examine

/ɪgˈzæmɪn//ɪgˈzæmɪn/

معنی: ازمودن، باز جویی کردن، معاینه کردن، بازرسی کردن، امتحان کردن، ازمون کردن
معانی دیگر: آزمون کردن، آزمودن، بررسی کردن، وارسی کردن، بازبین کردن، سنجیدن، دید گری کردن، تحقیق کردن، وارسیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: examines, examining, examined
مشتقات: examinable (adj.), examiner (n.)
(1) تعریف: to inspect or evaluate thoroughly.
مترادف: investigate, peruse, probe, scan, scrutinize, study, survey
مشابه: analyze, assess, audit, check, comb, evaluate, explore, inspect, observe, overlook, plumb, scope, scour, search, sift, test, view

- The archaeologist examined the coins that were found on the site.
[ترجمه گوگل] این باستان شناس سکه هایی را که در محوطه پیدا شده بود مورد بررسی قرار داد
[ترجمه ترگمان] این باستان شناس سکه ها را که در محل کشف شده بود، مورد بررسی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The detective examined the fingerprints.
[ترجمه گوگل] کارآگاه اثر انگشت را بررسی کرد
[ترجمه ترگمان] کارآگاه اثرانگشت رو بررسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to test by asking questions or posing problems for solution.
مترادف: quiz, test
مشابه: analyze, catechize, grill, interrogate, question

- The students will be examined on all aspects of the material covered in the course.
[ترجمه گوگل] دانش آموزان در تمام جنبه های مطالب ارائه شده در دوره مورد بررسی قرار خواهند گرفت
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان در تمام جنبه های مادی که در این دوره پوشش داده می شود، مورد بررسی قرار خواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The committee examined each candidate before making a decision.
[ترجمه گوگل] کمیته قبل از تصمیم گیری هر یک از نامزدها را مورد بررسی قرار داد
[ترجمه ترگمان] این کمیته پیش از تصمیم گیری هر نامزد را بررسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to inspect (a body or body part), esp. in order to ascertain general health or cause of illness.
مشابه: assess, check, diagnose, explore, inspect

- The doctor examined my sore foot.
[ترجمه David] دکتر پای مجروحم را معاینه کرد.
|
[ترجمه گوگل] دکتر پای درد مرا معاینه کرد
[ترجمه ترگمان] دکتر پای مجروحش را معاینه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in law, to formally interrogate.
مترادف: interrogate, question
مشابه: cross-examine, grill, hear, query, quiz

- Do you wish to examine this witness?
[ترجمه امین جهانگرد] میخای این شاهد و بازجوئی کنی؟!
|
[ترجمه گوگل] آیا می خواهید این شاهد را معاینه کنید؟
[ترجمه ترگمان] می خواهید شاهد این شاهد باشید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to examine and adjust accounts
حساب ها را بررسی و تعدیل کردن

2. every day, i examine hundreds of patients with a variety of complaints
هر روز صدها بیمار با ناراحتی های گوناگون را معاینه می کنم.

3. tomorrow the teacher will examine each one of us
فردا معلم هر یک از ما را امتحان خواهد کرد.

4. they file all applications and examine them in turn
آنها همه ی درخواست ها را بایگانی کرده و به نوبت به آنها رسیدگی می کنند.

