erupt

/ɪˈrəpt//ɪˈrʌpt/

معنی: منفجر شدن، جوانه زدن، فوران کردن، در امدن، در اوردن، جوش دراوردن
معانی دیگر: (آتشفشان و غیره) فوران کردن، برون افکندن، برون فشاندن، آتش فشانی کردن، آب فشانی کردن، برون فشانی کردن، بروز کردن، در جستن، (جوش صورت یا کورک و غیره) بیرون زدن، ـ زدن، (با فشار یا سروصدا) بیرون آمدن، ترکیدن، (دندان) درآمدن، فشاندن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: erupts, erupting, erupted
(1) تعریف: to break or explode out of a restrained or confined condition.
مترادف: gush, spew, spout, spurt
مشابه: blaze, burst, explode, issue, overflow, pour

- Lava erupts from a volcano.
[ترجمه علی] گدازه از یک کوه آتشفشانی فوران می کند.
|
[ترجمه گوگل] گدازه از یک آتشفشان فوران می کند
[ترجمه ترگمان] Lava از یک آتشفشان فوران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His latent violence suddenly erupted.
[ترجمه امیر] خشم فروخورده وی ناگهان فوران کرد
|
[ترجمه گوگل] خشونت نهفته او ناگهان فوران کرد
[ترجمه ترگمان] خشونت پنهانی او ناگهان فوران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to spew forth matter violently.
مترادف: belch, spout
مشابه: explode

- That volcano erupted only ten years ago.
[ترجمه گوگل] آن آتشفشان فقط ده سال پیش فوران کرد
[ترجمه ترگمان] این آتشفشان تنها ده سال پیش فوران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: of a tooth, to break through the gums.

- There is sometimes considerable discomfort when a tooth erupts.
[ترجمه گوگل] گاهی اوقات هنگام رویش دندان ناراحتی قابل توجهی وجود دارد
[ترجمه ترگمان] گاهی اوقات ناراحتی قابل توجهی وجود دارد وقتی که یک دندان شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: of the skin, to break out, as with a rash or pimples.

- His skin erupted with hives after eating some strawberries.
[ترجمه مهران] بعداز خوردن چند توت فرنگی پوستش کهیر زد ( بیرون ریخت )
|
[ترجمه گوگل] پوست او پس از خوردن مقداری توت فرنگی با کهیر فوران کرد
[ترجمه ترگمان] پس از خوردن چند توت فرنگی، پوستش از کندو پر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My skin always erupts just before some important occasion.
[ترجمه Habib] پوست من همیشه ( ( جوش می زند ) ) قبل از وقوع چند اتفاق مهم.
|
[ترجمه موسی] معنیsuncreenمیشود کرم زد افتاب
|
[ترجمه ات] پوست من درست قبل از یک موقعیت مهم بیرون می ریزد.
|
[ترجمه گوگل] پوست من همیشه درست قبل از یک موقعیت مهم فوران می کند
[ترجمه ترگمان] پوستم همیشه قبل از یک مورد مهم شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to break out from or form on the skin, as a rash or pimples.

- After hiking in the woods, an itchy rash erupted all over her legs.
[ترجمه گوگل] پس از پیاده‌روی در جنگل، بثورات خارش‌دار در تمام پاهای او ظاهر شد
[ترجمه ترگمان] بعد از پیاده روی در جنگل، جوش و جوش روی پاهایش بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: eruptible (adj.)
• : تعریف: to cause to burst out; spew out.
مترادف: belch, eject, gush, spew, spurt
مشابه: discharge, emit, expel, pour out, spout, vomit

- The volcano erupted fiery gases.
[ترجمه شان] از کوه آتشفشانی، گاز های شعله ور فوران کرد.
|
[ترجمه گوگل] آتشفشان گازهای آتشین فوران کرد
[ترجمه ترگمان] آتشفشان فوران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. suddenly, hot steam began to erupt
ناگهان بخار داغ شروع به برون فشانی کرد (بیرون زد).

2. when a child's teeth begin to erupt
هنگامی که دندان های بچه شروع به درآمدن می کنند

3. He avers that chaos will erupt if he loses.
[ترجمه گوگل]او مخالف است که اگر ببازد، هرج و مرج فوران خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]او می گوید که اگر شکست بخورد هرج و مرج آغاز خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The volcano could erupt at any time.
[ترجمه aram] این اتشفشان میتواند در هر زمانی فوران کند
|
[ترجمه گوگل]این آتشفشان هر لحظه ممکن است فوران کند
[ترجمه ترگمان]این آتشفشان در هر زمانی می تواند فوران کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ash began to erupt from the crater.
[ترجمه گوگل]خاکستر از دهانه شروع به فوران کرد
[ترجمه ترگمان]اش از دهانه آتشفشان شروع به erupt کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Steam and hot water erupt from geysers.
[ترجمه گوگل]بخار و آب داغ از آبفشان ها فوران می کند
[ترجمه ترگمان]بخار و آب گرم از geysers فوران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A regional conflict would erupt into violent warfare.
[ترجمه گوگل]یک درگیری منطقه ای به جنگ خشونت آمیز تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]یک درگیری منطقه ای به جنگ های خشونت بار تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. S. -backed redeployment deal before further violence could erupt.
[ترجمه گوگل]پیش از وقوع خشونت بیشتر، قرارداد استقرار مجدد با حمایت S
[ترجمه ترگمان]صف آرایی مجدد در وزیرستان جنوبی قبل از بروز خشونت های بیشتر رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Lifting a finger made the body erupt in sweat.
[ترجمه گوگل]بلند کردن انگشت باعث شد بدن عرق کند
[ترجمه ترگمان]همچنان که یک انگشتش را بالا می برد، بدن را در عرق فرو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Gang violence can erupt for no apparent reason.
[ترجمه گوگل]خشونت باند می تواند بدون هیچ دلیل مشخصی فوران کند
[ترجمه ترگمان]خشونت دسته می تواند بی دلیل منفجر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Price wars will erupt like the ones in the long-distance market.
[ترجمه گوگل]جنگ قیمت ها مانند جنگ هایی که در بازارهای راه دور رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]جنگ های قیمت مانند آن هایی که در بازار طولانی فاصله دارند بروز خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Knowing how easily she could erupt, they kept their distance.
[ترجمه گوگل]با دانستن اینکه او چقدر راحت می تواند فوران کند، فاصله خود را حفظ کردند
[ترجمه ترگمان]با آگاهی از این که چگونه می توانست به آسانی منفجر شود، آن ها فاصله خود را حفظ کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But every so often, something will erupt out of nowhere, break through our defences and turn the well-ordered furniture upside-down.
[ترجمه گوگل]اما هر چند وقت یکبار، چیزی از ناکجاآباد فوران می کند، دفاع ما را می شکند و مبلمان مرتب شده را زیر و رو می کند
[ترجمه ترگمان]اما در هر حال، چیزی از ناکجا شروع می شه، از طریق دفاع ما نفوذ می کنه و اسباب و اثاثیه مرتب رو وارونه می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A period when a killer volcano threatens to erupt and in the end does not is a non-event to subsequent generations.
[ترجمه گوگل]دوره‌ای که یک آتشفشان قاتل تهدید به فوران می‌کند و در نهایت فوران نمی‌کند، برای نسل‌های بعدی غیرواقعی است
[ترجمه ترگمان]یک دوره زمانی که یک آتشفشان کشنده تهدید به فوران می کند و در پایان یک رویداد non برای نسل های بعدی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Without a strong State, this underclass will erupt into fragmented resistance, indicated in social disorder.
[ترجمه گوگل]بدون یک دولت قوی، این طبقه فرودست به مقاومت پراکنده، که در بی نظمی اجتماعی نشان داده می شود، فوران خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]بدون یک دولت قوی، این افراد طبقه پایین در مقاومت تکه تکه خواهند شد، که به اختلال اجتماعی اشاره دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منفجر شدن (فعل)
explode, puff, blow out, detonate, erupt, fulminate

جوانه زدن (فعل)
grain, tiller, branch, nip, leaf, bud, erupt, peep, germinate, sprout, burgeon, shoot

فوران کردن (فعل)
spout, bubble, erupt, effuse, irrupt, spew

در امدن (فعل)
measure, prove, enter, erupt, burgeon, eventuate

در اوردن (فعل)
render, intromit, gouge, erupt, evolve, doff, exsect

جوش دراوردن (فعل)
erupt

انگلیسی به انگلیسی

• burst out (i.e. a volcano); suddenly appear, break out (i.e. a skin rash)
when a volcano erupts, it throws out lava, ash, and steam.
if violence or fighting erupts, it suddenly begins or intensifies.
if an issue or a situation erupts, it happens suddenly or intensifies unexpectedly.
when people in a place suddenly become angry or violent, you can say that they erupt or that the place erupts.

