expendable


معنی: مصرف پذیر، قابل خرج
معانی دیگر: خرج کردنی، کاربرد پذیر، از دست دادنی، صرف نظر کردنی، فدا کردنی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: subject to being disposed or consumed.

(2) تعریف: not able to be used, kept, or maintained; not useful.

(3) تعریف: considered able to be replaced, given up, or sacrificed.
متضاد: essential, indispensable

- The general considered soldiers expendable, and he was willing to take great risks to achieve his aims.
[ترجمه سعید] ژنرال سربازان را فداکردنی میدانست و حاضر بود برای رسیدن به اهدافش خطرات بزرگی را بپذیرد.
|
[ترجمه امين] از جان گذشته
|
[ترجمه گوگل] ژنرال سربازان را قابل مصرف می دانست و حاضر بود برای رسیدن به اهداف خود ریسک های بزرگی انجام دهد
[ترجمه ترگمان] ژنرال در نظر داشت که سربازان را از کار برکنار کند، و او حاضر بود خطرات بزرگی را برای رسیدن به اهداف خود بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: expendability (n.)
• : تعریف: (often pl.) a person or thing considered replaceable or subject to being discarded.

جمله های نمونه

1. the country's forests are not expendable at all
جنگل های کشور به هیچ وجه فدا کردنی نیستند.

2. In the Great War soldiers were considered expendable.
[ترجمه امیرحسین واحدی] در جنگ عظیم ، سربازان مضطرب ( ترسو ) بی خاصیت ( بی مصرف ) هستند.
|
[ترجمه آرزو] اینگونه لحاظ شده بود که سربازان در جنگ بزرگ به کار گرفته شوند
|
[ترجمه مجید وحید] در آن جنگ عظیم، سربازان به عنوان قربانی لحاظ شده بودند.
|
[ترجمه امین] در جنگ بزرگ ( جنگ جهانی اول ) ، جان سربازان بی ارزش قلمداد می شد.
|
[ترجمه گوگل]در جنگ بزرگ سربازان قابل مصرف تلقی می شدند
[ترجمه ترگمان]در جنگ بزرگ، سربازان در نظر گرفته می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. No one likes to think that they're expendable.
[ترجمه مریم مزدایی] هیچ کس دوست ندارد که بی مصرف تلقی شود.
|
[ترجمه گوگل]هیچ کس دوست ندارد فکر کند که آنها قابل مصرف هستند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس دوست نداره فکر کنه که اونا قابل خرج کردن هستن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Workers have become expendable parts for sale in the ordinary course of commerce.
[ترجمه گوگل]کارگران به قطعات مصرفی برای فروش در روند عادی تجارت تبدیل شده اند
[ترجمه ترگمان]کارگران در دوره معمولی بازرگانی، برای فروش به بخش های دیگری از کالاهای مصرفی تبدیل شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In another, they are merely expendable sacrifices to national economic development.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، آنها صرفاً فداکاری های قابل مصرف برای توسعه اقتصادی ملی هستند
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، آن ها صرفا برای توسعه اقتصادی ملی قربانی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Women were expendable birthing organisms for the glory of the family.
[ترجمه گوگل]زنان ارگانیسم های زایشی قابل مصرف برای شکوه خانواده بودند
[ترجمه ترگمان]زنان به خاطر شکوه و شکوه خانواده، موجودات زنده متولد شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Women were the first, the most expendable, the most pliant, and the easiest victims.
[ترجمه گوگل]زنان اولین، قابل مصرف‌ترین، انعطاف‌پذیرترین و آسان‌ترین قربانیان بودند
[ترجمه ترگمان]زنان نخستین، the، the، و آسان ترین قربانیان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Eventually, he may feel parliament is expendable.
[ترجمه گوگل]در نهایت، او ممکن است احساس کند پارلمان قابل مصرف است
[ترجمه ترگمان]در نهایت، ممکن است احساس کند که پارلمان مورد نیاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The units are expendable and can easily be replaced so long as the tree is healthy.
[ترجمه گوگل]واحدها قابل مصرف هستند و تا زمانی که درخت سالم باشد به راحتی قابل تعویض هستند
[ترجمه ترگمان]زمانی که درخت سالم است، این واحدها می توانند به راحتی جایگزین شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I knew that presenters could be expendable.
[ترجمه گوگل]می دانستم که مجریان می توانند مصرف شوند
[ترجمه ترگمان]من می دون ستم که presenters می تونه از بین بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Old people were the most expendable and in times of famine they committed suicide by walking naked into the snow.
[ترجمه گوگل]افراد مسن خرج ترین بودند و در زمان قحطی با راه رفتن برهنه در برف خودکشی می کردند
[ترجمه ترگمان]افراد مسن در زمان قحطی و قحطی دست به خودکشی زدند و با لخت شدن در برف دست به خودکشی زدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Everyone is expendable. No one's job is safe.
[ترجمه گوگل]همه قابل مصرف هستند کار هیچکس ایمن نیست
[ترجمه ترگمان]همه قابل expendable کار هیچ کس در امان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They see a county with oodles of expendable income and not enough places to spend it.
[ترجمه گوگل]آنها شهرستانی را می بینند که درآمد قابل مصرف زیادی دارد و مکان کافی برای صرف آن وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]آن ها کشوری با oodles از درآمدش را می بینند و جاه ای کافی برای خرج کردن آن را ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Armed with expendable income and encouragement to claim their right to sexual pleasure, women could become consumers in a field previously reserved for men.
[ترجمه گوگل]با داشتن درآمد قابل مصرف و تشویق برای ادعای حق لذت جنسی، زنان می‌توانند در زمینه‌ای که قبلاً مختص مردان بود، مصرف‌کننده شوند
[ترجمه ترگمان]زنان با کسب درآمد کافی و تشویق به ادعای حق خود در رابطه با لذت جنسی، می توانند به مصرف کنندگان در زمینه ای که قبلا برای مردان رزرو شده بود، تبدیل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The orbiter lifts off vertically like an expendable launch vehicle but makes an unpowered descent similar to a glider.
[ترجمه گوگل]مدارگرد به صورت عمودی مانند یک وسیله پرتاب قابل مصرف بلند می شود اما فرود بدون نیرویی شبیه به یک گلایدر انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]مدارگرد هنگام پرتاب یک خودرو به صورت عمودی بلند می شود، اما این کار باعث می شود که یک هواپیمای unpowered مشابه گلایدر سقوط کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مصرف پذیر (صفت)
expendable

