1. ever since the dawn of history, man has tried to fathom the universe
از بدو تاریخ تاکنون بشر کوشیده است که از دنیا سردر بیاورد.
2. ever and anon
گاه و بیگاه،چند وقت یک بار
3. ever and anon (or again)
(قدیمی) گاه به گاه،چند وقت یک بار،هر چند یک بار
4. ever since
از (آن وقت)،از آن هنگام،از آن موقع (تا حال)
5. ever so
(عامیانه) بسیار،خیلی،بی اندازه،بی نهایت
6. don¨t ever underestimate the strength of this storm!
هرگز قدرت این توفان را دست کم نگیر!
7. for ever
برای همیشه
8. why ever didn't you tell me before?
پس چرا قبلا به من نگفتی ؟
9. never ever
(عامیانه) ابدا ابدا،اصلا هرگز،اصلا و ابدا،هرگز هرگز
10. why ever
(انگلیس - عامیانه) آخه چرا،پس به چه علت
11. did you ever see the like of it?
هرگز همانند آن را دیده بودی ؟
12. do not ever entertain such a thought!
هرگز چنین فکری را در سر نپروران !
13. have you ever flown in an airplane?
هرگز با هواپیما پرواز کرده اید؟
14. have you ever met her?
هرگز او را ملاقات کرده ای ؟
15. have you ever seen an elephant?
آیا تاکنون فیل دیده ای ؟
16. have you ever witnessed an actual murder?
آیا هرگز شاهد یک قتل واقعی بوده اید؟
17. he is ever making the same mistake
او پیوسته همین اشتباه را می کند.
18. i am ever so thankful to you!
بی نهایت از شما سپاسگزارم !
19. i am ever so tired!
آخ که چقدر خسته ام !
20. we were ever so glad to meet her!
از ملاقات او بسیار مسرور شدیم !
21. will christina ever requite my love?
آیا کریستینا هرگز آنقدر که من او را دوست دارم مرا دوست خواهد داشت ؟
22. forever and ever (or forever and a day)
تا ابدالاباد،تا ابد،تا دنیاهست،همیشه
23. he has ailed ever since he came back
از هنگام بازگشتش تاکنون بیمار گونه بوده است.
24. how will i ever pay you for your kindness!
چگونه (هرگز) تلافی محبت های شما را بکنم !
25. the greatest story ever told
عالی ترین داستانی که تاکنون بیان شده است
26. and they lived happily ever after
و پس از آن همواره خوشحال و خرم زندگی کردند.
27. he bungled anything he ever attempted
به هر کاری که دست زد خرابش کرد.
28. i'll love you for ever and ever
همیشه تو را دوست خواهم داشت.
29. john is busier than ever
جان از همیشه کارش بیشتر است.
30. the biggest lie i've ever heard
بزرگترین دروغی که تاکنون شنیده ام
31. the cutest trick i've ever seen
تو دل بروترین دختری که تاکنون دیده ام
32. i hope no child will ever predecease his father
امیدوارم هیچ فرزندی پیش از پدرش نمیرد.
33. i rue the day i ever met her!
لعنت بر آن روزی که او را ملاقات کردم !
34. she has been wearing black ever since her husband's death
از (موقع) مرگ شوهرش تا حال سیاهپوش شده است.
35. she knew no harm would ever befall her daughter
او می دانست که هرگز صدمه ای به دخترش وارد نخواهد شد.
36. that was their first defeat ever
این اولین شکست آنها (تا آن زمان) بود.
37. the best food i have ever tasted
بهترین خوراکی که هرگز خورده ام
38. the most long-winded speaker i've ever seen
روده دراز ترین ناطقی که در عمرم دیده ام
39. the veriest idiot that had ever comt to my shop
ابله ترین فردی که هرگز به مغازه ی من پا گذاشته بود
40. the worst book i have ever read
بدترین کتابی که تابه حال خوانده ام
41. one of the most massive programs ever submitted to the congress
یکی از جامع ترین برنامه هایی که تاکنون به کنگره تقدیم شده است
42. the most beautiful school i have ever seen
زیباترین مدرسه ای که تاکنون دیده ام
43. the most massive odor i have ever known
شدیدترین بویی که تابحال به مشامم رسیده است
44. the most stricken landscape i had ever seen
ویرانترین منظره ای که تا آن موقع دیده بودم
45. there is no question of his ever returning
شکی نیست که هرگز باز نخواهد گشت.
46. this book is nothing like i've ever read before
مانند این کتاب را هرگز پیش از این نخوانده بودم.
47. today our teacher was livelier than ever
امروز معلم ما از همیشه شنگول تر بود.
48. today the lake is choppier than ever
امروز دریاچه متلاطم تر از همیشه است.
49. . . . shall remain in absolute ignorance for ever
. . . در جهل مرکب ابدالدهر بماند
50. our dreams of peace were smashed for ever
خواب و خیال های ما در مورد صلح برای همیشه تباه شد.
51. out! i don't want to see you ever again!
گمشو! دیگر نمی خواهم هرگز تو را ببینم !
52. she arrived monday and has been here ever since
دوشنبه وارد شد و از آن هنگام تا حالا اینجا بوده است.
53. that night i desired her more than ever
آن شب بیش از همیشه نسبت به او احساس شهوت می کردم.
54. you haven't done a thing except bitch ever since we got here
از وقتی که به اینجا رسیدیم کاری جز شکایت نکرده ای.
55. hassan's kindness welded his wife to him for ever
مهربانی حسن زنش را برای همیشه با او همبسته کرد.
56. she is easily the best teacher i have ever had
بدون تردید بهترین معلمی است که من داشته ام.
57. she was the most encyclopedic person i have ever met
او عالم ترین شخصی بود که من تاکنون ملاقات کرده ام.
58. that event was fixed in her mind for ever
آن رویداد برای همیشه در خاطرش نقش بسته بود.
59. they are better fed and better clothed than ever before
آنان از همیشه بهتر خوراک می خورند و لباس می پوشند.
60. this was the fullest house-to-house canvass i have ever seen
این کاملترین همه پرسی خانه به خانه ای بود که من تا کنون دیده ام.
61. a three-day whisker had made his face darker than ever
ته ریش سه روزه چهره ی او را از همیشه تیره تر کرده بود.
62. the black nightgown had made her more desirable than ever
لباس خواب سیاه او را از همیشه هوس انگیزتر کرده بود.
63. the ornaments that made the palace more beautiful than ever
زینت هایی که کاخ را زیباتر از همیشه کرده بود
64. the promise you and i made is inviolable for ever
عهدی که با تو بستیم هرگز شکستنی نیست
65. her untimely death has left a scar that nothing will ever remove
داغی که مرگ نابهنگام او باقی گذاشته هرگز زدودنی نیست.
66. the covenant she and i entered into is inviolable for ever . . .
عهدی که با تو بستیم هرگز شکستنی نیست . . .