پیشنهاد کاربران

📋 دوستان در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم rupt
📌 این ریشه، معادل "Break" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "Break" مربوط هستند.
📂 مثال:
🔘 rupture: A break or tear in tissue
...
[مشاهده متن کامل]

🔘 disrupt: To break apart or interrupt
🔘 erupt: To break out suddenly, like a volcano
🔘 interrupt: To break into a conversation or process
🔘 corrupt: To break integrity through dishonesty
🔘 bankrupt: Financially broken, unable to pay debts
🔘 abrupt: A sudden break in continuity
🔘 irrupt: To forcibly break into a space
🔘 corruptible: Capable of being broken morally
🔘 disruption: An event causing a break in flow
🔘 rupturable: Susceptible to breaking under pressure
🔘 incorruptible: Unable to be broken morally
🔘 eruption: A violent breakthrough of material
🔘 interruption: A temporary break in activity
🔘 rupturewort: A plant once believed to break kidney stones
🔘 corruption: The state of being broken ethically
🔘 disruptor: A force or person causing a break in norms
🔘 anticorruption: Measures to prevent breaking ethical codes
🔘 abruption: A sudden break, such as placental abruption
🔘 ruptured: Having suffered a break, like a ruptured pipe

🚫 دوستان لطفاً این کلمات رو باهم اشتباه نگیرید:
Irrupt: To burst in or enter suddenly and violently 🚪🏃‍♀️
Erupt: To explode or burst out, often used for volcanoes or emotions 🌋
شدت گرفتن
Ex. Pandemonium erupted
سروصدا شدت گرفت
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک prefix داریم به اسم e -
📌 این پیشوند، معادل "out of" و "from" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این پیشوند را در خود داشته باشند، به "out of" یا "from" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 Erudite: someone who has acquired knowledge “from” extensive reading and studying
🔘 Ineluctable: a situation that cannot be avoided “from” any effort
🔘 Evocation: the creation of an image or impression “from” words, pictures, or music
🔘 Enormity: great evil or immorality “from” a specific act, not physical size
🔘 Egress: the act of exiting “from” a space
🔘 Elocution: skillful speaking “out of” artistic expression
🔘 Edict: an official order issued “from” a government or authority
🔘 Enervate: to drain someone “out of” energy, leaving them weak
🔘 Egregious: standing out “from” others due to shocking magnitude or offensiveness
🔘 Emolument: payment received “from” work or services rendered
🔘 Emissary: one sent “from” a leader to represent them
🔘 Elicit: to draw a response “out of” someone through questioning
🔘 Eloquent: expressing oneself “out of” beauty and clarity
🔘 Emigrate: to move “from” one’s home country to settle elsewhere
🔘 Enunciate: to speak clearly, pronouncing words “out of” necessity
🔘 Eradicate: to remove completely, tearing something “out of” existence
🔘 Eliminate: to remove completely “from” a system
🔘 Evasive: avoiding direct answers “out of” intention to avoid confrontation
🔘 Amend: to correct or improve something “out of” a desire to make it better
🔘 Elite: the top members “from” a group, selected for their high status or ability
🔘 Eminent: highly respected “from” achievements or fame
🔘 Elated: feeling extreme happiness “out of” joy or excitement
🔘 Erode: to wear something away “from” external forces
🔘 Supererogatory: efforts made “out of” exceeding basic requirements
🔘 Emerge: to come into view “from” a hidden place
🔘 Eligible: qualifying “from” a set of criteria to join a group
🔘 Evaluate: to assess the value “from” careful analysis
🔘 Erupt: to burst “out of” the earth violently or unexpectedly
🔘 Event: something that happens “from” a cause or sequence of actions
🔘 Evacuate: to leave “out of” urgency due to an emergency
🔘 Emergency: an urgent situation requiring immediate action “from” those involved
🔘 Edit: to make corrections or improvements “out of” review
🔘 Enormous: something of massive size, standing “out of” proportion
🔘 Emotional: a response “from” deep feelings, like happiness or sadness
🔘 Educate: to instruct or inform “out of” knowledge
🔘 Eject: to force something or someone “out of” a space
🔘 Enervated: feeling weak “from” lack of energy

به پا شدن
جوش زدن پوست
( Verb )
فوران
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : erupt
✅️ اسم ( noun ) : eruption
✅️ صفت ( adjective ) : eruptive
✅️ قید ( adverb ) : _
فوران کردن، منفجرشدن، جوانه زدن، جوش درآوردن، بیرون زدن ( جوش، کورک )
، ( بافشار، سروصدا ) بیرون آمدن، ترکیدن، بروزکردن، درآمدن ( دندان )
به خنده/قهقهه افتادن
شروع به دادزدن کردن
دست زدن/اقدام کردن به
فوران کردن ( آتش فشان )
درگرفتن /شروع شدن/ بالاگرفتن ( دعوا، درگیری، شورش )
ناگهان به حرکت/فعالیت درآمدن ( مکان یا موقعیت )
انجامیدن به جنگ، انقلاب و . . .
اراپت= سربرآوردن
برپا شدن
فوران کوه اتش نشان ها
start suddenly and violentely
از کوره در رفتن
فوران
سر بر آوردن

فوران کردن
به وجود آمدن
شیوع یافتن
میشه فوران
در گرفتن "درگیری" یا "جنگ"
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس