extract

/ˈek.strækt//ˈɛkstrækt/

معنی: خلاصه، زبده، عصاره، شیره، عصارهگرفتن، استخراج کردن، اقتباس کردن، بیرون کشیدن
معانی دیگر: (با کوشش) بیرون کشیدن، درآوردن، (دندان و غیره) کشیدن، کندن، برکندن، (از خاک معدنی فلز گرفتن) استخراج کردن، برهیختن، تریدن، (آب میوه و غیره را) گرفتن، افشردن، شیره گرفتن، چلانیدن، (منطق و استدلال) نتیجه گیری کردن، (لذت) بردن، استقرا کردن، چم گیری کردن، (از کتاب یا مقاله و غیره) نقل قول کردن، رونویسی کردن، گلچین کردن، گزیدن (بخش های خواندنی)، (از کتاب و غیره) گزیده، نقل قول، منتخب، (ریاضی) ریشه ی کمیتی را استخراج کردن، آب میوه (یا سبزی)، افشره، چکیده، چلانه، برون کشه

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: extracts, extracting, extracted
(1) تعریف: to remove or take out by use of force.
مترادف: wrench, wrest, yank
متضاد: bury, insert
مشابه: extricate, jerk, mine, pluck, pull, remove

- The dentist extracted his tooth.
[ترجمه رؤیا رحیمی] دندانپزشک دندان او را کشید.
|
[ترجمه آریا] دندانپزشک دندان او را بیرون کشید
|
[ترجمه Ati] دندانپزشک دندان او را خارج کرد
|
[ترجمه گوگل] دندانپزشک دندانش را درآورد
[ترجمه ترگمان] دندان پزشک دندان خود را بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to obtain with effort.
مترادف: exact, pry, wrest, wring
مشابه: educe, elicit, force, pull, wrench

- The police extracted a confession from him.
[ترجمه رؤیا رحیمی] پلیس از او اعتراف نامه گرفت - پلیس از او اقرار گرفت
|
[ترجمه گوگل] پلیس از او اعتراف گرفت
[ترجمه ترگمان] پلیس از او اعتراف گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to separate or draw out (juice from a fruit, metal from an ore, or the like) by pressure, distillation, or chemical action.
مترادف: distill, separate
مشابه: abstract, crush, isolate, juice, press, purify, squeeze, wring

- The machine extracts the juice from the lemons.
[ترجمه رؤیا رحیمی] دستگاه آب لیموها را گرفت.
|
[ترجمه Moonlight] این دستگاه آب لیمو ها را میگیرد.
|
[ترجمه گوگل] دستگاه آب لیمو را استخراج می کند
[ترجمه ترگمان] اون دستگاه عصاره لیمو رو درست کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to excerpt from some piece of writing.
مترادف: cite, excerpt, quote from
مشابه: cull, derive, distill, paraphrase, refer to

- The teacher extracted an important paragraph from the book and read it to the class.
[ترجمه رؤیا رحیمی] معلم یک پاراگراف مهم را از کتاب انتخاب کرد و آن را در کلاس خواند.
|
[ترجمه گوگل] معلم یک پاراگراف مهم از کتاب استخراج کرد و برای کلاس خواند
[ترجمه ترگمان] معلم یک پاراگراف مهم از کتاب را بیرون کشید و آن را به کلاس خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to derive (satisfaction, comfort, or the like), usu. from some event or circumstance.
مترادف: derive, get, take
مشابه: borrow, experience

- She had to admit that she extracted some pleasure from her seeing her sister get in trouble.
[ترجمه شایلین] او باید اعتراف می کرد که از دیدن در دردسر افتادن خواهرش لذت می برد
|
[ترجمه گوگل] او باید اعتراف می کرد که از دیدن مشکل خواهرش لذت می برد
[ترجمه ترگمان] ناچار بود اعتراف کند که از دیدار خواهرش لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: in mathematics, to calculate (the root of a number).
مشابه: derive
اسم ( noun )
(1) تعریف: a condensation and concentration of a substance.
مترادف: concentrate, distillate, essence, quintessence
مشابه: abstract, condensation

- The coffee bread is flavored with almond extract.
[ترجمه رؤیا رحیمی] نان قهوه با عصاره بادام ، طعم دار شده است.
|
[ترجمه گوگل] نان قهوه با عصاره بادام طعم دار شده است
[ترجمه ترگمان] نان قهوه با عصاره بادام شیرین بسته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an excerpt from something written.
مترادف: excerpt, passage
مشابه: citation, selection

(3) تعریف: something extracted.
مترادف: core, distillate, element, essence, essential, quintessence, root
مشابه: concentrate, derivation

جمله های نمونه

1. beef extract
عصاره ی گوشت گاو

2. to extract a promise from someone
از کسی قول گرفتن

3. to extract a root
جذر گرفتن

4. to extract juice from oranges
آب پرتقال گرفتن

5. vanilla extract
عصاره ی وانیل

6. the germans extract several million tons of oil each year
آلمان ها هر ساله چندین میلیون تن نفت استخراج می کنند.