5. It is necessary to examine how the proposals can be carried out.
[ترجمه علی] لازم است بررسی شود که چگونه می توان این پیشنهاد ها را عملی و اجرا کرد.
|
[ترجمه گوگل]بررسی نحوه اجرای پیشنهادات ضروری است
[ترجمه ترگمان]لازم است بررسی کنیم که چگونه این پیشنهادها را می توان انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We can examine the bones of dinosaurs and make deductions about how they lived.
[ترجمه گوگل]ما می‌توانیم استخوان‌های دایناسورها را بررسی کنیم و از نحوه زندگی آن‌ها نتیجه بگیریم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم استخوان های دایناسور را بررسی کنیم و deductions در مورد چگونگی زندگی آن ها باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'll start with some generalities and then examine a few specific examples.
[ترجمه گوگل]من با کلیات شروع می کنم و سپس چند مثال خاص را بررسی می کنم
[ترجمه ترگمان]من با برخی از کلیات شروع می کنم و سپس چند مثال خاص را بررسی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The group has been given a remit to examine ways of improving the local transport system.
[ترجمه گوگل]این گروه مأموریت یافته است تا راه های بهبود سیستم حمل و نقل محلی را بررسی کند
[ترجمه ترگمان]این گروه به منظور بررسی راه های بهبود سیستم حمل و نقل محلی به آن ها مهلت داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She was sent to examine into the matter.
[ترجمه گوگل]او برای بررسی موضوع فرستاده شد
[ترجمه ترگمان]او را احضار کردند تا موضوع را بررسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. X-rays are used by doctors to examine the bones or organs inside our body.
[ترجمه گوگل]پزشکان از اشعه ایکس برای بررسی استخوان ها یا اندام های داخل بدن ما استفاده می کنند
[ترجمه ترگمان]اشعه های ایکس توسط دکترها برای معاینه استخوان ها یا اندام های داخل بدن ما استفاده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A team of divers was sent down to examine the wreck.
[ترجمه گوگل]تیمی از غواصان برای بررسی غرق شده به پایین فرستاده شدند
[ترجمه ترگمان]گروهی از غواصان برای بررسی لاشه کشتی اعزام شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This injection stuns the rhinoceros, so we can examine it.
[ترجمه گوگل]این تزریق کرگدن را بیهوش می کند، بنابراین می توانیم آن را بررسی کنیم
[ترجمه ترگمان]این تزریق، کرگدن را حیرت زده می کند، بنابراین ما می توانیم آن را بررسی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Critically examine your work as if you were looking at someone else's efforts.
[ترجمه گوگل]کار خود را به گونه ای انتقادی بررسی کنید که انگار به تلاش های شخص دیگری نگاه می کنید
[ترجمه ترگمان]به طور بحرانی کار خود را طوری بررسی کنید که انگار به تلاش های دیگران نگاه می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You examine a patient and then you decide whether or not to operate.
[ترجمه گوگل]شما یک بیمار را معاینه می کنید و سپس تصمیم می گیرید که عمل کنید یا نه
[ترجمه ترگمان]شما یک بیمار را معاینه می کنید و بعد تصمیم می گیرید که آیا عمل کنید یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We shall examine into the affair.
[ترجمه گوگل]ما موضوع را بررسی خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما قضیه را بررسی خواهیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازمودن (فعل)
test, assay, try, shake down, examine, grope

باز جویی کردن (فعل)
assay, inquire, investigate, interrogate, examine, cross-examine

معاینه کردن (فعل)
examine, auscultate

بازرسی کردن (فعل)
sight, proctor, search, examine, inspect, espy

امتحان کردن (فعل)
test, inquire, examine

ازمون کردن (فعل)
examine

تخصصی

[حقوق] آزمایش کردن، امتحان کردن، بازجویی کردن، تحقیق کردن، رسیدگی کردن، بازپرسی کردن
[نساجی] آزمایش کردن - بررسی کردن
[ریاضیات] تجزیه و تحلیل، امتحان کردن، آزمایش کردن، بررسی، بررسی کردن، بازرسی کردن، بازدید کردن

انگلیسی به انگلیسی

• look at carefully, inspect, check, interrogate
if you examine something, you look at it carefully.
when people examine an idea, proposal, plan, etc, they consider or discuss it very carefully.
if an official investigation examines something, it looks at or inspects every part of it as carefully as possible in order to discover something about it.
if a doctor examines you, he or she looks at your body to check your health.
if a teacher examines you, he or she finds out how much you know by asking you questions or by making you take an examination.

پیشنهاد کاربران

محک زدن
برسی کردن
بررسی کردن، معاینه کردن
مثال: The doctor will examine you now.
دکتر الان شما را معاینه خواهد کرد.
دوستان به تلفظش توجه کنین:
/ɪgˈz�mɪn/
یعنی /اِ. زَمِن/ خونده میشه نه /اِگ. زَماین/.
examine: امتحان کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : examine
✅️ اسم ( noun ) : exam / examination / examinee
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
Chek somebody out
به معنی معاینه کردن هم معنی میده
وَراَنداز کردن، بَراَنداز کردن
واکاوی
چک کردن.
امتحان کردن
تست کردن
معاینه کردن
سنجیدن
ریشه اش از کلمه لاتینی examinareبه معنیweigh, test یعنی: ( وزن کردن ) سبک سنگین کردن, سنجیدن� از لحاظ توانایی، معلومات و. . . �می باشد ، معنی دیگرش معاینه و برسی ( بادقت نگاه کردن و متوجه چیزی شدن ) است.
با دقت نگاه کردن
Look at sb/sth very carefully
سنجیدن - سنجش
چک کردن و امتحان کردن برای مطمئن شدن از چیزی که درباره ی آزمایش می کنیم
آزمایش کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس