فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: erupts, erupting, erupted
حالات: erupts, erupting, erupted
• (1) تعریف: to break or explode out of a restrained or confined condition.
• مترادف: gush, spew, spout, spurt
• مشابه: blaze, burst, explode, issue, overflow, pour
• مترادف: gush, spew, spout, spurt
• مشابه: blaze, burst, explode, issue, overflow, pour
- Lava erupts from a volcano.
[ترجمه علی] گدازه از یک کوه آتشفشانی فوران می کند.|
[ترجمه گوگل] گدازه از یک آتشفشان فوران می کند[ترجمه ترگمان] Lava از یک آتشفشان فوران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His latent violence suddenly erupted.
[ترجمه امیر] خشم فروخورده وی ناگهان فوران کرد|
[ترجمه گوگل] خشونت نهفته او ناگهان فوران کرد[ترجمه ترگمان] خشونت پنهانی او ناگهان فوران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to spew forth matter violently.
• مترادف: belch, spout
• مشابه: explode
• مترادف: belch, spout
• مشابه: explode
- That volcano erupted only ten years ago.
[ترجمه گوگل] آن آتشفشان فقط ده سال پیش فوران کرد
[ترجمه ترگمان] این آتشفشان تنها ده سال پیش فوران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این آتشفشان تنها ده سال پیش فوران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: of a tooth, to break through the gums.
- There is sometimes considerable discomfort when a tooth erupts.
[ترجمه گوگل] گاهی اوقات هنگام رویش دندان ناراحتی قابل توجهی وجود دارد
[ترجمه ترگمان] گاهی اوقات ناراحتی قابل توجهی وجود دارد وقتی که یک دندان شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گاهی اوقات ناراحتی قابل توجهی وجود دارد وقتی که یک دندان شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: of the skin, to break out, as with a rash or pimples.
- His skin erupted with hives after eating some strawberries.
[ترجمه مهران] بعداز خوردن چند توت فرنگی پوستش کهیر زد ( بیرون ریخت )|
[ترجمه گوگل] پوست او پس از خوردن مقداری توت فرنگی با کهیر فوران کرد[ترجمه ترگمان] پس از خوردن چند توت فرنگی، پوستش از کندو پر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My skin always erupts just before some important occasion.
[ترجمه Habib] پوست من همیشه ( ( جوش می زند ) ) قبل از وقوع چند اتفاق مهم.|
[ترجمه موسی] معنیsuncreenمیشود کرم زد افتاب|
[ترجمه ات] پوست من درست قبل از یک موقعیت مهم بیرون می ریزد.|
[ترجمه گوگل] پوست من همیشه درست قبل از یک موقعیت مهم فوران می کند[ترجمه ترگمان] پوستم همیشه قبل از یک مورد مهم شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to break out from or form on the skin, as a rash or pimples.
- After hiking in the woods, an itchy rash erupted all over her legs.
[ترجمه گوگل] پس از پیادهروی در جنگل، بثورات خارشدار در تمام پاهای او ظاهر شد
[ترجمه ترگمان] بعد از پیاده روی در جنگل، جوش و جوش روی پاهایش بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بعد از پیاده روی در جنگل، جوش و جوش روی پاهایش بلند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: eruptible (adj.)
مشتقات: eruptible (adj.)
• : تعریف: to cause to burst out; spew out.
• مترادف: belch, eject, gush, spew, spurt
• مشابه: discharge, emit, expel, pour out, spout, vomit
• مترادف: belch, eject, gush, spew, spurt
• مشابه: discharge, emit, expel, pour out, spout, vomit
- The volcano erupted fiery gases.
[ترجمه شان] از کوه آتشفشانی، گاز های شعله ور فوران کرد.|
[ترجمه گوگل] آتشفشان گازهای آتشین فوران کرد[ترجمه ترگمان] آتشفشان فوران کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید