فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: examines, examining, examined
مشتقات: examinable (adj.), examiner (n.)
حالات: examines, examining, examined
مشتقات: examinable (adj.), examiner (n.)
• (1) تعریف: to inspect or evaluate thoroughly.
• مترادف: investigate, peruse, probe, scan, scrutinize, study, survey
• مشابه: analyze, assess, audit, check, comb, evaluate, explore, inspect, observe, overlook, plumb, scope, scour, search, sift, test, view
• مترادف: investigate, peruse, probe, scan, scrutinize, study, survey
• مشابه: analyze, assess, audit, check, comb, evaluate, explore, inspect, observe, overlook, plumb, scope, scour, search, sift, test, view
- The archaeologist examined the coins that were found on the site.
[ترجمه گوگل] این باستان شناس سکه هایی را که در محوطه پیدا شده بود مورد بررسی قرار داد
[ترجمه ترگمان] این باستان شناس سکه ها را که در محل کشف شده بود، مورد بررسی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این باستان شناس سکه ها را که در محل کشف شده بود، مورد بررسی قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The detective examined the fingerprints.
[ترجمه گوگل] کارآگاه اثر انگشت را بررسی کرد
[ترجمه ترگمان] کارآگاه اثرانگشت رو بررسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کارآگاه اثرانگشت رو بررسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to test by asking questions or posing problems for solution.
• مترادف: quiz, test
• مشابه: analyze, catechize, grill, interrogate, question
• مترادف: quiz, test
• مشابه: analyze, catechize, grill, interrogate, question
- The students will be examined on all aspects of the material covered in the course.
[ترجمه گوگل] دانش آموزان در تمام جنبه های مطالب ارائه شده در دوره مورد بررسی قرار خواهند گرفت
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان در تمام جنبه های مادی که در این دوره پوشش داده می شود، مورد بررسی قرار خواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان در تمام جنبه های مادی که در این دوره پوشش داده می شود، مورد بررسی قرار خواهند گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The committee examined each candidate before making a decision.
[ترجمه گوگل] کمیته قبل از تصمیم گیری هر یک از نامزدها را مورد بررسی قرار داد
[ترجمه ترگمان] این کمیته پیش از تصمیم گیری هر نامزد را بررسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این کمیته پیش از تصمیم گیری هر نامزد را بررسی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to inspect (a body or body part), esp. in order to ascertain general health or cause of illness.
• مشابه: assess, check, diagnose, explore, inspect
• مشابه: assess, check, diagnose, explore, inspect
- The doctor examined my sore foot.
[ترجمه David] دکتر پای مجروحم را معاینه کرد.|
[ترجمه گوگل] دکتر پای درد مرا معاینه کرد[ترجمه ترگمان] دکتر پای مجروحش را معاینه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: in law, to formally interrogate.
• مترادف: interrogate, question
• مشابه: cross-examine, grill, hear, query, quiz
• مترادف: interrogate, question
• مشابه: cross-examine, grill, hear, query, quiz
- Do you wish to examine this witness?
[ترجمه امین جهانگرد] میخای این شاهد و بازجوئی کنی؟!|
[ترجمه گوگل] آیا می خواهید این شاهد را معاینه کنید؟[ترجمه ترگمان] می خواهید شاهد این شاهد باشید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید