esteem

/əˈstiːm//ɪˈstiːm/

معنی: نظر، شهرت، اعتبار، قدر، عزت، قرب، رعایت ارزش، ارجمند شمردن، لایق دانستن، محترم شمردن، عزیز داشتن
معانی دیگر: احترام گذاشتن، گرامی داشتن، ارج نهادن، ارزشمند دانستن، پنداشتن، تلقی کردن، به حساب آوردن، بزرگداشت، ارجمندی، والایی، والاشماری، اقدام، محترم شمردم

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: esteems, esteeming, esteemed
(1) تعریف: to have a high opinion of; respect; honor.
مترادف: admire, honor, prize, respect, revere, value, venerate
متضاد: abominate, despise, disesteem
مشابه: appreciate, approve of, cherish, commend, consider, favor, laud, praise, reverence

- I esteem friendship more than money.
[ترجمه من] من دوستی را زیادتر از پول دوست دارم
|
[ترجمه زهرا] دوستی را بیشتر از پول ارزشمند می دانم
|
[ترجمه شان] من دوستی را از پول ارزشمندتر میدانم .
|
[ترجمه Mrjn] من دوستی را بر پول محترم تر میشمارم ( ارزشمند تر میدانم )
|
[ترجمه علی ماشالله زاده برزکی] دوستی را را بیش از پول ارج می نهم
|
[ترجمه Neda] من برای دوستی ارزش بیشتری از پول قائلم.
|
[ترجمه گوگل] من دوستی را بیشتر از پول می دانم
[ترجمه ترگمان] من دوستی را بیشتر از پول دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to regard in a particular way; consider; judge.
مترادف: consider, deem, judge, regard, think of
مشابه: believe, conclude, figure, hold, opine, suppose

- The captain esteemed it likely that the storm would strike soon.
[ترجمه گوگل] کاپیتان به احتمال زیاد طوفان به زودی رخ خواهد داد
[ترجمه ترگمان] ناخدا به احتمال زیاد به این نتیجه رسیده بود که توفان به زودی حمله خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: high opinion; favorable judgment; respect.
مترادف: admiration, honor, regard, respect, veneration
متضاد: abomination, contempt, disesteem, disrespect, opprobrium
مشابه: appreciation, approval, awe, estimation, favor, reputation, reverence, wonder

- We're giving her a plaque as a token of our esteem for her.
[ترجمه گوگل] ما به او لوحی می دهیم تا به او احترام بگذاریم
[ترجمه ترگمان] ما به او یک نشان نشان می دهیم که نشانه احترام ما برای او باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. i esteem it a great honor to be his friend
برای من افتخار بزرگی است که دوست او باشم.

2. a man of low esteem
مردی کم قدر (کم ارج)

3. to hold in high esteem
احترام زیاد قایل شدن (برای)،سخت گرامی داشتن

4. every day he rose in his superiors' esteem
احترام او هر روز نزد مافوق هایش بیشتر می شد.

5. I esteem your uncle for his kindness, experience, and honesty.
[ترجمه محمد] من به عموی شمابه خاطر مهربانی، تجربه و صداقت ایشان احترام میگذارم.
|
[ترجمه گوگل]من دایی شما را به خاطر مهربانی، تجربه و صداقتش ارج می نهم
[ترجمه ترگمان]من به عموی شما نسبت به مهربانی و صداقت و صداقت شما احترام می گذارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The critics held him in high esteem as an actor.
[ترجمه mmdmdi] منتقدان برای او به عنوان یک هنرپیشه احترام زیادی قایل هستد
|
[ترجمه گوگل]منتقدان به او به عنوان یک بازیگر احترام زیادی قائل بودند
[ترجمه ترگمان]منتقدان او را به عنوان یک بازیگر در نظر گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She is held in high esteem by her colleagues.
[ترجمه گوگل]او نزد همکارانش از احترام بالایی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]همکاران او نسبت به او احترام زیادی قائل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There has been a drop in public esteem for teachers.
[ترجمه Mz] احترام عمومی معلمان کم شده است
|
[ترجمه گوگل]ارزش عمومی معلمان کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]یک قطره در اعتماد عمومی به معلمان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He is held in high esteem by colleagues in the construction industry.
[ترجمه گوگل]او نزد همکاران در صنعت ساختمان مورد احترام است
[ترجمه ترگمان]او توسط همکاران در صنعت ساخت وساز مورد احترام بالایی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We esteem it an honour to be invited.
[ترجمه گوگل]ما افتخار می کنیم که دعوت شده ایم
[ترجمه ترگمان]ما به این افتخار می کنیم که ما را دعوت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I esteem it an honour to attend this meeting.
[ترجمه گوگل]حضور در این جلسه برای من افتخار است
[ترجمه ترگمان]من افتخار می کنم که در این ملاقات شرکت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I did not esteem him to be worthy of trust.
[ترجمه گوگل]من او را شایسته اعتماد نمی دانستم
[ترجمه ترگمان]من به او اعتماد نداشتم که شایسته اعتماد باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The people make it a point to esteem the art of conversation in France.
[ترجمه گوگل]مردم به هنر مکالمه در فرانسه احترام می گذارند
[ترجمه ترگمان]مردم آن را برای ارج نهادن به هنر گفتگو در فرانسه قائل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I esteem it an honour to visit your university.
[ترجمه گوگل]بازدید از دانشگاه شما باعث افتخار من است
[ترجمه ترگمان]به این افتخار می کنم که از دانشگاه شما بازدید کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We esteem Sigmund Freud as the father of psychoanalysis.
[ترجمه گوگل]ما زیگموند فروید را پدر روانکاوی می دانیم
[ترجمه ترگمان]ما به زیگموند فروید به عنوان پدر روان کاوی احترام می گذاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نظر (اسم)
sight, verdict, view, advice, regard, opinion, look, viewpoint, thought, slant, discretion, observation, gander, esteem, ken, waff

شهرت (اسم)
stand, attribute, report, reputation, fame, popularity, odor, glory, celebrity, renown, grapevine, esteem, notability

اعتبار (اسم)
estimate, authenticity, validity, influence, authority, trust, reputation, validation, credit, reliability, credibility, importance, esteem, reputability, prestige

قدر (اسم)
significance, value, valence, valency, deal, quantity, magnitude, cost, importance, esteem

عزت (اسم)
honor, glory, honour, respect, esteem

قرب (اسم)
esteem

رعایت ارزش (اسم)
esteem

ارجمند شمردن (فعل)
esteem

لایق دانستن (فعل)
esteem

محترم شمردن (فعل)
honor, honour, esteem

عزیز داشتن (فعل)
prize, embosom, esteem, endear, hold dear

انگلیسی به انگلیسی

• admiration, respect
respect, honor, admire, value
esteem is admiration and respect; a formal word.

پیشنهاد کاربران

به حساب آوردن ، فرض کردن ، باور داشتن

I would esteem it an honour if you would
accompany me
من همراهی شما رو به منزله ی افتخار به حساب می آورم
respect for or a good opinion of someone
to admire someone or something
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : esteem
✅️ اسم ( noun ) : esteem
✅️ صفت ( adjective ) : estimable
✅️ قید ( adverb ) : _
اشتباه نگیرید دوستان
Esteem میشه عزت و احترام و اعتبار
Self - esteem میشه عزت نفس
عزت
حرمت
محترم شمردن
ارجمند، با عزت نفس، باحرمت نفس
حرمت / عزت
گرامی / محترم / لایق / ارزشمند / عزیز دانستن
حرمت قائل شدن، حرمت داشتن
Slef esteem =عزت نفس

بپرس