7. it is hard to extract any meaning from his text
دریافت مفهوم متن او دشوار است.

8. to squeeze a pomegranate and extract its juice
انار را چلاندن و آب آنرا گرفتن

9. wood ashes are leached to extract lye
به منظور به دست آوردن قلیاب خاکستر چوب را فروشویی می کنند.

10. They extract the mineral from open pits and underground mines.
[ترجمه گوگل]آنها این ماده معدنی را از چاله های روباز و معادن زیرزمینی استخراج می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها مواد معدنی را از حفره های باز و مین های زمینی استخراج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The following extract is taken from her new novel.
[ترجمه گوگل]متن زیر از رمان جدید او گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]عصاره زیر از رمان تازه اش گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Read this extract from an information booklet about the work of an airline cabin crew.
[ترجمه گوگل]این عصاره از یک کتابچه اطلاعاتی در مورد کار خدمه کابین هواپیما را بخوانید
[ترجمه ترگمان]این عصاره را از یک دفترچه اطلاعات در مورد کار کارکنان کشتی هوایی بخوانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He read out a brief extract from his book.
[ترجمه گوگل]او گزیده ای کوتاه از کتابش را خواند
[ترجمه ترگمان]او خواندن نامه کوتاهی از کتابش را خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The following extract gives a flavour of the poet's later works.
[ترجمه گوگل]عصاره زیر رنگ و بویی از آثار بعدی شاعر می دهد
[ترجمه ترگمان]عصاره زیر کمی از آثار بعدی این شاعر را بوجود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I'll show you a short extract from one of our training videos.
[ترجمه Shaha] من چکیده ای کوتاه از ویدیوهای آموزشیمان را به شما نشان خواهم داد
|
[ترجمه گوگل]من یک عصاره کوتاه از یکی از فیلم های آموزشی خود را به شما نشان می دهم
[ترجمه ترگمان]من شما را از یکی از فیلم های آموزشی مان به شما نشان خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Blend in the lemon extract, lemon peel and walnuts.
[ترجمه گوگل]عصاره لیمو، پوست لیمو و گردو را با هم مخلوط کنید
[ترجمه ترگمان]عصاره لیمو، پوست لیمو و گردو را به هم بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The article was a choice extract from her writings.
[ترجمه Shaha] مقاله یک چکیده ای منتخب از نوشته هایش بود.
|
[ترجمه گوگل]مقاله گزیده ای از نوشته های او بود
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک عصاره انتخابی از نوشته هایش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. They published an extract from his autobiography.
[ترجمه گوگل]آنها گزیده ای از زندگی نامه او را منتشر کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها یک عصاره از زندگینامه خود منتشر کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. They were performing a short extract from Shakespeare'sTwo Gentlemen of Verona.
[ترجمه Shaha] آنها چکیده ای کوتاه از شکسپیر دوم، جنتلمنی از ورونا اجرا کردند.
|
[ترجمه گوگل]آنها در حال اجرای قطعه کوتاهی از شکسپیر دو جنتلمن ورونا بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها داشتند یک عصاره مختصر از آثار شکسپیر و آقایان ورونا به نمایش می گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خلاصه (اسم)
compendium, summary, short, abridgment, epitome, abstract, synopsis, substance, digest, compend, extract, adumbration, essence, review, condensation, upshot, sketch, gist, outline, resume, wrap-up

زبده (اسم)
compendium, abstract, elite, cream, prime, compend, extract

عصاره (اسم)
extract, juice, distillate, sap, extractive, squeezed juice

شیره (اسم)
ooze, extract, molasses, juice, syrup, sirup, sap

عصاره گرفتن (فعل)
extract

استخراج کردن (فعل)
exploit, extract, elicit, pan, educe, draw out

اقتباس کردن (فعل)
adopt, adapt, extract, borrow

بیرون کشیدن (فعل)
extract, evoke, solicit, draw, aspirate, elicit

تخصصی

[شیمی] استخراج کردن، عصاره گیری
[نساجی] عصاره گیری - اصطلاحی برای پشمی که کاملا تحت عمل کربونیزاژ قرار گرفته باشد
[ریاضیات] استخراج کردن، بیرون کشیدن

انگلیسی به انگلیسی

• substance obtained from a plant or other matter, essence; passage, excerpt, quotation (from a text)
remove, take out; squeeze, press
if you extract something from a place, you take or pull it out; a formal use.
to extract a raw material means to get it from the ground or to separate it from another substance.
if you extract information from someone, you get it from them with difficulty.
if someone extracts advantage from a situation, they use the situation in order to gain advantage; a formal use.
an extract from a piece of writing or music is a small part of it that is printed or played separately.