قابل خرج (صفت)
expendable

تخصصی

[ریاضیات] قابل صرفنظر کردن

انگلیسی به انگلیسی

• can be expended; not worth keeping, can be consumed or used up; can be sacrificed
someone or something that is expendable is no longer needed and can be got rid of; a formal word.

پیشنهاد کاربران

چیزی که بعد از یک بار استفاده بیرون ریخته میشه.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : expend
✅️ اسم ( noun ) : expenditure / expense
✅️ صفت ( adjective ) : expendable / expensive
✅️ قید ( adverb ) : expensively
بهتره اول فعلش را یاد بگیریم ( یعنی Expend )
Expend به معنای [ استفاده کردن - صرف، خرج یا مصرف کردن ] هست. میتونه صرف کردن پول، زمان، انرژی، تلاش و . . . باشه
*⁩ Expend را با Expand اشتباه نگیرید. Expand یعنی بسط، توسعه، گسترش دادن یا به تفضیل شرح دادن و وارد نکات ریز شدن
...
[مشاهده متن کامل]

به عنوان قرینه برای فعل Expand فعل های Shrink, Cntract, Shorten را داریم
در حقیقت Expend متضاده save یا keep هست
پسوند able در انتهای این دو فعل اونارو به صفت و اسم تبدیل میکنه.
Expandable : گسترش پذیر، قابل توسعه
Expendable : مصرف پذیر، فدا کردنی، قابل خرج و صرف و استفاده بدون اهمیت به ارزش اون چیز طوریکه از اون چیزی که دارید خرج میکنید نمونه اش و حتی بهترش رو همین الان دارید یا به راحتی میتونید بدست بیارید. در یک کلام یعنی not important یا یکبار مصرف و غیر حیاتی. چیزی که به راحتی جایگزین میشه و ارزش حفظ کردن رو نداره. چیزی که ساخته شده تا مصرف بشه و بعدش پرتاب بشه توی سطل زباله
بعضی از Synonym های این کلمه :
dispensable, disposable, excess, inessential, nonessential, replaceable, superfluous, unimportant
مثال برای Expend :
Money is expendable, but not life : از پول می شود صرف نظر کرد؛ ولی از زندگی نه.
The country's forests are not expendable at all : جنگل های کشور به هیچ وجه فدا کردنی نیستند
🌠 توضیح دیکشنری برای Expend :
💎adjective
: easily replaced : not worth saving
◀️employees whose jobs are considered expendable
: not meant to be saved : meant to be used and thrown away
◀️an expendable rocket
◀️expendable [=disposable] supplies
🌠 توضیحات دیکشنری برای Expand :
💎verb
1 a [no obj] : to increase in size, range, or amount : to become bigger
◀️
The liquid expands and contracts with changes in temperature.
◀️the expanding universe
◀️His business has expanded to serve the entire state.
◀️The coffee shop may expand into a full restaurant
b [ obj] : to cause ( something ) to increase in size, range, or amount : to make ( something ) bigger
◀️He has expanded his business to serve the entire state.
◀️There are plans to expand the airport.
◀️The police have decided to expand their investigation.
◀️She plans to expand the lecture series into a book.
◀️
This trip will give you an opportunity to expand [=broaden] your horizons. [=to learn more about the world]
◀️expand your knowledge
2 [ obj] : to write ( something ) in full form
◀️Expand the abbreviation “deg. ” to “degree. ”
همچنین یک فیلم معروف هالیوودی هست به اسم The expendables هست یعنی بی مصرف ها و افرادی که ارزش نجات دادن و پشتیبانی رو ندارن. یه مشت آشغال بی مصرف به زبان ساده
البته در اینجا expendable اسم هست نه صفت چون صفت ها نه جنسیت میگیرند نه جمع بسته میشن نه مفرد دارند و نمیتونن s در انتهای خود بگیرن

expendable
بی مصرف.
فیلم بی مصرف ها یک ، دو وسه با نقش آفرینی سیلوسترو استالونه ، جیسون استتهام.
قابل حذف
بی ارزش، بدرد نخور، بی مصرف, غیر ضروری، قابل جایگزینی
Of little value
مصرفی
به درد نخور ( دیکشنری هزاره )
فداکار
نادیده گرفتنی

بی مصرف
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس