extra

/ˈek.strə//ˈek.strə/

معنی: زیادی، زائد، یدکی، بسیار، اضافی، بزرگ، خیلی
معانی دیگر: بیشین، بیشتر، اضافه، افزودین، دیگر، افزونه، (جمع) اضافات، مخلفات، افزونه ها، افزوده، (پیش از صفت می آید) بسیار، (فیلم سینمایی و غیره) سیاهی لشگر، هنرپیشه ی افزودین، بازیگر غیر مهم، (روزنامه و غیره) شماره ی فوق العاده، پیشوند: خارج از، برون، بیرون از، علاوه بر، برونی، فوق العاده، پیشوند خارجی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: more than is expected or usual.
مترادف: additional, further, more, other
مشابه: excess, reserve, special, supplemental, surplus

- We're going to need some extra men for the job.
[ترجمه فرهنگستان زبان و ادب پارسی �] 🇮🇷 ترگمان پارسی: ما به چند اُستَرمرد برای این پیشه نیاز داریم 🇮🇷
|
[ترجمه گوگل] ما به چند مرد اضافی برای این کار نیاز داریم
[ترجمه ترگمان] ما به چند نفر اضافی برای این کار احتیاج داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I put in some extra time on this assignment.
[ترجمه احمق] من یه هنر پیشه ام
|
[ترجمه یاسمن] من زیادی برای این ماموریت وقت گذاشتم
|
[ترجمه امیر] من مقداری برای این مأموریت وقت اضافه گذاشتم
|
[ترجمه گوگل] من برای این کار وقت اضافی گذاشتم
[ترجمه ترگمان] من یه مقدار وقت اضافی تو این ماموریت گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: better than is expected or usual.
مترادف: remarkable, special
مشابه: exceptional, extraordinary, notable, uncommon
اسم ( noun )
(1) تعریف: an added and often more luxurious thing.
مترادف: accessory, addition
مشابه: add-on, bonus, feature, gain, option, plus, premium

- These apartments come with many extras including free parking and use of the swimming pool.
[ترجمه گوگل] این آپارتمان ها دارای امکانات اضافی از جمله پارکینگ رایگان و استفاده از استخر هستند
[ترجمه ترگمان] این آپارتمان ها با وسایل اضافی از جمله پارکینگ آزاد و استفاده از استخر شنا همراه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We're on a tight budget and can't afford any extras right now.
[ترجمه گوگل] ما در بودجه محدودی هستیم و در حال حاضر نمی توانیم هیچ چیز اضافی را بپردازیم
[ترجمه ترگمان] ما بر روی یک بودجه سفت و سخت هستیم و اکنون قادر به پرداخت هیچ چیز اضافی هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an edition of a newspaper that is added to a regular publication schedule.
مترادف: special
مشابه: supplement

(3) تعریف: one who is specially hired for a large group scene in a film.
متضاد: star

(4) تعریف: an added cost.
مترادف: markup, surcharge
مشابه: add-on, addition, gratuity, tax, tip
قید ( adverb )
• : تعریف: to a higher degree; unusually.
مترادف: notably, remarkably, uncommonly, unusually

- This fabric is made with an extra fine cotton.
[ترجمه گوگل] این پارچه با یک پنبه بسیار ظریف ساخته شده است
[ترجمه ترگمان] این پارچه با پنبه بسیار خوب ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
پیشوند ( prefix )
• : تعریف: beyond; outside.

- extravagant
[ترجمه گوگل] مسرف
[ترجمه ترگمان] مبالغه آمیز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- extramural
[ترجمه گوگل] برون دیواری
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- extrovert
[ترجمه گوگل] برون گرا
[ترجمه ترگمان] برون گرا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. extra costs
هزینه های اضافی

2. extra good quality
کیفیت بسیار خوب

3. extra passengers will be sent by another plane
مسافران اضافی با هواپیمای دیگری فرستاده خواهند شد.

4. an extra blanket will make you feel cozier
یک پتوی اضافی احساس راحتی بیشتری به شما خواهد داد.

5. an extra lock on the door gives me a feeling of security
یک قفل اضافی بر در به من احساس خاطر جمعی می دهد.

6. immune from extra taxation
مستثنی از مالیات اضافی

7. to lose extra weight
اضافه وزن خود را کاهش دادن

8. bind up an extra belt around the suitcase
تسمه ی دیگری دور چمدان ببند.

9. i gave her extra work to occupy her
به او کار اضافه دادم تا سرش گرم شود.

10. i ordered an extra portion of rice
یک پرس برنج اضافه سفارش دادم.

11. the insertion of extra information made his speech too long
وارد نمودن اطلاعات اضافی نطق او را خیلی طولانی کرد.

12. they are bringing extra land under cultivation
دارند زمین های بیشتری را زیر کشت می برند.

13. we are shipping extra hands for the voyage
برای آن سفر دریایی داریم جاشویان اضافی اجیر می کنیم.

14. he hived away the extra dollars
او دلارهای اضافی را اندوخت.

15. you have to pay extra for transportation
برای حمل و نقل باید هزینه ی اضافه بدهید.

16. for the party, we needed extra help
برای مهمانی نیاز به کمک (یا مستخدم) اضافی داشتیم.

17. if you are cold, take an extra blanket
اگر سردت می شود یک پتوی دیگر هم بردار.

18. the bridge is supported by five extra pillars
پنج پایه ی اضافی پل را محکم می کنند.

19. the hotel maid brought me some extra towels
خدمتکار هتل برایم حوله ی اضافی آورد.

20. tonight i have guests and i'll need extra help
امشب مهمان دارم و به کمک بیشتری نیازمندم.

21. She gave them extra helpings of ice-cream.
[ترجمه گوگل]او به آنها کمک های اضافی بستنی داد
[ترجمه ترگمان]غذای اضافی از بستنی به آن ها داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. The bus company provided extra buses because there were so many people.
[ترجمه گوگل]شرکت اتوبوسرانی اتوبوس های اضافی را تهیه کرد، زیرا تعداد افراد بسیار زیاد بود
[ترجمه ترگمان]این شرکت اتوبوس اتوبوس های اضافی تامین می کرد چون تعداد زیادی از مردم آنجا بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. An extra £10 million in foreign aid has been promised.
[ترجمه گوگل]10 میلیون پوند بیشتر کمک خارجی وعده داده شده است
[ترجمه ترگمان]قول داده شده است که ۱۰ میلیون پوند به کمک های خارجی اهدا شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. I had to have extra tuition in maths.
[ترجمه گوگل]من باید در ریاضیات شهریه اضافی می گرفتم
[ترجمه ترگمان]من باید تدریس اضافی در ریاضیات داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. She needs extra vitamins and protein.
[ترجمه گوگل]او به ویتامین و پروتئین اضافی نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]او به ویتامین و پروتئین بیشتری نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. He must be extra special, because he is marrying a lovely girl.
[ترجمه گوگل]او باید فوق العاده خاص باشد، زیرا با یک دختر دوست داشتنی ازدواج می کند
[ترجمه ترگمان]باید فوق العاده باشد، چون دارد با یک دختر دوست داشتنی ازدواج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. There are extra benefits for people on low wages.
[ترجمه گوگل]مزایای اضافی برای افرادی که دستمزد پایین دارند وجود دارد
[ترجمه ترگمان]مزایای اضافه ای برای افراد در مورد دستمزدهای پایین وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. You should exercise extra vigilance about locking your car properly.
[ترجمه گوگل]شما باید مراقب قفل کردن صحیح ماشین خود باشید
[ترجمه ترگمان]باید مراقب باشید که اتومبیل تان به درستی قفل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The latest education reforms have put extra pressure on teachers who are already hard-pressed.
[ترجمه گوگل]آخرین اصلاحات آموزش و پرورش فشار بیشتری را بر معلمانی که در حال حاضر تحت فشار هستند وارد کرده است
[ترجمه ترگمان]آخرین اصلاحات آموزشی، فشار بیشتری بر معلمانی که در حال حاضر سخت تحت فشار قرار دارند، قرار داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زیادی (اسم)
wealth, excess, extra, surplus, excrescence, immensity, superfluity, immoderacy, exorbitance, exorbitancy, riffraff, nimiety

زائد (صفت)
useless, extra, redundant, surplus, further, intercalary, waste, superfluous, unneeded, supererogatory

یدکی (صفت)
extra, spare

بسیار (صفت)
abundant, numerous, extra, damn, manifold, parlous, all, sopping, unco, multifarious

اضافی (صفت)
extra, additional, further, supplementary, supernumerary, plus, intercalary

بزرگ (صفت)
mighty, senior, large, gross, great, numerous, extra, head, adult, major, big, dignified, grand, voluminous, extensive, massive, enormous, grave, majestic, bulky, eminent, lofty, egregious, immane, jumbo, king-size, sizable, sizeable, walloping

خیلی (قید)
a great deal, very, many, much, extremely, far, extra, lot, crazy, ghastly, appreciably, jolly, considerably, damnably, highly, much more

تخصصی

[سینما] هنرپیشه سیاهی لشکر - سیاهی لشکر - رلهای کوچک و سیاهی لشکر
[فوتبال] ویژه
[مهندسی گاز] زیادی، اضافی
[نساجی] اضافه - ویژه
[ریاضیات] اضافی

انگلیسی به انگلیسی

• one who performs a secondary role in a film; special edition, supplement
additional, supplementary
outside, external
an extra thing, person, or amount is another one that is added to others of the same kind.
extras are things that are not necessary but make something more comfortable, useful, or enjoyable.
extras are also additional amounts of money added to the basic price of something.
an extra is a person who plays an unimportant part in a film.
if you are extra polite or extra careful, you are more polite or careful than usual.
extra- is used to form adjectives that describe something as being outside something else. for example, extra-parliamentary activities are political activities that take place outside parliament; used in formal english.