پیشنهاد کاربران

اقتباس/ عصاره/ چکیده/
ساختار این واژه را بررسی می کنیم:
1 - ex:در پارسی ما {آز/ز} را هم ارز این پیشوند داریم.
2 - tract:در پارسی {هَختَن/هَنجیدن} را به جای آن داریم.
پس {آزهَختَن/آزهَخت/آزهَنجیدن/زهَختَن/زهَخت/زهَنجیدن} را داریم.
...
[مشاهده متن کامل]

هر چند تا را خواستید بردارید و بکار ببرید، یا اگر هم خواستید، از پیشنهاد های پارسی دیگر بکار ببرید. برای نِمونه، من اینجا {آزهَخت/آزهختن} را گزینش می کنم تا از آنها بهره ببرم.
بِدرود!

تفکیک و تجزیه خواص ( مثل ) گیاهان که محلول و ماندگار در الکل باشد ( دارویی ) . بعد می توان با مخلوط آبگرم الکل آن را آزاد کرد
چون to act رو ژیردن ترجمه کردند و معادل extra در فارسی اُستَر هست به extract میگن اُسترژیر
☑️ اُستَرژیر
pull out, draw, pluck out, pull, remove, take out, uproot, withdraw
- derive, draw, elicit, glean, obtain
- passage, citation, clipping, cutting, excerpt, quotation, selection
- essence, concentrate, distillation, juice
...
[مشاهده متن کامل]

استخراج؛ چکیده، گزیده. بیرون کشیدن، استخراج کردن، عصاره گرفتن، اقتباس کردن، شیره، عصاره، زبده، خلاصه، جوهر، گلنگدن زدن، اخراج کردن پوکه، علوم مهندسی: خلاصه، زبده، کامپیوتر: استخراج کردن، شیمی: عصاره گیری، علوم نظامی: خلاصه وضعیت

با تلاش ( به زور ) از کسی ستاندن
obtain ( something such as money or information ) from someone unwilling to give it
to obtain by much effort from someone unwilling
استخراج؛ چکیده، گزیده
بیرون کشیدن، استخراج کردن، عصاره گرفتن، اقتباس کردن، شیره، عصاره، زبده، خلاصه، جوهر، گلنگدن زدن، اخراج کردن پوکه، علوم مهندسی: خلاصه، زبده، کامپیوتر: استخراج کردن، شیمی: عصاره گیری، علوم نظامی: خلاصه وضعیت
استخراج کردن، کشیدن ( دندان )
extract 4 ( v ) =to take or pull sth out, especially when this needs force or effort, e. g. The dentist may decide that the wisdom teeth need to be extracted.
extract
extract 3 ( v ) =to choose information, etc. from a book, a computer, etc. to be used for a particular purpose, e. g. This article is extracted from his new book.
extract
extract 2 ( v ) =to obtain information, money, etc. , often by taking it from sb who is unwilling to give it, e. g. Journalists managed to extract all kinds of information about her private life.
extract
extract 1 ( v ) ( ɪkˈstr�kt ) =to remove or obtain a substance from sth, for example by using an industrial or a chemical process, e. g. to extract essential oils from plants
extract
این واژه گاهی به معنای "جدا کردن" بخشی از چیزی است.
شربت ( شکلی از عرضه دارو )
{دارو} عصاره : عصاره ها فراورده های تغلیظ شده ای از داروهای گیاهی یا حیوانی هستند که با استخراج اجزاء اصلی از منبع طبیعی تهیه می شوند و آنگاه مواد استخراجی را به شکل پودر یا قرص مورد نظر خشک می نمایند.
همه ی برابر واژه های شخصی به اسم �عجمنده� مانند نامش احمقانه است
مطالبه
توضیح: extract به معنی چیزی را از درون چیزی زدودن یا بیرون کشیدن به ویژه بازور یا باکوشش
extract با واژه ی abstract هم ریشه است
to extract : بَرهَنجیدن
to abstract : آهنجیدن
آهازیدن.
To get an advantage or good thing from a situation
extract ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: عصاره
تعریف: [علوم و فنّاوری غذا] عطروطعم دهنده های تغلیط شده ای که از منابعی چون گیاهان و گوشت و مخمر و میوه ها استخراج و استحصال می شوند|||[گیاهان دارویی] مادة استخراج شده از گیاه با استفاده از حلال
( به درون خود ) جذب کردن
گیاهاب ، عصاره
مایعی استخراج شده از گیاه که اسانس جزئی از آن است.
عصاره
اخذ
بیرون کشیدن
استخراج کردن
خارج کردن
Pull out /draw out
در سطوح بالای زبان بمنعی نقل قول کردن یا نقل قول و گزیده یا گلچین هس
استخراج کردن یا چیزی را بیرون کشیدن
Take out or draw out
ناشی شدن
pull out or pull off
( دندان پزشکی ) کشیدن دندان
کشیدن ( دندان و . . . )
فرا گرفتن
با تلاش بیرون کشیدن
چکیده

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)

بپرس