• : تعریف: causing one to lose patience and become annoyed or frustrated. • مترادف: vexing • مشابه: difficult, frustrating
- The teacher liked most of her students, but she found some of them exasperating.
[ترجمه Mammad] خانم معلم بیشتر دانش آموزانش را دوست داشت، اما بعضی از آنها آزاردهنده بودند
|
[ترجمه گوگل] معلم بیشتر شاگردانش را دوست داشت، اما برخی از آنها را خشمگین می دانست [ترجمه ترگمان] معلم بیشتر دانش آموزانش را دوست داشت اما برخی از آن ها را خشمگین کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. It's so exasperating when he won't listen to a word that I say.
[ترجمه مریم سالک زمانی] با بی توجهی به حرفهایم، کفرم را درمیآورد.
|
[ترجمه گوگل]خیلی ناراحت کننده است وقتی به کلمه ای که من می گویم گوش نمی دهد [ترجمه ترگمان]وقتی او به کلمه ای که من می گویم گوش نمی دهد، این قدر عصبانی کننده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Hardie could be exasperating to his colleagues.
[ترجمه حسناحاجیان] او میتونست خیلی رو اعصاب باشه برای همکارانش
|
[ترجمه مریم سالک زمانی] هاردی می توانست همکارانش را ذله کند.
|
[ترجمه گوگل]هاردی ممکن است برای همکارانش خشمگین باشد [ترجمه ترگمان]Hardie می تواند از همکاران خود خشمگین شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]شکست تیم ما بسیار ناراحت کننده است [ترجمه ترگمان]شکست تیم ما خیلی عصبانی کننده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He's the most difficult and exasperating man I know.
[ترجمه گوگل]او سخت ترین و خشمگین ترین مردی است که می شناسم [ترجمه ترگمان]او مرد difficult و exasperating است که من می شناسم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You have this exasperating habit of never looking at me!
[ترجمه گوگل]تو این عادت آزاردهنده را داری که هرگز به من نگاه نمی کنی! [ترجمه ترگمان]این عادت exasperating که هرگز به من نگاه نکنید! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. It's exasperating to run for a train and then miss it by half a minute.
[ترجمه گوگل]دویدن برای قطار و بعد از دست دادن آن برای نیم دقیقه خشمگین است [ترجمه ترگمان]برای یک قطار در حال دویدن است و بعد تا نیم دقیقه دیگر آن را از دست می دهم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He's probably the most exasperating man I've ever met.
[ترجمه گوگل]او احتمالاً خشمگین ترین مردی است که تا به حال دیده ام [ترجمه ترگمان]او احتمالا the مردی است که تا به حال دیده ام [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Marsha has this exasperating way of talking to me like a child.
[ترجمه گوگل]مارشا این روش خشمگینانه را برای صحبت با من مانند یک کودک دارد [ترجمه ترگمان]مارشا، این طرز طرز صحبت کردن با من مثل یک بچه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. But penury, though exasperating enough, was not the whole of his distress.
[ترجمه گوگل]اما فقر، گرچه به اندازه کافی خشمگین بود، اما تمام پریشانی او نبود [ترجمه ترگمان]اما با وجود تنگدستی، هرچند که به اندازه کافی خشمگین بود، همه پریشانی او نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Then there was an exasperating wait for her visa at the Sydon consulate in South Kensington.
[ترجمه گوگل]سپس در کنسولگری سیدون در جنوب کنزینگتون منتظر ویزای او بود [ترجمه ترگمان]در این صورت منتظر روادید خود در کنسولگری Sydon جنوبی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. There is one thing more exasperating than a wife who can cook and won't, and that's a wife who can't cook and will. Robert Frost
[ترجمه گوگل]یک چیز خشمگین تر از همسری است که می تواند آشپزی کند و نمی خواهد، و آن همسری است که نمی تواند آشپزی کند و خواهد کرد رابرت فراست [ترجمه ترگمان]یک چیز مهم تر از آن است که زنی که بتواند آشپزی کند و برنده شود، و آن زنی است که نمی تواند آشپزی کند و بخواهد رابرت فراست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She never imagined her little sister, exasperating as she was, would join the bosses.
[ترجمه گوگل]او هرگز تصور نمی کرد که خواهر کوچکش که خشمگین بود، به رئیسان بپیوندد [ترجمه ترگمان]هرگز تصورش را هم نمی کرد که خواهر کوچکش، که او را عصبانی کرده بود، به روسا ملحق شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Often exasperating to colleagues, he was always courteous and never bore personal rancour.
[ترجمه گوگل]او که اغلب برای همکارانش خشمگین بود، همیشه مودب بود و هرگز کینه توز شخصی نداشت [ترجمه ترگمان]او که اغلب از همکاران خود خشمگین می شد، همیشه با ادب بود و هرگز از کینه جویی و کینه ای در دل احساس نمی کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This exasperating weekday practice prevents us seeing at least 10 minutes of each of the first two sessions of paly.
[ترجمه گوگل]این تمرین طاقت فرسا در روزهای هفته مانع از دیدن حداقل 10 دقیقه از هر یک از دو جلسه اول کاهش می شود [ترجمه ترگمان]این روز هفته آزاردهنده ما از دیدن حداقل ۱۰ دقیقه از هر دو جلسه اول paly جلوگیری می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• infuriating, annoying, irritating
پیشنهاد کاربران
عصبانی کننده. ناراحت کننده. آزارنده. زجر آور
مثال؛ The constant delays are exasperating. A person might say, “It’s exasperating when someone doesn’t listen to you. ” Another might express, “The never - ending problems are exasperating. ”