادی این شعر برای سوال ارزش آن به عنوان هنر ارزیابی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: not within or part of something; external.
• مشابه: exterior, outside
• مشابه: exterior, outside