پیشنهاد کاربران

اضافی، اضافه
مثال: He earned some extra money by working overtime.
او با کار کردن در ساعات اضافی کمی پول اضافی درآورد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
به کسی گفته میشود که شلوغ کار، ادایی و به دنبال توجه است. ( در زبان محاوره ای )
استر ostar با extra هم ریشه است
استر
🇮🇷 همتای پارسی: اُستَر 🇮🇷
( همریشه با پیشوند Extra )
Extra. . . . . very. . . . . too
Extraبیش از حد ( خنثی )
Veryخیلی ( بار مثبت دارد )
Tooزیادی ( بار منفی دارد )
This shirt is too looseاین پیراهن زیادی شل است ( بد )
This shirt is very looseاین پیراهن خیلی شل است ( و مورد پسند )
...
[مشاهده متن کامل]

This shirt is extra looseاین پیراهن سایز فوق العاده شل می باشد ( خنثی )

extra: اضافی
یه معنی اش میشه بسیار . خیلی
مثلا توی لباس خریدن Large میشه بزرگ و extra large میشه خیلی بزرگ
پیش بینی نشده
_ فوق العاده
( شرایطی بالاتر از وضعیت عادی )
در روزنامه ترجمه اش میشه:خبر داغ داغه داغ خبر مهم
جلب توجه کننده، بیش از حد.
برون/بیرون [فارسی]، خارج [عربی]
inter: میان [فارسی]، بین [عربی]
intra: درون [فارسی]، داخل [عربی]
extra: برون/بیرون [فارسی]، خارج [عربی]
نمونه ها:
internet: میان شبکه [فارسی]، بین شبکه [بیگانه]، میان شبکه ای [فارسی]، بین شبکه ای [بیگانه]، اینترنت ( شبکه ای که میان ( :بین ) کشورها است و همه کشورها به آن دست رسی دارند )
...
[مشاهده متن کامل]

intranet: درون شبکه [فارسی]، داخل شبکه [بیگانه]، درون شبکه ای [فارسی]، داخل شبکه ای [بیگانه] اینترانت ( شبکه ای که درون ( :داخل ) یک کشور است و تنها همان کشور به آن دسترسی دارد )
extranet: برون/بیرون شبکه [فارسی]، خارج شبکه [بیگانه]، برون/بیرون شبکه ای [فارسی]، خارج شبکه ای [بیگانه] ( چیزی که روی شبکه نیست و کسی به آن دسترسی ندارد )
intercellular: میان یاخته [فارسی]، بین سلول [بیگانه]، میان یاخته ای [فارسی]، بین سلولی [بیگانه] ( چیزی که میان یاخته ها ( :بین سلول ها ) است )
intracellular: درون یاخته [فارسی]، داخل سلول [بیگانه]، درون یاخته ای [فارسی]، داخل سلولی [بیگانه] ( چیزی که درون یاخته ( :داخل سلول ) است )
extracellular: برون/بیرون یاخته [فارسی]، خارج سلول [بیگانه]، برون/بیرون یاخته ای [فارسی]، خارج سلولی [بیگانه] ( چیزی که بیرون/بیرون یاخته ( :خارج سلول ) است )

کاملا
You are extra safe: تو کاملا در امانی
we took extra food , just in case
ما عذای اضافی بردیم فقط محض احتیاط
به شدت
مکمل، تکمیلی؛ علاوه بر آن چیزی که قرار بود باشد
extra ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: سیاهی لشکر
تعریف: شخصی که نقشی غیرفعال به صورت جزئی از یک جمعیت را بر عهده دارد
بزرگ، عجیب
یکی از معنی هاش:
a special edition of a newspaper
A newspaper extra, extra edition, or special edition is a special issue of a newspaper issued outside the normal publishing schedule to report on important or sensational news which arrived too late for the regular edition, such as the outbreak of war, the assassination of a public figure, or even latest developments in a sensational trial.
...
[مشاهده متن کامل]

Additional
مضاعف
فزونی
تو چشم بودن، پر زرق و برق. . .
زیاده روی/ افراطی/غراق آمیز بودن چیزی. . .
extra : بیشتر ، اضافی ، افزوده ، زیادی ، بسیار ، بزرگ .
اضافی
در فیلم سیاهی لشکر

اضافه، زیاد، یدک، بیش از حد
extra: اضافی، زیادی
extreme: خیلی زیاد، بیش از حد
exceed: فراتر رفتن، تجاوز کردن از
increasing: فزاینده، روبه افزایش، در حال افزایش
اضافی ، بیشتر
if you need any extra help , just call me 🚋🚋
اگه به هر کمک بیشتری نیاز داشتی فقط بهم زنگ بزن
انسانی 93 ، تجربی 85 ، هنر 85
بیشتر. اضافی.
زیاد، اضافی، بیشتر
more

زیاد از حد
مبلغ اضافی، چیز اضافی
اضافی، زائد، زیادی،
بیش از حد
بیش ، بیش از ، افزون ، افزون از ، افزون بر ، فرا ، فراتر از ، بیرون ، خارج
خارج از
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٩)

بپرس